با توجه به تغییر قالب سایت و تغییراتی در بخش های گوناگون، مشکلاتی در بخش های گوناگون بوجود آمده که در حال رفع این مشکلات و بازسازی بخش های آسیب دیده هستیم. از شکیبایی شما متشکریم.

آثار فردی و اجتماعی ربا

خبرگزاری فارس: فشار روزافزون بر طبقه فقیر وام‏گیر و روبه‏رو شدن آنان با رفتارهای خشونت‏آمیز و بیرحمانه ثروتمندان و سودپرستان که سبب می شود فرد وام‏گیر زندگی و آبرو و جان خود را در خطر ببیند، حس انتقامجویی او را بر می انگیزد تا به هرگونه‏ای که شده است، انتقام خود را بگیرد. هرکس که آینده رباخواران را پی گرفته باشد، سرانجام شوم آنان را خواهد فهمید.

الف) آثار فردی

خداوند منّان نیروهایی مانند قوه شهوت، غضب، مال دوستی و… در نهاد بشر قرارداده است که هریک نقش به‏سزایی در ادامه حیات نسل بشر ایفا می‏کند. چنان‏که اگر انسان قوه شهوت نداشته باشد، نسل او رو به نابودی می‏گذارد و نبودقوّه غضب نیز، انسان را به بی‏تفاوتی در برابر دشمنان وا می‏دارد. هم‏چنین نبود قوّه مال‏دوستی انسان‏ها را از فعّالیّت‏های اقتصادی و گذران زندگی باز داشته و نظام زندگی انسانی را دچار بحران می‏سازد. بی‏گمان، هر یک از این نیروهایی نفسانی، نقش مهمّی در تکامل انسان دارند. البتّه به شرطی که زیر نظر قوّه عقل و فطرت خداجوی انسان قرار گیرند؛ یعنی از آموزه‏های آسمانی انبیا که برای بیداری فطرت خداجوی انسان آمده‏اند، سر باز نزنند. به یقین، خطر افراط در این نیروها از تفریط آن کم‏تر نیست؛ زیرا زیاده‏روی در این زمینه، دین و دنیای انسان را با خطر روبه‏رو می‏سازد.
خداوند متعال برای کنترل این غریزه‏ها، قانون‏هایی را وضع کرده است که با به کار بستن آن‏ها، سعادت دنیا و آخرت انسان فراهم می‏شود. فلسفه برخی از این امر و نهی‏ها را خداوند بیان داشته است و حکمت برخی را نیز عقل انسان در می‏یابد؛ هرچند فلسفه برخی احکام دیگر بر ما روشن نیست، ولی انسان خداپرست و خداجو می‏داند که خداوند سبحان جز خیر و صلاح بندگانش را نمی‏خواهد و قوانین آسمانی همگی برای پیش‏برد هدف‏های کمال‏جویانه انسان است. به هر روی، مسأله ربا از جمله مسایلی است که خداوند به فلسفه آن، یعنی ظالمانه بودن اشاره کرده و پی‏آمدهای ناشی از آن را در قرآن بیان فرموده است (تخبّط؛ یعنی خارج شدن نیروهای نفسانی انسان از مرز اعتدال). در روایات نیز پیشوایان معصوم علیهم‏السلام نکاتی را یادآور شده‏اند.
برخورد شدید قرآن و روایات با رباخواری، عالمان فقه و اقتصاد و دیگران را بر آن داشته است تا جنبه‏های گوناگون این مسأله را بررسی و زیان‏های فردی و اجتماعی آن را گوشزد کنند. در نگاه نخستین، چنین می‏نماید که خسارت‏هایاساسی ربا به ویرانی اجتماع باز می‏گردد؛ زیرا ستم و ترک کار خیر (قرض‏الحسنه) و… به اختلاف جامعه انسانی می‏انجامد، ولی نمی‏توان از زیان‏های فردی ربا غافل ماند؛ زیرا افزون بر این که حرام بودن آن از سوی شارع یک نوع فشار روحی برای دین‏داران ایجاد می‏کند، محکومیّت جهانی و نفرت عمومی از این کار، از غیر طبیعی بودن ربا حکایت دارد و همین امر به ایجاد زیان‏های گوناگون در هر دو طرف می‏انجامد.

دکتر عبدالعزیز اسماعیل پاشا، در این زمینه می‏نویسد:
هنگام نبود توانایی پرداخت ربا از سوی بدهکار، وی دچار اضطراب‏های عصبی می‏شود. درباره این‏گونه افراد، حالت‏هایی را دیده‏ایم که به بروز مرض قند و زیادی فشار خون و سکته ناقص و حتّی بی‏خونی جنون‏آور انجامیده است؛ زیرا اضطراب عصبی در این هنگام «آدرنالین» را در جسم زیاد می‏کند و این امر، سبب فشار خون و ترشّحات «پانکراس» می‏گردد. بحران اخیر دنیا برای ما روشن ساخت که زیان بستانکار کم‏تر از بدهکار نیست. اشخاصی، بدون زحمت در زمان کمی، ثروت هنگفتی می‏اندوزند و مسلّم است که خسارت‏های ثروتمند شدن سریع بیش‏تر از مصیبت‏ها در اعصاب تأثیر می‏گذارد؛ زیرا انسان هنگام روی دادن هر مصیبتی، می‏تواند به امید از میان رفتن تدریجی یا پاداش آخرتی آن دل‏خوش باشد و این حکمت الهی است که انسان را در برابر زیان‏ها نگاه می‏دارد، ولی انفعال‏های نفسانی که در نتیجه پیشرفت‏های آتی، روی می‏دهد، تحمّل‏پذیر نیست؛ زیرا افراد زوال آن را تصور نمی‏کنند که اگر چنان کنند، سعادتش سپری شده و خوشحالی‏اش از میان می‏رود. بیش‏تر مرض‏های عصبی روحی از این‏گونه حالت‏ها برمی‏خیزد، ولی چون به دست آوردن درآمد حلال تدریجی است و کاسب هر روز انتظار سود و زیان دارد، این انفعال‏های پی در پی و لحظه‏ای، او را برای تاب آوردن زیان‏ها آماده می‏سازد.1
رباخواری، افزون بر زیان‏های جسمی، بیماری‏های روحی را نیز در پی دارد؛ زیرا خداوند نفس انسانی را به گونه‏ای آفریده است که هر رفتار زشت یا زیبایی، افزون بر اثر شرعی که برای بازداشتن از کردارهای زشت یا تشویق به کارهای شایسته قرار داده است، اثر وضعی در روح انسان بر جای می‏گذارد. برای نمونه، شراب‏خواری یک اثر شرعی دارد که در دنیا باید شراب‏خوار را شلاّق بزنند و در آخرت نیز باید عذاب آن را بچشد، ولی این کار زشت یک اثر وضعی نیز در پی دارد که مستی و نابودی عقل است و ممکن است بر اثر این مستی،ا نسان دودمانی را به آتش بکشد و دستور قتل یا کشتاری را صادر کند. کارهای دیگر انسان نیز به همین گونه است، ولی اثر برخی از کارها بر همه‏کس روشن نیست و برخی دیگر نیز تنها بر کارشناسان مانند روانشناسان یا اقتصاددانان روشن است و ممکن است پی‏آمدهای برخی از کارها نیز بر هیچ انسان معمولی روشن نباشد، بلکه پیشوایان دینی هستند که به کمک نیروی الهی بر این پی‏آمدها آگاهی می‏یابند.
مال‏دوستی و مال‏اندوزی نیز از این قاعده جدا نیست؛ به ویژه اگر این کار از راه غیر طبیعی و نامشروع مثل رباخواری به دست آید. تجربه نشان می‏دهد که انسان به هر چیزی که ـ خوب یا بد ـ علاقه بیش‏تری احساس کند، برای به دست آوردن آن بیش‏تر می‏کوشد؛ به گونه‏ای که ممکن است دیگر چیزها را از یاد ببرد یا حتّی فدای آن گرداند.2
از این‏رو، با این‏که اسلام سفارش زیادی به کار و کوشش کرده است و بهترین غذاها را غذایی می‏داند که انسان با دست خودش و با کار و کوشش به دست آورد.3 با این حال، انسان را از دل‏بستگی شدید به دنیا باز داشته و وی را از مال‏اندوزی نهی کرده است؛4 زیرا هنگامی که دوستی مال، در دل انسان جای گرفت، برای به دست آوردن آن از هیچ کوششی فروگذار نخواهدکرد و حتّی به راه‏های حرامی مانند رباخواری نیز کشیده خواهد شد و این مسأله پی‏آمدهایی مانند سنگدلی، کینه‏توزی و… را در پی خواهد داشت.
دین اسلام در پی آن است تا فطرت خداجوی و حق‏طلب انسان را برانگیزد و او را در مسیر راستی و درستی قرار دهد تا او با انجام دستورهای الهی، راه کمال را در پیش گیرد. چنان‏که خداوند به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دستور می‏دهد که از سرمایه مؤمنان صدقه برگیرد تا آن‏ها را پاک ساخته و تزکیه‏شان کند. (توبه: 103)
به گفته علامّه طباطبایی انسان در زندگی‏اش، راه راستی دارد که نباید از آن به کج‏راهه افتد؛ چون او نیز در زندگی‏اش، بر اساس محیطی که در آن به سر برده است، رفتارهایی دارد که دارای نظام ویژه است که آن نظام را بینش عقلایی انسان‏ها تعیین می‏کند و هر فردی، رفتارهای فردی و اجتماعی خود را با آن نظام تطبیق می‏کند؛ برای نمونه، انسان وقتی گرسنه شد، تصمیم می‏گیرد تا غذا بخورد و چون تشنه شد، در پی نوشیدن آب بر می‏آید و… همه این رفتارهایی که از انسان سر می‏زند، از باورهایی ریشه می‏گیرد که همه به هم وابسته‏اند و به گونه‏ای با هم سازگارند و تناقض با هم ندراند. مجموعه این رفتارها، زندگی بشر نام می‏گیرد.این حالت انسان معمولی است، ولی انسانی که در اختیار شیطان قرار گرفته‏است و نیروی تشخیص اورا ناتوان ساخته است، نمی‏تواند خوب و بد، سود و زیان و خیر شرّ را از هم تشخیص دهد. ازاین‏رو، زشتی را زیبایی و زیبایی را زشتی می‏پندارند.5
شخص رباخوار نیز که مالی را می‏دهد و در برابر، مال دیگری مانند آن و مقداری افزون بر آن می‏گیرد، همین‏گونه است؛ زیرا آن‏چه فطرت با آن فرا می‏خواند و اساس زندگی اجتماعی انسان بر آن استوار است، این است که مردم اموال خود را با هم عوض کنند؛ یعنی شخص، مقداری از مال خودرا که بدان نیازمند نیست، به دیگری بدهد و در مقابل، مال دیگری را که بدان نیاز دارد بگیرد،ولی قرض دادن مال و گرفتن مالی برابر با آن به اضافه مقداری افزون بر آن، با حکم فطرت مخالف است و موجب فروپاشی نظام زندگانی است؛ زیرا این کار سبب می‏شود که سرمایه، رفته رفته از دست بدهکار ربوده شده و نزد بستانکار جمع و متراکم گردد؛ یعنی اموالی که باید عادلانه در میان افراد دست به دست شود، از دست برخی بیرون آید و به دسته دیگری انتقال یابد و از سوی دیگر، برنیاز مدیون افزوده گردد که این امر زندگی وی را تباه می‏سازد.6
خداوند ربا را در برابر صدقه آورده است. به گفته مفسران7 میان آن‏دو رابطه تضاد وجود دارد؛ یعنی همان‏گونه که صدقه سبب امنیّت، محبّت، حسن تفاهم و هم‏دلی است، ربا در مقابل، سبب خسارت، سنگ‏دلی ،د شمنی و بدگمانی و ناامنیمی‏شود و انسان‏ها را به انتقام‏جویی برمی‏انگیزد و به اختلاف و پراکندگی فرا می‏خواند.8
سرّ این‏ها این است که انفاق و ربا با زندگانی نیازمندان و زحمت‏کشان سر و کار دارد و چون احساسات باطنی این طبقه، به واسطه نیاز ضروری پیوسته در هیجان است و چون تحقیر و خوار شمرده شده‏اند، برای دفاع از حقوق اساسی خود و برای دست‏یابی به برابری [و نشان دادن واکنش] به هر قیمتی که باشد، تلاش می‏کنند.9
چنان که گفته شد انسان رباخوار آشفته حال است و امور را واژگونه می‏نگرد و باآن‏که ربا حقّ او نیست، آن را حق خود می‏پندارد و برای ستاندن حقّ خود، از هیچ‏گونه کوششی فروگذار نیست و چون ربا دهندگان، همواره انسان‏های تهی‏دست و بیچاره هستند، فرد رباخوار مجبور است برای بازستاندن به اصطلاح حقّ خود، غریزه‏های انسانی و عاطفی خود را زیر پا بگذارد. هرچند این امر نخست برای او دشوار است، ولی وقتی به آن عادت کرد، این مسأله سبب سنگ‏دلی قلب او می‏گردد. چنان این کار برای او عادی می‏شود که حاضر می‏شود شخصی بدهکار یا فردی از خانواده او را به بردگی بگیرد. هم‏چنان که این امر در ملّت‏های گذشته، به صورت امری عادی درآمده بود.10

1. کینه‏جویی

فشار روزافزون بر طبقه فقیر وام‏گیر و روبه‏رو شدن آنان با رفتارهای خشونت‏آمیز و بی‏رحمانه ثروتمندان و سودپرستان که سبب می‏شود فرد وام‏گیرزندگی و آبرو و جان خود را در خطر ببیند، حس انتقامجویی او را بر می‏انگیزد تا به هرگونه‏ای که شده است، انتقام خود را بگیرد. هرکس که آینده رباخواران را پی گرفته باشد، سرانجام شوم آنان را خواهد فهمید.11 گزارش‏هایی از این دست در مطبوعات فراوان است و داستان تاجر تفنگ (merchant of venice) اثر شکسپیر و نیز رمان جنایت و مکافات، شاهکار داستایوسکی بر همین اساس نوشته شده است. نویسنده تفسیر پرتویی از قرآن می‏نویسد:
آن‏چنان خوی سودجویی فکر و حواس او را می‏گیرد که اندیشه و پروانه خیالش جز در محور آن نمی‏چرخد و در نظر گاه او مقیاس همه ارزش‏ها همین سود می‏شود. می‏کوشد که همه مواهب عقلی و انسانی و قوانین کار و تولید را برای سودبری خود به کار گیرد و چون روش و منش او با سنت‏های طبیعی و مصالح مردم تضاد دارد و دشمنی قربانی شدگان و ستم‏زدگان را نسبت به خود احساس می‏کند؛ خوی کینه‏جویی و بداندیشی نسبت به مردم در او ملکه می‏شود. از ترکیب خوی سودجویی و کینه‏توزی بی‏پایان، خوی درّندگی و حسد و چاپلوسی و عقده خودکوچک‏بینی و خود بزرگ‏بینی در درونش ریشه می‏گیرد.12

2. ترس و دلهره همیشگی

یکی از عارفان گفته است رباخوار از تمام انجام‏دهندگان گناهان کبیره بدحال‏تر است؛ زیرا هر کاسبی در آن‏چه به دست می‏آورد، (کم یا زیاد) توكّلی به خدا دارد؛ مانند بازرگان یا برزگر و دهقان وهمه کسانی که روزی خود را به عقل خود تعیین نمی‏کنند، ولی رباخوار روزی خود را تعیین می‏کند و اعتماد و توكّلی به خداوندندارد.13به فرموده قرآن «وَ مَن اَعْرَض عَن ذکری فانّ له معیشةً ضَنْکی» (طه: 124)، رباخوار به دلیل اعتماد نداشتن به خداوند، همواره در تنگ‏خُلقی به سر می‏برد و تنها اعتمادش به اسباب و علّت‏های مادی است و چون علّت‏های مادّی همواره درحال دگرگونی و نابودی است رباخوار را به دلهره و نگرانی از آینده دچار می‏کند، به ویژه این که افراد طرف قرارداد او، انسان‏های تهی‏دستی هستند که به سبب نگرانی‏ها، ناچارند وام رِبَوی بگیرند. طبیعی است که اگر دَخل این افراد خرج آن‏ها را کفایت می‏کرد، آنان به قرض ربوی روی نمی‏آوردند. ازاین‏رو، این‏گونه افراد بیش‏تر با ورشکستگی مالی روبه‏رو می‏شوند و این‏جاست که اصل سرمایه فرد رباخوار نیز در معرض نابودی قرار می‏گیرد و همه این‏ها سبب می‏شود که انسان رباخوار همیشه در دلهره و نگرانی به سر برد. چنان که پیش‏تر گذشت، چون در نظام ربوی، فرد رباخوار یکباره و بدون سختی سرمایه‏دار می‏شود و به سختی‏ها و چالش‏های زندگی عادت نکرده است، ازاین‏رو، در هنگام بلاها، سست و ناتوان می‏گردد و از سویی، در سختی‏هایی که از ناحیه رباخواری به او می‏رسد، چون امیدی به پاداش آخرتی ندارد، زودتر از دیگران از پا در می‏آید و چون در این‏حال، خود را زیان دیده در هر دو دنیا می‏یابد، بنابراین، نگرانی‏اش افزون می‏گردد.

3. بخل ورزیدن

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:
بخیل کسی است که سرمایه‏ای را از راه غیر حلال به دست آورد و در راه غیر حلال نیز به کار گیرد.14
بی‏گمان مالی نامشروع‏تر و حرام‏تر از ربا نیست؛ زیرا خداوند انسان رباخوار را به جنگ با خود فراخوانده است. انسان رباخوار با زیر پا گذاشتن حدود شرعی و عواطف انسانی، خود را در مسیر خلاف فطرت و راهی غیر مستقیم می‏اندازد. چنین انسانی هنگام مصرف سرمایه‏هایی که از این راه‏های نامشروع به‏دست آورده است، با پریشانی رفتار می‏کند و چون وی نسبت به اموالش حساب‏های درصدی و سودهای روزانه و ماهانه باز کرده است، هنگام مصرف آن‏ها حساب سودهای زودرس و بادآورده پول‏های خود را نیز در نظر می‏آورد و از مصرف کردن آنها خودداری می‏کند؛ یعنی با وسوسه‏های شیطانی در انباشتن ثروت، خود و خویشانش را از نعمت سرمایه‏اش محروم می‏سازد. برای نمونه، اگر می‏خواهد با پنج میلیون تومان، یک ماشین بخرد، حساب می‏کند که اگر سود این پنج میلیون در ماه برای مثال دویست هزار تومان باشد، با این دویست هزار تومان می‏توانم بهترین ماشین‏ها را کرایه کنم و… در نتیجه، با این‏گونه حساب‏های نابخرادانه تنها به جمع‏آوری سرمایه بیش‏تر می‏پردازد و رفته رفته به این شیوه عادت می‏کند و به راحتی نمی‏تواند آن را ترک کند.15
چنین شخصی حتّی اگر سرمایه فراوانی داشته باشد، باز هم در استفاده از آن‏ها بر خود و خویشان و هم‏نوعانش بخل می‏ورزد. به فرموده قرآن، کسی که به دیگران بخل ورزد، در حقیقت به خود بخل ورزیده است. (محمد: 38) کانون گرم خانواده نیز از بلای خانمان‏سوز رباخواری در امان نمی‏ماند؛ زیرا فقری که بر اثر پرداخت بهره، گریبان‏گیر فرد ربا دهنده می‏شود، دشواری‏هایی رابرای او پدید می‏آورد و چه بسا که این گرفتاری‏ها کانون خانواده او را از هم بپاشد.
از سوی دیگر، خانواده فرد رباخوار نیز از این خسارت‏ها در امان نخواهدبود؛ زیرا پول دوستی ربا خوار و فراهم نکردن نیازهای زن و فرزند، اعتراض آن‏ها را بر می‏انگیزد و به بروز اختلاف در خانواده می‏انجامد. یکی دیگر از پی‏آمدهای جبران‏ناپذیر رباخواری، تأثیر آن بر روی فرزندان است. اسلام تأکید زیادی بر به دست آوردن روزی حلال کرده است و به دستور اسلام باید هزینه زن و فرزندان از راه حلال باشد. چون گوشت و پوست فرد رباخوار از حرام روییده است، نطفه‏ای هم که از او پدید می‏آید، از همان لقمه‏های حرام است و این اثر ناخوشایندی در سعادت فرزند دارد.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «کسبُ الحرام یبیّن فی الذّریّة؛ اثر مال حرام در نسل ظاهر می‏شود».16
مرحوم شیخ احمد کافی در یکی از سخنرانی‏هایش می‏گوید:
یکی از عالمان بزرگ در مسجد بود که خبر آوردند پسرت مشک آب سقّایی را با چاقو سوراخ کرده است. آن عالم بزرگ خسارت سقّا را پرداخت و به منزل رفت و به همسرش گفت: من بسیار مواظب بوده‏ام تا لقمه حرامی به شما ندهم. هرچه فکر می‏کنم، نمی‏دانم کجای کارم ایراد داشته است؟ حال بگو بدانم تو چه کرده‏ای؟ همسر آن عالم بزرگوار می‏گوید، هنگامی که من باردار بودم، از کنار درخت اناری می‏گذشتم. چشمم به اناری افتاد. هوس کردم آن‏گاه سوزن زیر گلویم را در آورده و در اناری فرو کردم و مقداری از آب آن را چشیدم. شاید این اثر همان سوزن باشد!
به گفته مرحوم کافی، اثر آن سوزن، چاقویی شد که در مشک سقّا فرو رفت. به راستی این لقمه‏های حرامی که از رباخواری (که از زنای با محارم آن هم در خانه خدا، بدتر شمرده شده است) به دست می‏آید، چه خواهد کرد؟

ب) آثار زیان‏بار اجتماعی

رباخواری افزون بر آثار زیان‏بار فردی، در جامعه نیز تنش‏هایی را می‏آفریند و زیان‏هایی را در پی می‏آورد که نه تنها از زیان‏های فردی کم‏تر نیست، بلکه بیش‏تر نیز هست.

1. ایجاد فاصله طبقاتی

گسترش فرهنگ رباخواری در جامعه، سبب فاصله هرچه بیش‏تر میان ثروتمندان و تهی‏دستان می‏شود؛ زیرا ربا، سودی تضمین شده و بدون ضرر و زیان است (بر خلاف مضاربه یا عقود دیگر که دو طرف در سود و زیان شریک‏اند). روشن است که روز به روز بر سرمایه و قدرت سرمایه‏دار افزوده می‏شود و برعکس از قدرت مالی و اقتصادی افراد قرض گیرنده کم می‏شود؛ چون معمولاً افراد کم‏درآمد که برای فراهم ساختن نیازمندی‏های اوّلیه خود درمانده شده‏اند، قرض با بهره می‏گیرند و چون بخشی از این وام، برای برآورده کردن نیازهای اوّلیه و کسری بودجه آنان صرف می‏گردد، روز به روز بر فقر و بیچارگی آنان افزوده می‏شود و فاصله طبقاتی سیر صعودی به خود می‏گیرد. به گفته یکی از سرمایه‏داران بزرگ یهودی، در سال 1970 م. یهودیان 70 درصد ثروت دنیا را در اختیار داشتند؛ در حالی که دیگران تنها 30 درصد را در دست داشتند.17
دکتر شاخت ـ مدیر پیشین بانک رایخ آلمان ـ در مصاحبه‏ای که در سال 1953 م. درد مشق انجام داد، گفت:
با یک حساب ریاضی نامحدود روشن می‏شود که تمام سرمایه دنیا به جیب شمار اندکی رباخوار سرازیر می‏شود؛ زیرا رباخوار همواره سود می‏برد، ولی ربا گیرنده گاهی سود و گاهی زیان می‏کند. پس روشن است که در درازمدّت تمام ثروت‏ها به سوی رباخواران سرازیر می‏شود و همه کارخانه‏داران و چه دیگران، کارگزاران آن‏ها هستند که دست‏رنج آن‏ها را رباخواران به دست می‏گیرند.18

2. رواج بی‏کاری

ربا از عرضه درست کالا جلوگیری می‏کند و جامعه را به رکود اقتصادی می‏کشاند. دکتر احمد لطفیان درباره پی‏آمدهای بد ربا در اقتصاد کشور می‏گوید:
امروزه یکی از دشواری‏های بزرگی که در سطح بین‏المللی، اقتصاد کشورها را سخت دچار رکود کرده است، مسأله بهره و رباست؛ زیرا ربا جلو عرضه درست کالا را می‏گیرد و موجب رکود می‏شود.
نظام اقتصادی بر اساس رباخواری، سبب ایجاد تناقض شدید میان منافع تجاری و صنعتی از یک سو و منافع سرمایه نزولی سرمایه‏داران از سوی دیگر می‏شود. ربا سبب می‏شود که سرمایه کم‏تری وارد بخش‏های صنعتی و تولیدی کشور بشود و سرمایه‏گذاری‏ها و فعّالیّت‏های اقتصادی کشور در درازمدّت کاهش بیابد.19
روشن است که هرچه سرمایه‏گذاری در بخش‏های تولیدی ـ صنعتی کاهش یابد، به همان نسبت بی‏کاری در جامعه رشد پیدا می‏کند. چون سرمایه‏گذاری دربخش‏های صنعتی و تولیدی خالی از ضرر و زیان نیست و با سختی بسیار همراه است، ولی بهره پولی، سودی تضمین شده و بدون زحمت است، طبیعی است که سرمایه‏ها به سوی امور رِبَوی سرازیر می‏شود. فرد رباخوار نیز سود به‏دست آمده از رباخواری رادر امور تولیدی سرمایه‏گذاری نمی‏کند، بلکه دوباره در راه سوددهی به کار می‏اندازد. بنابراین، کم کم توان تولیدی جامعه رو به کاهش می‏گذارد و به از هم‏پاشیدگی نظام اقتصادی کشور می‏انجامد. این مسأله در بخش ربای مصرفی (ربایی که وام گیرنده برای گذران زندگی خود، وام با بهره دریافت می‏کند) روشن است، ولی آن‏جا که انسان برای انجام کارهای تولیدی وام می‏گیرد، طرفداران اقتصاد ربایی و رباخوران وانمود می‏کنند که ربا عامل شکوفایی تولید است؛ زیرا کسی حاضر نیست سرمایه خود را بدون بهره در اختیار دیگری بگذارد و چون برای انجام طرح‏های بزرگ تولیدی به سرمایه‏های بزرگ نیازمندیم با دادن وام‏های با بهره، این مشکل حل می‏شود. این استدلالِ به ظاهر فریبنده نیز از سوی اسلام مردود شناخته شده و ستم به ربا گیرنده دانسته شده است؛ زیرا عدالت اقتضا می‏کند که در امور شراکتی، دو طرف در سود و زیان شریک باشند، حال آن که رباخوار تنها در سود شریک است و کاری به ضرر و زیان آن ندارد، در حالیکه سرمایه‏گذاری در بخش‏های تولیدی گاه با ورشکستگی روبه‏رو می‏شود.
از سوی دیگر، هر فردی برای شکوفایی اقتصاد جامعه خود می‏کوشد و خواهان شکوفایی آن است؛ زیرا خود به نوعی در آن نقش دارد، ولی رباخوار چون از راه غیر طبیعی سود به‏دست می‏آورد، انگیزه‏ای برای این کار ندارد. او همواره به این می‏اندیشد که به چه کسی وام بدهد که از خطرپذیری کم‏تری برخوردار باشد؛ بنابراین، به کسی که می‏خواهد برای شکوفایی اقتصاد کشورسرمایه‏گذاری کند و احتمال خطرپذیری در آن است، وام نمی‏دهد. روشن است‏که در این صورت، طرح‏های تولیدی که زیربنای اقتصاد جامعه را می‏سازد، هیچ‏گاه شکوفا نخواهند شد. از دیگر سو، فرد وام گیرنده نیز به‏سبب این‏که مجبور است وام را با بهره آن بازپس دهد، اساسا در اموری سرمایه‏گذاری می‏کند که سود بیش‏تر و ریسک کم‏تری داشته‏باشد؛ هرچند این سرمایه‏گذاری‏ها بر خلاف مصلحت جامعه باشد و مفاسد اخلاقی نیز در پی داشته باشد. این در صورتی است که اگر وام دهنده خود به گونه‏ای در سرمایه‏گذاری جامعه شرکت کند (از راه‏های شرعی مانند عقد مشارکت، مضاربه و…) نه ستمی درکار خواهد بود و نه به اقتصاد جامعه زیانی وارد خواهد شد.

3. تورّم

از حلقه‏های به هم پیوسته پی‏آمدهای رواج ربا در جامعه، تورّم است. در نظام رِبَوی صاحبان صنایع ناچارند برای به دست آوردن سرمایه یا دست کم جبران کمبود سرمایه قرض ربایی بگیرند. بدیهی است که این مسأله هزینه تولید را بالا برده و به افزایش قیمت تولیدات می‏انجامد و چون این افزایش قیمتِ غیر طبیعی به جیب رباخوان می‏رود، در نتیجه سودآوری صنایع در سطح پایین خواهد بود. در این صورت، دولت نیز نمی‏تواند مالیات سنگین از صاحبان صنایع دریافت کند؛ زیرا درآمد آنان پس از کسر هزینه‏های حقیقی و غیر حقیقی ناچیز خواهد بود. در نتیجه، دولت نیز با کمبود درآمد روبه‏رو می‏شود و مجبور است برای فراهم کردن حقوق کارمندان خود به چاپ اسکناس دست بزند که این مسأله به تورّم کاذب در جامعه خواهد انجامید.

4. نابودی جامعه از جهت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی

اثر دیگر ربا در جامعه، ویرانی فرهنگی ـ اقتصادی جامعه است. اسلام هرچند مالکیّت خصوصی را به رسمیّت می‏شناسد و سرمایه مسلمان را مانند خون اومحترم می‏شمارد، ولی با وضع قانون‏هایی مانند واجب بودن پرداخت زکات، تحریم ربا و… کوشیده است تا از انباشت سرمایه در دست شماری اندک جلوگیری کند و جامعه را از رفاه عمومی برخوردار سازد.
جنبه‏های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در هر جامعه، به یکدیگر گره خورده‏اند و بر هم زدن هر کدام، جامعه را به مرز فروپاشی و نابودی می‏کشاند. برای نمونه:
1 ـ ربا سبب انباشت ثروت در دست گروهی اندک می‏گردد و از این‏رو، تصمیم‏گیری در زمینه روند اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه، با فشار آنان صورت می‏گیرد. برای نمونه، می‏توان به فشار گروه‏های لابی صهیونیستی در سطح جهانی و نیز گروه مافیای جهانی در سطح پایین‏تر اشاره کرد.
در ایران نیز، به بانک جدید شرق وابسته به انگلیس‏ها و بانک استقراضی وابسته به روس‏ها در دوره قاجار می‏توان اشاره کرد. این دو بانک، مدّت‏ها این کشور را به فنا کشاندند؛ چون پول‏ها در این دوجا جمع می‏شد. آن‏ها کنترل اقتصاد را به دست گرفتند و آن‏چه خواستند کردند.20
2 ـ چون رباخوار به سود خود می‏اندیشد، تنها در مواردی وام می‏دهد که سودتضمین شده داشته باشد. بنابراین، در منابع زیربنایی و امور کشاورزی که اشتغال‏زا هستند، ولی سود چندان ندارند سرمایه‏گذاری نخواهد کرد؛ در نتیجه، اقتصاد کشور شکوفا نخواهد شد.
3 ـ اساسا رباخواران هرجا که سود بیش‏تری به دست آورند، وام می‏دهند؛ هرچند این وام در مسیر خلاف مصلحت جامعه به کار گرفته شود.
4 ـ رباخواران برای طرح‏های دراز مدّت وام نمی‏دهند؛ زیرا از سویی نمی‏خواهند برای مدّت زیادی دستشان از سرمایه خالی باشد و از سوی دیگر، نگران آنند که نرخ بهره بالا رود و آنان زیان ببینند. در نتیجه، سرمایه‏گذاری در طرح‏های بزرگ که برای سوددهی مدّت زمان طولانی وقت می‏برد، عقیم می‏ماند و به عقب‏افتادگی جامعه از اقتصاد جهانی می‏انجامد.
5 ـ رکود اقتصادی و رواج بی‏کاری در جامعه، فقر و بیچارگی افراد جامعه را در پی دارد. طبیعی است که در این صورت، هرکس برای گذران زندگی دست به هر کاری می‏زند. رواج فحشا، دزدی و قاچاق‏فروشی، از پی‏آمدهای زیان‏بار جامعه ربا زده است. در جامعه ربازده، اصل، سودآوری است که به هر قیمتی صورت می‏گیرد.
در این جامعه، رباخوار به این فکر است که به هر قیمتی سود پیش‏بینی شده در قرارداد را بازپس گیرد و ربا دهنده نیز مجبور است برای بازپرداخت وام و سود آن، خود را به هر دری بزند؛ هرچند مبانی ارزشی و اخلاقی را زیر پا بگذارد؛ زیرا او از سوی رباخوار تحت فشار قرار دارد. این‏جاست که نظام خانواده در جامعه سرمایه‏داری مبتنی بر رباخواری از هم می‏پاشد و اصول ارزشی زیر پا گذاشته می‏شود.
در این‏جا ممکن است این پرسش به ذهن بیاید که چرا کشورهای سرمایه‏داری که در اوج رباخواری هستند، دچار هیچ‏گونه ویرانی و سرانجام زیان نشده‏اند؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت:
1 ـ قانون الهی درباره مشرکان و کافران که از هدایت روی گردانده و با دنبال‏روی از خواهش‏های نفسانی گمراه شده‏اند، این است که خداوند با آن‏ها درجنگ است. قانون الهی درباره آنان این است:
سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ كَیْدی مَتینٌ. (اعراف: 182 و 183)
کم کم گرفتارشان می‏سازیم؛ از راهی که نمی‏دانند و به آنان مهلت می‏دهیم؛ بی‏گمان طرح و نقشه من سخت و استوار است.
خداوند سبحان، به آنان فرصت می‏دهد تا از دنیای مورد پرستش خود سیر شوند و سپس این سیری را عامل نابودی آن‏ها قرار می‏دهد. قرآن کریم در این‏باره می‏فرماید:
وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ. (آل عمران: 178)
کافران گمان نکنند که اگر به آن‏ها مهلت می‏دهیم، به صلاح آنان است؛ بلکه ما بدیشان فرصت می‏دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوار کننده‏ای است.21
2 ـ اجتماع نیز مانند فرد رفتارها و آثار ویژه به خود دارد؛ همان‏گونه که فرد دارای زندگی و مرگ می‏باشد، اجتماع نیز این‏چنین است. قرآن می‏فرماید:
هیچ آبادی را هلاک نکردیم، مگر آن‏که کتاب معلومی داشت. هیچ امّتی از اجل [سرآمد] خویش پیشی نگیرد و عقب نیفتد. (حجر: 5)
بنابراین، اگر یک امر فردی به امری اجتماعی تبدیل شود، چگونگی پی‏آمدهای آن تفاوت می‏کند. برای نمونه، انسان بی‏بندوباری که به فحشا کشیده می‏شود، اگر مشی اجتماع بر خلاف روش او باشد، از نظر مردم می‏افتد و کسیبرای ازدواج و هم‏نشینی با او رغبت نمی‏کند و اعتماد ودرستکاری از او برداشته می‏شود. وقتی این مسأله به یک رفتار اجتماعی تبدیل شد، دیگر محدودیت‏هایش از میان می‏رود؛ زیرا آن پی‏آمدها وقتی بود که مردم آن کار را زشت و ناپسند می‏شمردند، ولی هنگامی که فراگیر شد، دیگر زشتی‏اش از میان می‏رود، ولی فسادهای طبیعی آن مانند قطع نسل و بیماری‏های تناسلی و مفاسد اجتماعی که فطرت آدمی آن را نمی‏پسندد، ناگزیر بروز می‏کند.
پی‏آمدهای فردی و اجتماعی از نظر سرعت و کندی نیز فرق می‏کند. بنابراین، نابود کردن ربا در برابر افزایش صدقه‏ها، نسبت به فرد و اجتماع تفاوت می‏کند. برای نمونه، شخص رباخوار محکوم به تباهی می‏شود و کم‏تر پیش می‏آید که علّت‏ها و عوامل مادّی از نابودی و خواری فرد رباخوار جلوگیری کند، ولی اگر رباخواری به صورت یک رفتار اجتماعی درآمد، چنان که امروزه سیستم بانک‏داری در دنیا فراگیر شده است و تمام قوانین جهانی آن را تصویب کرده است، در این صورت، چون همگان آن را می‏پسندند، برخی از پی‏آمدهایی را که در رباخواری فردی آشکار می‏شود ندارد، ولی آثار ذاتی آن مانند انباشت ثروت در یک‏سو و محرومیّت و تهی‏دستی عمومی در سوی دیگر و شکاف و جدایی گسترده میان طبقه سرمایه‏دار و طبقه تهی‏دست از آن جدایی‏ناپذیر است؛ یعنی سرانجام آثار شوم آن آشکار خواهد شد. این پی‏آمدها هرچند به نظر فردی خیلی كُند باشد، ولی به نظر اجتماعی خیلی تند روی می‏دهد؛ زیرا عمر اجتماعی غیر از عمر فردی است. قرآن می‏فرماید: «و تلک الایام نداولُها بین الناس؛ این روزها را میان مردم می‏گردانیم». (آل عمران: 140)
در واقع، روز اجتماع عبارت است از آن روزگاری که مردمی بر مردم دیگر،گروهی بر گروهی دیگر و حکومتی بر حکومت دیگر چیره می‏شوند.22سید قطب در این زمینه می‏نویسد:
مردمان در ثروتمندترین کشورهای جهان، در آمریکا، سوئد و دیگر کشورهایی که از رفاه عمومی برخوردارند خوش‏بخت نیستند. آنان هرچند که ثروتمندند، ولی نگرانی از چشمانشان می‏بارد. اگرچه غرق در تولیدات و محصولاتند، خوره ملالت، حیاتشان را می‏خورد و موریانه دلتنگی، زندگی‏شان را تباه می‏سازد. آنان می‏کوشند این ملالت را گاهی با عربده‏ها و فریادهای مستانه و گاهی با خودفراموشی‏های ابلهانه و گاه با انحرافات جنسی و روانی اهریمنانه بپوشانند. علاوه بر این، احساس می‏کنند که نیاز به گریز دارند؛ گریز از خودشان و گریز از خلأیی که در درونشان جای دارد؛ گریز از بدبختی‏ای که هیچ‏گونه علت روشنی از امور مادی و درآمدهای زندگی برای آن نمی‏توان یافت.
… این‏ها همه از بی‏ایمانی سرچشمه می‏گیرد و از این سبب اصلی، بلای ربا سرچشمه می‏گیرد بلایی که در جهتی مخالف مصالح مردمی رشد می‏کند و میلیون‏ها نفر را محروم کرده و زندگی بسیاری را تباه می‏سازد.23
3 ـ جامعه غرب هرچند در مقایسه با جوامع دیگر در رفاه است و از شکوفایی اقتصادی برخوردار می‏باشد، ولی باید دانست که این جامعه با بهره‏گیری نابه‏جا از قدرت سیاسی ـ نظامی خود و چپاول ثروت‏های ملّی کشورهای دیگر جهاناست که این موقعیّت را به دست آورده است. هم‏چنین در درون خود این جامعه، فاصله طبقاتی بیداد می‏کند. هرچند جامعه رباخوار غرب که بر سیاست، اقتصاد جهانی و امپراتوری خبری سیطره دارد، می‏کوشد تا با تبلیغات گسترده، کاستی‏های این جامعه را که بر لبه پرتگاه قرار گرفته است، بپوشاند.24

5. استعمار کشورهای وام گیرنده از سوی کشورهای وام دهنده

استعمار از روزگاران گذشته تاکنون با شیوه‏های گوناگون خود را نمایانده است. پیش از این، استعمارگران با حضور مستقیم و فیزیکی و با بهره‏گیری از توان نظامی، کشورهای دیگر را اشغال می‏کردند، ولی امروزه مردم دنیا زیر بار این‏گونه اشغالگری‏ها نمی‏روند. بنابراین، استعمار نیز شیوه خود را تغییر داده است. در این روش، مهم‏ترین و کارآمدترین ابزار، اقتصاد است.
بی‏گمان، هدف از استعمار کشورها در هر زمانی چپاول خزانه‏ها و سرمایه‏های نهفته در آن کشور است. خطرهای بهره‏گیری از ابزار اقتصادی. اگر بیش‏تر از شیوه پیشین استعمار نباشد، کم‏تر نیست؛ زیرا در روش قدیم استعمار، مردم به استعمارگران به چشم دشمن می‏نگریستند و در برابرِ آنان ایستادگی می‏کردند و این مسأله برای استعمارگران نیز هزینه زیادی در برداشت. از این‏رو، در شیوه جدید، استعمارگران راه دیگری را در پیش گرفتند و بدون حضور فیزیکی و دخالت مستقیم به استعمار ملّت‏ها پرداختند. در روش جدید، مردم و دولت‏های استعمارشده نه تنها مقاومتی نمی‏کنند، بلکه بیش‏ترشان با پای خود بهسوی این دام می‏روند25 و در این راه از یکدیگر پیشی می‏گیرند؛ زیرا این روش ظاهری فریبنده دارد. کشورهای نیازمند در صورتی تصمیم به وام دهی می‏گیرند که مشکلات مالی بر آن‏ها فشار آورده باشد. در این حال، آنان وام را فرشته نجاتی میدانند که آن‏ها را از این گرداب خواهد رهانید؛ غافل از این که چه بسا در آینده از پرداخت آن ناتوان شده و سود چند برابر بر آن بهره و وام باید بپردازند که اغلب از پرداخت آن ناتوان‏اند. در این حالت، وام دهندگان بر کشورهای وام گیرنده فشار می‏آورند و از آنان امتیاز سیاسی و اقتصادی می‏خواهند. واقعیت‏های موجود در کشورهای در حال توسعه و زیادی بدهی‏های خارجی آنان ـ به گونه‏ای که در برخی کشورها از مرز صد میلیارد دلار نیز فراتر رفته ـ تأییدی است بر گفتار ما.
در این‏باره، دکتر عبدالرحمن سیری احمد پس از توضیح درباره فروپاشی پایه‏های حکومت عثمانی به سبب گرفتن وام‏های با بهره می‏نویسد:
در مصر نیز اسماعیل پاشا ـ خدیو مصر ـ از بانک‏ها و سرمایه‏داران بیگانه (اروپایی و یهودی) با بهره گزاف وام گرفت. پس از آن، پول‏های گزافی برای این بدهی‏ها و بهره‏های آن پرداخت. تنگنای مالی سبب شد تا سرانجام خدیو مصر سهم مصر از کانال سوئز را بفروشد. این سهم را دزرائیلی ـ نخست‏وزیر یهودی الاصل انگلیس ـ خرید. وی در آن زمان، به ویکتوریا (ملکه انگلیس) گفت: «کلید دروازه شرقی امپراتوری هند را خریده است».
پس از آن، برای تأمین منافع طلبکاران (وام دهندگان) درآمدهای وزارت دارایی مصر و درآمدهای گمرک اسکندریّه نیز در اختیار آن‏ها قرار گرفت و در پی آن مصر اشغال شد؛ یعنی گرفتن وام‏های ربوی، سرانجام به اشغال کشوراسلامی با پیشینه‏ای افتخارآمیز انجامید و پس از آن، در سال 1898 م. نخستین بانک بر اساس بهره در مصر پایه‏گذاری شد.26
امروزه، بدهی برخی کشورها به اندازه‏ای بالا رفته است که از پرداخت آن ناتوان‏اند. به گونه‏ای که گاه مسأله بخشودگی میزانی از بدهی‏های کشورهای فقیر از سوی کشورهای بزرگ و سازمان‏های بین‏المللی مطرح می‏شود که البتّه این بخشودگی‏ها نیز بدون پرداخت هزینه نیست و گاه در مقابل آن، امتیازهای سیاسی گرفته می‏شود. برای نمونه، امریکا در روزهای حمله به عراق، برای همراه کردن برخی کشورهای خاورمیانه و همسایه عراق، مثل ترکیه، اردن و… از این‏گونه حربه‏ها استفاده می‏کرد.27
پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای اسلامی ـ یکی پس از دیگری ـ به استقلال سیاسی دست یافتند، ولی بلای ربا هم‏چنان باقی ما ند و این مسأله آنان را در مقابل کشورهای رباخوار و در صدر آن‏ها یهودیان امریکا و اروپا سر به زیر کرد. به گونه‏ای که در برابر جنایت‏ها و زورگویی‏های یهودیان سکوت کرده‏اند. گرچه برخی از کشورهای منطقه سرمایه‏های انبوهی دارند، و از این حربه خانمان‏سوز (ربا) در امان مانده‏اند، ولی سیاست استعمار به گونه‏ای بوده است که این کشورها را به کشورهای کوچک تجزیه کرده است تا توانایی خیزش در مقابل آن‏ها را نداشته باشند.28کشورهای بزرگی چون مصر، سودان، اتیوپی، ترکیه و… در چنگال فقر و ربا گرفتار آمده‏اند. میزان بدهی‏های خارجی مصر در سال 1990 م. 49 میلیارد دلار بود. این میزان اگرچه نسبت به سال 1989 م. یک میلیارد دلار کم‏تر بود، ولی برابر 5/126 درصد تولید نا خالص ملّی می‏شد.29 بدیهی است که بدهی سنگین و فقر حاصل از آن سبب می‏گردد تا کشورهای بدهکار در برابر طلبکاران کرنش نشان دهند.
ری بوش در مقاله‏ای با عنوان بحران در مصر، در زمینه کمک‏های امریکا به مصر می‏نویسد:
[این کمک‏ها] با قرارداد صلح کمپ دیوید به بیش‏ترین میزان رسید. کمپ دیوید مشخص کننده موافقت همه‏جانبه مصر با منافع استراتژیک و جغرافیایی آمریکا بود و تضیمن می‏کرد که پرجمعیّت‏ترین کشور عرب دیگر برای اسرائیل خطری ندارد.30
آلبرماله در کتاب تاریخ قرن نوزدهم، پس از یادآوری ولخرجی‏های خدیو مصر می‏نویسد:
برای پرداخت این‏گونه مخارج، اسماعیل به قرض گرفتن که روش جدید تهیّه اعتبار است، دست زد؛ نخست از فرانسه و از 1870 از انگلیس، قرض‏های گزافی گرفت که سود آن‏ها از 7 درصد کم‏تر نبود. هرچه قرض‏های مصر سنگین می‏شد، (مثلاً در 1873 م. به 1350 میلیون رسید) کشور به بی‏اعتباری عمومی می‏افتاد. وی پس از این بیان می‏کند که این قرض‏ها سبب ورشکستگی دولت مصر و مداخله مستقیم انگلیس و فرانسه گردید.31
آلبرماله یکی از عوامل حمله فرانسه به کشور تونس را بدهی‏های این کشور به فرانسه و ناتوانی در پرداخت آن می‏داند.32 در زمینه نقش ویرانگر ربا در جهان، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری برزیل33 می‏گوید:
جنگ جهانی سوم آغاز شده است؛ یک جنگ بی‏صدا ولی ویران کننده‏تر؛ این جنگی است علیه کشورهای امریکای لاتین و کشورهای جهان سوم که به وسیله بدهی‏های خارجی که نرخ بهره تأثیرگذارترین سلاح آن است، صورت می‏گیرد و از بمب اتم کشنده‏تر است. تروریسم امروز دنیا، تروریسم پول است.34
هلموت کروتیس ـ اقتصاد دان آلمانی ـ نیز می‏گوید:
اگر بگوییم فروپاشی کشورهای کمونیستی شرق اروپا به سبب ناتوانی در پرداخت تعهّدات مالی و در نتیجه ورشکستگی اقتصادی رُخ داد، سخنی دور از واقع نیست.

منبع: خبرگزاری فارس