همه ما میدانیم اقتصاد در جامعه ما توسط سکولارها و مستکبرین تئوریزه شده است و در دانشگاههای ما چیزی فرای آن تدریس نمیگردد. امام خامنهای در شهریور ۱۳۹۲ میفرمایند:
این اهداف و آرمانها مطلقاً نبایستی از نظر دور بشود؛ که آرمان نظام جمهوری اسلامی را میشود در جملهی کوتاهِ “ایجاد تمدّن اسلامی” خلاصه کرد. تمدّن اسلامی یعنی آن فضایی که انسان در آن فضا از لحاظ معنوی و از لحاظ مادّی میتواند رشد کند و به غایات مطلوبی که خدای متعال او را برای آن غایات خلق کرده است برسد؛ زندگی خوبی داشته باشد، زندگی عزّتمندی داشته باشد، انسان عزیز، انسان دارای قدرت، دارای اراده، دارای ابتکار، دارای سازندگیِ جهان طبیعت؛ تمدّن اسلامی یعنی این؛ هدف نظام جمهوری اسلامی و آرمان نظام جمهوری اسلامی این است.
در حال حاضر معیشت مردم توسط دانشگاههای غربی تئوریزه شده و تدریس میگردد فارغ از تمامی مکاتب اقتصادی آن چهار ایراد اساسی میتوان به این سیاههها (که نام علم بر آن گذاشتهاند) گرفت:
معیشت مردم را بدون توجه به معاد آنها جلو میبرند (لیبرال اکانامی)
مالکیت درجه یک را ترویج میدهند (متاثر از امانیسم)
سودحداکثری را غایت اقتصاد و معیشت میدانند (مرکانتلیسم و کپیتالیسم)
از منظر اباحهگری به رفاه نگریستن (لیبرال ولفر)
پس وظیفه هر دانشجو و طلبهی مسلمانی است که الگوی معیشت اسلامی را تبیین کند و از الگوی معیشت غرب فاصله بگیرد. برای این مهم میبایست حوزویان به مبانی اقتصاد بهروز غرب مسلط شده و دانشجویان از عمق مفاهیم اسلامی آگاه باشند.
زیرا هر مفهومی با دوبخش پدید میآید: تعریف آن به صورتی که واضح شود و تمییز آن از بقیه مفاهیم.
مشکل اینجاست که ما نتوانستیم تمایز را از ریشه بحث مشخص کنیم و در کارکردها و روشها ماندیم. حوزه به اسلامیزه کردن علوم غربی پرداخت و دانشگاه نیز نتوانست از پارادایم غرب بیرون بیایید و به چیزی به نام اقتصاد استراتژیک و اقتصاد پارادایمی نرسید. و هنوز در فرمولهای ریاضی گیر کرده است.