با توجه به تغییر قالب سایت و تغییراتی در بخش های گوناگون، مشکلاتی در بخش های گوناگون بوجود آمده که در حال رفع این مشکلات و بازسازی بخش های آسیب دیده هستیم. از شکیبایی شما متشکریم.
جانبازی كه با فروش زمينش صندوق خيريه راه انداخته است

جانبازی كه با فروش زمينش صندوق خيريه راه انداخته است

ساده مي‌پوشد و با چهره‌اي خندان آنقدر آرام سخن مي‌گويد كه‌گويي هيچ مشكلي در دنيا وجود ندارد. يكي از خيّران محله است و بي‌آنكه ضامن بخواهد به جوانان وام قرض‌الحسنه مي‌دهد تا گره‌اي از مشكلاتشان بگشايد.
 
ساده مي‌پوشد و با چهره‌اي خندان آنقدر آرام سخن مي‌گويد كه‌گويي هيچ مشكلي در دنيا وجود ندارد. يكي از خيّران محله است و بي‌آنكه ضامن بخواهد به جوانان وام قرض‌الحسنه مي‌دهد تا گره‌اي از مشكلاتشان بگشايد. با وجود گذشت 29سال از مجروحيتش و انجام چند عمل جراحي روي 2دستش، اين روزها درد امانش را بريده است و با دارو خود را سرپا نگاه مي‌دارد. گاهي از درد حركت تركش‌ها به خود مي‌پيچد ولي با لبخند دلنشيني مي‌گويد: «چيزي نيست؛ يادگاري جبهه است.»
صحبت از «محمدعلي كريمي» از اهالی محله «جمهوري» است. او كه سال‌هاست جوانان بسياري پاي درس قرآنش مي‌نشينند و علاوه بر فراگيري الفباي قرآن از او راه و رسم زندگي مي‌آموزند. پاي صحبت اين معلم قرآن قديمي محله نشستيم كه رد و نشان شاگردان شهيد دوران انقلاب و جبهه‌اش را مي‌توان در آلبوم عكس‌هايش پيدا كرد.

 ياد آن جايزه‌هاي 10شاهي به‌خير

معلم قرآن هم‌محله‌اي از مرحوم پدرش به‌عنوان تأثيرگذارترين فرد در آشنايي و انس خود با قرآن ياد می‌کند و مي‌گويد: «پدرم اشتياق زيادي داشت كه من و برادرانم با مفاهيم قرآن آشنا شويم. پدر و مادرم هر دو در فعاليت‌هاي مذهبي محله بسيار كوشا بودند. پدرم مرتب ما را به هيئت مي‌برد. يادم مي‌آيد وقتي به هيئت مي‌رفتيم گاهي از سر بچگي حواسم پرت مي‌شد. آن وقت پدرم روي پايم مي‌زد و منبر را نشانم مي‌داد تا با دقت به حرف‌هاي حاج آقا گوش كنم. بيشتر وقت‌ها هم بعد از جلسه سؤال مي‌كرد كه آقا چه گفت؟ اگر درست جواب مي‌دادم علاوه بر پول توجيبي چند ريال ديگر هم به‌عنوان جايزه به من مي‌داد. وقتي قرآن ياد مي‌گرفتم هم نانم در روغن بود؛ براي يادگيري هر صفحه قرآن 10شاهي (نیم ریال) جايزه برايم در نظر مي‌گرفت كه به صفحه‌اي 2ريال هم مي‌رسيد. مرحوم پدرم با اينكه يك كارگر ساده بود و سواد زيادي نداشت ولي مسائل شرعي را خوب بلد بود تا جايي كه مردم از او سؤال مي‌پرسيدند.»

 جا پای شیخ صلواتی

حاج محمدعلي با تأكيد بر تأثير خانواده در تربيت قرآني فرزندان و هدايت آنها به سمت زندگي خدايي مي‌گويد: «مرحوم پدرم دائم صلوات مي‌فرستاد. به همين دليل در محله به شيخ صلواتي معروف شده بود. يكي از عادت‌هاي پدر اين بود كه هنگام ظهر هر جايي كه بود اذان مي‌گفت. اگر سوار اتوبوس بود پياده مي‌شد و اگر در خانه يا سر كار بود روي پشت‌بام مي‌رفت و شروع به اذان گفتن مي‌كرد. قبل از انقلاب اسلامی چندين بار از طرف ساواك تهديد شد كه اين كار را انجام ندهد اما توجهي نمي‌كرد و به كارش ادامه مي‌داد. من هم از همان دوران با انگيزه و جديت وارد فعاليت‌هاي انقلابي شدم.»معلم قرآن محله جمهوري از اداي حق مادرش هم غافل نمي‌ماند و مي‌گويد: «مادرم سواد قرآني داشت و بيشتر آيات قرآن را حفظ بود. هيچ‌وقت زحمات او براي يادگيري قرآن من و برادرانم را فراموش نمي‌كنم. او هميشه بعد از كلاس قرآن از ما سؤال مي‌پرسيد و مواردي را كه ياد گرفته بوديم با ما مرور مي‌كرد. زندگي ساده‌اي داشتيم و گاهي روزگار برايمان به دشواري مي‌گذشت اما خدا را شكر زحمات مادر و پدرم به ثمر نشست و معلم قرآن شدم.»

 چراغی که استاد روشن کرد

در ميان انسان‌هاي بزرگ و تأثيرگذار زندگي حاج محمدعلي، نام يك استاد كاردان مي‌درخشد؛ مرد بزرگي كه تمام زندگي‌اش را مديون اوست و بسياري از خط و ربط‌هاي زندگي‌اش را از او گرفته است و هنوز هم در مكتبش شاگردي مي‌كند: «از ۹سالگي تا همين امروز شاگرد حاج آقا علي‌اصغر كميلي هستم. من به همراه برادرانم در جلسه قرآن ايشان شركت مي‌كرديم. حاج آقا حتي در منزل هم برايمان كلاس برگزار مي‌كرد و تمام جزئيات قرآن را به ما ياد مي‌داد. يادم مي‌آيد هميشه يك يا 2 آيه مي‌خوانديم و بعد ترجمه و تفسيرش را برايمان مي‌گفت. اما ما با الهام از زندگي و رفتار حاج آقا كميلي با سبك زندگي قرآني و شيوه عملي قرآن در زندگي آشنا مي‌شديم. او زندگی ساده و انقلابي بودن را به ما ياد داد. به صراحت مي‌گويم اگر در مبارزات عليه رژيم طاغوت حضور داشتم و در جبهه جنگيدم و جانباز شدم تمام اينها نتايج آموزش‌هاي حاج آقا كميلي است. او با آموزش درست قرآن مجيد چراغي فناناپذير مقابلم روشن كرد. من در مسجد محله قرآن تدريس و تلاش مي‌كنم مثل ايشان باشم ولي مي‌دانم كه نمي‌توانم.»

بانکداری اسلامی به سبک جانباز 70درصد

 وام به جوانان بايد بي‌ضامن باشد

دلخوشي اين روزهاي جانباز 70درصدي كه از سال‌ها قبل صداي گرمش صفابخش محافل قرآن و هيئت‌هاي هفتگي محله بوده مداحي براي كاروان‌هاي زيارتي كربلا و دغدغه‌اش حمايت از جوانان محله است. به همين دليل هم صندوق خيريه‌اي در محله تشكيل داده و بدون ضامن به جوانان وام قرض‌الحسنه مي‌دهد. اين معلم قرآن هم‌محله‌اي مي‌گويد: «جوانان براي شروع كار و زندگي نياز به كمك دارند. وقتي مي‌بينم برخي افراد جلوي راه جوانان سنگ مي‌اندازند دلم مي‌سوزد. بعضي افراد از زير مسئوليتي كه مقابل جوانان دارند شانه خالي مي‌كنند. اين جوانان آينده‌ساز اين مملكت هستند. همين‌ها بايد انقلاب ما را حفظ كنند. بايد از آنها حمايت كرد. بايد جوابگوي شهدايي باشيم كه براي‌‌ آباداني و سربلندي ايران و ايرانيان از خود گذشتند. من‌كاري به ديگران ندارم كه چه مي‌كنند. چون معتقدم هركس بايد براي تغييرات بزرگ از خود شروع كند. به همين دليل زمين كوچكي داشتم كه فروختم و با پولش يك صندوق خيريه راه انداختم.» حاج محمدعلي از اعطاي وام‌هاي كوچك به متقاضيان جوان در اين صندوق كوچك محله‌اي مي‌گويد: «بعد از چند سال، امروز به وام‌هاي 3ميليون توماني رسيده‌ام و تصميم دارم سال آينده اين مبلغ را به 4ميليون تومان برسانم. مبلغ كمي است و كار بزرگي نمي‌توان با آن انجام داد ولي باور كنيد همين قدر از دستم بر مي‌آيد. هيچ ضامني هم نمي‌خواهم. به نظرم پرداخت وام به جوانان بايد بدون ضامن باشد. هيچ‌وقت هم در اين ميان كسي به اصطلاح كلاهم را برنداشته و همه وام گيرندگان سر وقت اقساطشان را پرداخت مي‌كنند.»

 مدافعان حرم و حسرت اين روزهاي من

گرچه لحظه لحظه زندگي‌اش قرين درد است و جز با مصرف انواع مسكن‌ها و داروها نمي‌تواند به كار و زندگي ادامه دهد با اين حال دستانش را به نشانه شكر بالا مي‌گيرد و مي‌گويد: «خدا را شاكرم. آرزو مي‌كنم كه آن دنيا نزد امام خميني(ره) روسپيد باشم و با افتخار سرم را جلوی شهدا بالا بگيرم.»
اين روزها كه كلاس‌هاي قرآن جانباز سرافراز محله به دليل نامساعد بودن حالش تعطيل شده تنها دلخوشي‌اش ورق زدن آلبوم عكس‌ها و خاطرات جبهه و همرزمانش است. زير لب از روزهايي مي‌گويد كه از جبهه دل نمي‌كند: «هميشه با يك جراحت به مرخصي مي‌آمدم و همين كه خوب مي‌شدم دوباره به جبهه مي‌رفتم. از جبهه جدا نمي‌شدم اما از شاگردان و دوستانم جا ماندم؛ از امثال شهيد سيروس مهدي‌پور…»
 حاج محمدعلي با حسرتي عميق مي‌افزايد: «وقتي خبر رشادت رزمندگان اسلام در سوريه و شهادت مدافعان حرم به گوشم مي‌رسد، چهارستون بدنم مي‌لرزد. اگر حالم خوب بود خانه و زندگي را رها مي‌كردم و مي‌رفتم. اسلحه دست مي‌گرفتم و مقابل دشمنان اسلام مي‌ايستادم. اما امثال من در هر شرايطي كه باشيم سربازان امام خميني(ره) هستيم و حتي در بستر جانبازي و با جسم نيمه جان هم منتظر فرمان رهبرمان نشسته‌ايم.»

همسر، همراه، همنفس
دنيا را هم به پايش بريزم كم است

در تمام سال‌هاي پر فراز و نشيب فعاليت‌هاي انقلابي و حضور مداوم در جبهه‌، يك همراه صميمي و دلسوز قدم به قدم كنار حاج محمدعلي در اين مسير آمده است؛ كسي كه اين روزها هم رفيق لحظه‌هاي جدال او با دردهاي ناشي از جراحت است. حاج آقا درباره او اين‌طور مي‌گويد: «تمايل زيادي داشتم با كسي ازدواج كنم كه در مكتب اهل‌بيت(ع) تربيت شده باشد. در 20 سالگي با دختر يك روحاني خوشنام ازدواج كردم. زندگي‌مان را ساده شروع كرديم و همسرم، يكي از نخستين شاگردان كلاس قرآنم بود. مهريه همسرم 25 تومان بود و بعد از عقد هم به مشهد رفتيم.» هم‌محله‌اي انقلابي مي‌گويد: «اوايل با تاكسي كار مي‌كردم. در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، تاكسي‌ام محلي براي جلسه‌هاي مخفي انقلابيون بود. با تاكسي در تهران مي‌چرخيديم و برنامه‌ريزي فعاليت‌ها را انجام مي‌داديم. بحث‌هاي سياسي مي‌كرديم و اعلاميه‌هاي امام خميني(ره) را در مناطق مختلف توزيع مي‌كرديم. فكر بكري بود. هيچ‌كس شك نمي‌كرد كه در يك تاكسي فعاليت‌هاي انقلابي انجام شود. در آن زمان همراه همسرم در كلاس‌هاي عقيدتي ـ سياسي شهيد مفتح شركت مي‌كرديم و با هم به تظاهرات مي‌رفتيم.»

بانکداری اسلامی به سبک جانباز 70درصدحاج آقا كريمي با بيان اينكه زن و شوهر بايد در زندگي همراه يكديگر باشند از زحمات همسرش در اين سال‌ها قدردانی می‌کند و مي‌افزايد: «بعد از پيروزي انقلاب در يك شركت استخدام شدم اما با شروع جنگ تحمیلی، دوباره زندگي ما دستخوش تغيير شد. آن ايام 2پسر و يك دختر داشتم اما به‌عنوان امدادگر به جبهه مي‌رفتم. علاوه بر اين، كلاس قرآن هم برگزار مي‌كردم و اعزام نيروهاي بسيجي به جبهه در محله هم برعهده من بود. همسرم هم با وجود كارهاي منزل و بچه‌ها، در بيمارستان‌ها و مراكز پشتيباني جبهه، در كار خياطي و تهيه لباس براي جانبازان مشاركت مي‌كرد. هر دفعه كه از جبهه برمي‌گشتم يك بلايي سرم آمده بود و اين يعني مسئوليت زندگي بيش از پيش برعهده همسرم مي‌افتاد. اين ماجرا پايان نداشت؛ چون به محض اينكه خوب مي‌شدم دوباره به جبهه مي‌رفتم. اين سال‌ها و اين روزها پس از جانبازي هم همسرم با تمام شرايط من كنار آمده و با جان و دل به من خدمت مي‌كند. من اگر دنيا را هم به پايش بريزم باز هم كم است.»

از نگاه هم‌محله‌اي‌ها

«جمال خليلي» 57 ساله:
كردارش تعريف يك بسيجي واقعي است
همه قديمي‌هاي محله حاج آقا كريمي را مي‌شناسند و از فعاليت‌هاي شاخصش در دوره مبارزات انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس خاطره دارند. او فرمانده بسيج محله بود و در دستگيري منافقان نقش مؤثري داشت. حاج آقا تمام زندگي‌اش را وقف انقلاب كرده است. به همين دليل با افتخار مي‌گويم که شاگردش هستم. كلاس‌هاي قرآن حاج آقا كريمي هم سال‌ها محل اجتماع جوانان محله است. از تواضع اين مرد هرچه بگويم كم است. زمان جنگ تحميلي چند بار زخمي شد اما فقط يكبار متوجه جراحتش شديم. در صندوق خيريه‌اي هم كه تشكيل داده است از نيازمندان دستگيري مي‌كند. مجموع اين رفتارها به نظرم تعريف يك بسيجي واقعي است.

«مرتضي اخلاقي» 45 ساله:
جوانان محله را جذب مي‌كند
يكي از خصوصيات استاد كريمي در كلاس‌هاي قرآنش، آرامش و روراستي با جوانان است. جوانان در مسجد دورش هستند و او هم خوب مي‌داند كه چگونه با محبت و همدلي، آنان را به مسير درست هدايت كند. به همين دليل اهالي محله قبولش دارند. او از معتمدان محله و از همه اينها بهتر اينكه پيرغلام اهل‌بيت(ع) و مداح سيدالشهدا(ع) است. همين براي وصف حال او كافي است. به نظر من كسي كه خالصانه در اين راه قدم مي‌گذارد نمي‌تواند آدم خوبي نباشد. چون با ذات بد و ناپسند نمي‌توان وارد مجالس امام حسين(ع) شد و پايدار ماند. حاج آقا كريمي ما هم اين‌گونه است.

«حميد مقدم» 37 ساله:
خانه‌اش مأمن دوستداران اهل‌بيت(ع) است
جانباز است و يادگارهاي زيادي از جنگ تحميلي در بدنش دارد و هميشه مي‌گويد تا آخرين نفس پاي آرمان‌هاي انقلاب اسلامی مي‌ايستد. تمام زندگي‌اش در اختيار مجالس امام حسين(ع) است. در خانه‌اش هر هفته مجلس روضه برپا و سال‌هاست كلاس آموزش قرآن دارد و فرزندان محله را با آيات قرآن آشنا مي‌كند. فرزندان اين پيرغلام اهل‌بيت(ع) هم انسان‌هايي موفق و مثل پدرشان آبرومند هستند. او براي محله ما كارهاي زيادي انجام داده است. فعاليت‌هاي انسان دوستانه و خيرخواهانه حاج آقا بر هيچ‌كس پوشيده نيست. او از اعضاي فعال صندوق قرض‌الحسنه مسجد است و به بركت حضورش، مجالس روضه مسجد پررونق مي‌شود.