همانطور که در بسیاری از مطالب گذشته اشاره شد اساس بانک بر ربا بوده و اساس بورس بر قمار، و قمار هم بر طمع تکیه دارد و طمع هم در هرکار دنیوی باعث فروپاشی میشود. در دو فیلم وال استریت یک و دو به کارگردانی آقای (Oliver Stone) به وضوح سازو کار بورس به تصویر کشیده شده که در هر دو قسمت این فیلم عبارت (طمع خوب است Greed is Good) به کرات تکرار می شود و در این فیلم طمع به عنوان زمینۀ ساخت یک تمدن ذکر شده است..
امام علی (ع) میفرمایند: انتقم من الحرص بالقناعة کما تنتقم من العدو بالقصاص … از حرص (طمع) با پیشه کردن قناعت انتقام بگیر همان گونه که از دشمنت با قصاص انتقام میگیری.
در این متن قصد داریم سازو کار بورس و باطل بودن آن را با استفاده از یک رابطۀ دیالکتیکی و با کمک از خود پروفسورها و استراتژیستهای غرب اثبات کنیم. متن زیر از کتاب ترقی پول پروفسور نایل فرگوسن (Niall Ferguson) (استاد تاریخ و اقتصاد دانشگاه هاروارد و یکی از متفکرین اقتصادی مهم آمریکا) اقتباس شده است که بعدا این کتاب توسط خود نایل فرگوسن به فیلم مستند تبدیل می شود :
(مردی که برای اولین بار حباب بورس را ابداع کرد یک اسکاتلندی جاه طلب بود که به جرم آدم کشی به اعدام محکوم شده بود و معتاد به قمار بود و نبوغ مالی معیوبی داشت. آن شخص (Joaniss Law) “جان لو” بود که نقش غیر مستقیمی هم در انقلاب فرانسه داشت.این فرد در سال 1694 در لندن در دوئلی بر سر یک زن، یک مرد را کشت و به اعدام محکوم شد و به زندان افتاد، او طی یک نقشه توانست که از زندان فرار کند و به آمستردام برود.
وقتی لو در هلند فعالیتهای مالی شرکت هند شرقی هلند (VOC) را دید و همچنین بانک هلند را ملاحظه کرد در حیرت این سازو کار مالی ماند،اما او چند نقص را در این نظام میدید و به همین دلیل در سال 1716 تصمیم گرفت که به فرانسه برود و نظام مالی جدیدش را در آنجا پیاده کند.. اما سوال این است که چرا فرانسه اجازۀ همچین کاری را به او داد؟ .. مشکلات مالی فرانسه در آن زمان همۀ فرانسویان را درمانده کرده بود و در نتیجۀ جنگهای سنگین لویی چهاردهم این کشور بار سنگین بدهی های عمومی را بر دوش داشت.. ایدۀ لو این بود که بانکی در فرانسه برپا کند و پول چاپ کند و شرکتی به نام (می سی سی پی) به راه بیندازد. پس از مرگ لویی چهاردهم، دوک اورلئان نائب السلطنۀ لویی پانزدهم دید که کشورش بر لبۀ سومین ورشکستگی در کمتر از صد سال است و وقت خوبی بود که لو نقشۀ خود را عملی کند و پس از مذاکرات با دوک موفق شد که بانکی را در پاریس برپا و شروع به چاپ پول کند و سپس موفق شد که شرکت “می سی سی پی” را بنا کند و از آنجا بود که لو شروع به فروش سهام به مردم کرد و اقتصاد فرانسه بهبود یافت.. اعتماد نظام مالی لو بر چاپ پول کاغذی بدون پشتوانه و همپنین اعتماد مردم بود..
تا سال 1720 برای اولین بار واژۀ میلیونر بر زبانها جاری شد و لو یکی از ثروتمندترین میلیونرها شد و حدود یک چهارم آمریکای کنونی از آن او بود.. وقتی که لویی چهاردهم گفته بود من دولت هستم حالا وقت آن بود که لو بگوید من اقتصاد هستم. مشکل لو این بود که نمیدانست کجای کار باید
نظام مالی لو به لرزه افتاد و لو بیش از هر وقتی خطر را احساس کرد، ولی مردم برای سهامشان ارزش قائل بودند.. همان موقع بود که لو از فرانسه به ایتالیا و شهر ونیز گریخت و دیگر همسر و دخترش را ندید، بقیۀ عمرش را در این شهر با نوشتن نامه های بلند در توجیه کارش و قمار بازی سپری کرد و در سال 1729 مرد.
و فرانسه نیز سرانجام به دلیل ورشکستگی خانوادۀ سلطنتی به کام انقلاب رانده شد.. یکی از مثالهای معاصر نیز بر این ظاهر شرکت انرون (Enron) آمریکایی است که حتی سهامداران این شرکت رابطۀ قوی با سیاستمداران آمریکا داشتند ولیکن در سال 2001 اعلان ورشکستگی کردند (38 ملیارد دلار)..در نتیجه چنین نظامی که (بورس) بر اساس قمار و فساد و شیادی بنیان شده امتحانات زیادی پس داده است)
این بود سخنان نایل فرگوسن و با اعترافات خود شخص استراتژیست جایگزین هنری کسینجر.. با این همه شواهد و اعترافات دیگر چه اصراری باید بر وجود بورس در نظام مالی باشد؟و هم اکنون چیزی که در وال استریت آمریکا رخ میدهد، مطابق این ایدۀ کثیف است و اینک مردم به خیابانها ریختند و طلب اشغال وال استریت را دارند. اما چه کسی این کاپیتالیسم را ارائه و ترویج داد؟
به گفتۀ سمبارت دکترین های یهودی این پارادایم را ارائه کردند و دوست سمبارت یعنی ماکس وبر (حقوقدان، سیاستمدار، تاریخدان، جامعهشناس و استاد اقتصاد سیاسی آلمانی) گفت که کاپیتالیسم را اخلاق پروتستانتیسم رواج داد چرا که مذاهب کاتولیکی وارتدکسی اجازۀ رواج این ایده را نمیدادند.. و خود شخص ساموئل هنتینگتون ( متخصص علوم سیاسی شهیر آمریکایی) بر این نظریه صحه میگذارد…
منبع: اقتصاد اسلامی