دکتر غلامحسین الهام سخنگوی دولت های نهم و دهم هفته گذشته با سفر به استان زنجان در جمع شورای بازخوانی خط امام و رهبری این استان سخنرانی کرد. متن این سخنرانی در ادامه آمده است:
کسانی که از اصل حاکمیت قانون دم می زنند، این موضوع را یک مساله اصلی و اساسی در نظام جهانی می دانند. حرف بسیاری از کسانی که دم از دموکراسی می زنند حق حاکمیت قانون است. نماد و نمونه اجرای آرمانی قانون اساسی را در هشت سال دولت آقای احمدی نژاد شاهد بودیم که حرکتی مبتنی بر آموزه های تکلیفی قانون اساسی شکل گرفت. عمده بحث جامعه در دو چیز می تواند مطرح شود. یکی در بحث عدالت و دیگری در بحث آزادی. بنده اعتقاد دارم برای استفاده درست و کامل از آزادی باید عدالت را مقدم دانست. عدالت یعنی اینکه شما بتوانی امکانات جامعه را عادلانه بین همه توزیع و مردم را تقویت کنید. این نکته را من بارها از آقای احمدی نژاد دیده ام که نکته دقیقی را تصریح می کند. می گوید ما باید بدنه جامعه را تقویت کنیم. متن جامعه و مردم را قوی کنیم ولی یک عده با قوی کردن مردم مخالفند. به انواع مختلف این حرف را می زنند. یک جور عمل شد، گفتند گدا پروری است به طریق دیگر تقویت می کنی، می گویند اینها حرکتهای پوپولیستی و نامعقول است. گاهی می خواهی تقویت کنی می گویند اینها توقعات و انتظارات مردم را بالا بردند. مردم چرا نباید انتظارات بالایی داشته باشند؟! شان مردم اقتضا می کند انتظاراتشان از حکام بالا باشد. یک عده می خواهند بزنند توی سر مردم و ذلیلشان کنند!
حکومت اسلامی حکومت بر ضعیفان نیست. هنر معلم اداره کلاس هوشمندان است. اداره دانشجویان و دانش آموزان تیز هوش و فوق العاده زیرک کار سختی است. حکومت اسلامی اداره کردن کلاس تیزهوشان است. بعضی افراد حکومتشان اداره کردن یک ملت ضعیف و ذلیل و ناتوان است که مثل متکدیان التماس کنند. دو ریال یارانه می خواهیم بدهیم، ملت را تحقیر می کنند. یک سبد یارانه می دهیم صد جور عزتشان را پایمال می کنیم. این است عزت مسلمان؟ قرآن می فرماید یک کلمه درست بگوئید بهتر از صدقه ای است که همراه با منت باشد. منت گذاشتن بر جامعه به انواع مختلف پدیده زشتی است. بعضی ها مردم را صاحب حق نمی دانند انگار از جیب شخصی خودشان دارند این کارها و خدمات را انجام می دهند. اینقدر ملت را ضعیف کردند! استراتژی متفاوت این است که بیاییم ملت را قوی کنیم. خب ملت را قوی کنیم از من مطالبه می کند من هم باید پاسخگو باشم. من قوی اش نمی کنم که راجع به من جرئت حرف زدن نداشته باشد! این شیوه حکومت اسلامی است؟! عدالت افراد را تقویت می کند که از آزادی شان درست استفاده کنند. آدم گرسنه نمی تواند از آزادی اش درست بهره مند شود. پیامبر (ص) در آخرین سفارش خود فرمود که حاکمان موظفند مردم را به فقر نکشانند که به کفر کشیده بشوند. این تصریح پیامبر (ص) است. جامعه ای که به فقر کشیده می شود و به ضعف و بیماری دچار می شود و قدرت ندارد سرپا بایستد، می تواند از آزادی دفاع کند؟ می تواند منتقد حاکمیت باشد؟ می تواند استعدادهایش را شکوفا کند؟ در آزادی است که استعدادها شکوفا می شوند.
نظام اسلامی هیچ واهمه ای از آزادی ندارد و اگر واهمه دارد از سلب آزادی است. آزادی، نظام را حفظ می کند. عدالت وظیفه ای است که آمده است لذا مستند می توانم از قانون اساسی بخوانم که جای جای قانون اساسی به تقویت بدنه ملت توجه کرده است و به اصطلاح مستضعفین در خود قانون اساسی و به ویژه در مقدمه قانون اساسی توجه شده است. در همین قانون اساسی می فرماید این مقدمه به دست اندیشمندان صاحب نظر انقلاب تدوین شد و به تصویب رسید. یعنی میثاق و بیانیه مورد قبول یک ملت است. می گوید هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است. “الی الله المسیر” یعنی شما انسانها را رشد بدهید. رشد علمی در پرتو عدالت است. اگر این استعدادها در دورترین نقاط کشور شکوفا نشود و آموزش فراگیر نباشد استعدادها چگونه شکوفا می شود؟ اگر توانمندی بدنی و تغذیه سالم و بهداشت درست، مطابق اصل 43 قانون اساسی و اصل 2 قانون اساسی فراگیر نباشد چگونه می توان این رشد را ایجاد کرد؟ و اگر نسبت به معنویت و کمال انسانها بی تفاوت باشیم چگونه به رشد می رسند؟ می فرماید حکومت موظف است تا زمینه بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان را فراهم آورد. “و تخلقوا باخلاق الله” و بعد یک راه را تبیین می کند و می گوید برای اینکه ما چنین کاری بکنیم لازمه اش این است که جامعه را قوی کنیم و حفظ و پیشرفت این اهداف باید در گرو مشارکت فعال و گسترده تمام عناصر اجتماع در روند تحول جامعه باشد.
یعنی اصل مشارکت فراگیر مردم و مستضعفان برای سامان دادن به خود و نجات جامعه و مشارکت در حاکمیت و قدرت. این نکته مهمی است؛ می گوید به اینها توان بدهید تا در مدیریت جامعه فعال شوند نه اینکه یک حزب را حاکم و بقیه را دفع کنید! گروه بازی و حزب بازی نیست. حاکمیت موظف است شرایط رشد مردم را برای مشارکت فراهم کند. در اصل 43 قانون اساسی از وظایف بنیادی اقتصادی دولت تصریح می کند که دولت باید ساعات کار را طوری تنظیم کند که همه افراد فرصت فعالیت اجتماعی و سیاسی و مشارکت در سرنوشت خودشان را داشته باشند. نه اینکه به گونه ای جامعه را اداره کنی که فرد برای تامین معاش 4 شیفت کار کند! و اصلا مجال فکر کردن نداشته باشد و زیر اقساط طولانی وامهای ربوی له شده باشد. این آرمان به جامعه ذلت می دهد یا عزت می دهد؟ شدنی است یا تخیلات عرشی است؟ به خدا شدنی است.
احمدی نژاد می گفت “در ماه رمضان ساعات کار را اندکی تخفیف بدهیم که فرصتی برای خودسازی و امور معنوی باشد. ماه رمضان یک ماه در سال است برای اینکه انسانها به خودسازی بپردازند. البته نمی گویم کسی کار را تعطیل کند، بلکه فرصتی برای بازسازی معنویتش داشته باشد.” این همه هجوم برای اجرای یک بند قانون اساسی! و الا برنامه ریزی اقتصادی می طلبد همه کار کنند. بحث تعطیل کار و بحث تنبلی نیست بحث این است که جامعه باید قوی شود و در سرنوشت سیاسی شرکت کند اما شما اگر چشم جامعه را ببندید بعد بخواهید آن را با تبلیغات حزبی و گروهی و پول خرج کردن، دنبال خودتان بکشانید، این جامعه اسلامی نیست. رشد در گرو این است، تصریح می کند که باید جامعه را به اشتغال کامل برسانید. اشتغال کامل یعنی همه ظرفیتهای انسانی و اقتصادی را برای اینکه همه فعال باشند به کار بگیریم. سرمایه و قدرت انسانی دو بال اشتغالند. الان مشکل عمده جوان های ما اشتغال است. بی هویتی ناشی از همین بی اشتغالی است. اضطراب ها از چیست؟ از ناپایداری اشتغال.
این آرمان انقلاب است. از چه طریق؟ از هر راهی ممکن است. از طریق وام بدون بهره، موضوعی که در جمهوری اسلامی مسکوت ماند! قرض الحسنه قبل از انقلاب به وسیله نیروهای ارزشی در مساجد پایه گذاری شد و بعد از انقلاب فراموش شد. بانکها تبدیل شدند حالا من نمی خواهم بگویم به بانک های ربوی، عملا شدند بنگاههای اقتصادی که با شما مشارکتهای یک جانبه و ظالمانه می کنند! سود می گیرد و در زیان هم شریک نیست. یک بنگاه اقتصادی است. مال همه مردم را به عنوان قرض الحسنه جمع می کند ولی در قرض الحسنه دادن اینقدر خست به خرج می دهد! و آخر هم قرض الحسنه 4 درصد سود دارد در صورتی که بعضی بانکهای دنیا سود ربویشان دو درصد است. این یعنی عدول از ارزشهای انقلاب.
دولت احمدی نژاد به این قاعده برگشت. بنگاههای کوچک و زود بازده ثروتها را آوردند، نیروی انسانی جوان و وام بدون بهره که صندوق مهر درست کرد در این جهت کمک کرد. بعد بیاید بانک قرض الحسنه محض بگذارد و یه مقدارش که جلو رفت، در نهایت همه این کارها به بهانه اینکه این کارها غیر عقلانی است و ثروتهای بزرگ را تخطئه می کند و وامها از مسیر اصلی اش منحرف شده است راه تحقق آرمان اصل 43 را ببندد! مگر وام بدون بهره حرف قانون اساسی نبود؟! احمدی نژاد از روز اول برای اصلاح نظام بانکی تلاش کرد و با کار شکنی های مختلفی مواجه شد، چرا؟ چون آرمان انقلاب به عنوان مرز همه کارگزاران قرار ندارد. در بحث سفرهای استانی توزیع منابع همه کشور در همه استانها تصریح قانون اساسی است.