گاهی تحولات فرهنگی جامعه طوری پیش می رود که بعضی اظهارات و حرکات که ماهیت نامطلوب دارند تغییر معنا داده و به اظهارات و حرکات افتخار آمیز مبدل می شوند . یکی از این موارد تبلیغاتی است که بانکها مفتخرانه در صدا و سیما به خورد بندگان خدا می دهند و برای پرداخت سود بیشتر به سپرده ها از هم پیشی می گیرند، ظاهر قضیه چندان عیبی ندارد چرا که برای جمع آوری نقدینگی آحاد جامعه کارساز به نظر می رسد.
اما آن روی سکه تأسف بار است، تیشه زدن به ریشه تولید، تشکیل خیل بیکاران، خشکانیدن ابتکار و کار آفرینی و در نهایت سقوط قهقراتی اقتصاد یک ملت.
گرفتن سود سپرده از بانکها در جامعه کاملاً حلال و زلال جا افتاده است، بنابراین سرمایه بدون کار سود می آفریند و این سود هر روز بیشتر می شود. با هم جریان را بررسی می کنیم. از این مقطع شروع می کنیم که شخص سرمایه داری به هر طریق پول و پله ای در اختیار گرفته است، کاری نداریم چطور و چگونه . می خواهیم بدانیم این فرد، از افراد جامعه با پولی که در دست دارد، چه می تواند بکند.
1- می تواند کار بازرگانی راه بیندازد ، کالائی را بخرد و از فروش آن سودی نصیبش شود 2- کار تولیدی انجام دهد3- نزول خواری نماید و سود حرام بدست آورد4- پولش را در بانک بگذارد و سود حلال تحصیل کند!!!
بنای بد آموزی ندارم، می خواهم درد را بشکافم، وقتی قانون چک و معاملات بازرگانی کار آمد نباشد و نوسان قیمتها همیشه بازار را در تلاطم نگهدارد، روی آوردن به کار بازرگانی دل شیر می خواهد و ریختن سرمایه در کام اژدها!
وقتی آحاد جامعه، تولید کنندگان را افرادی تصور می کنند که شم اقتصادی ندارند و همه آنها را می بینند که قسمتی ازسرمایه شان صرف تأسیسات و ماشین آلات شده و قسمت اعظم دیگر هم نزد توزیع کنندگان کالا در گردش است و خود بدنبال تسهیلات بانکی ، در بانکها را از پاشنه می کنند و موفق نمی شوند!!! کسی وارد کار تولید و نوآوری نمی شود، مگر عاشق این کار باشد و لاغیر.
تولید کننده ، به واقعیت ولی نعمت جامعه است ، تحت فشار بوروکراسی های اداری قرار می گیرد و با امید واری به آینده ای بهتر در دوران تسلسل قرض و بدهی به بانکها و مالیات و بیمه برق و آب و عوارض و غیره به دور خود می چرخد . تولید کننده سودی ایجاد می کند که در بازار رقابت در حد سود بانکی است که به وی پرداخت می کنند، یعنی سود ایجاد می کند برای اینکه سود وام بانکی را پرداخت نماید، که بانک بتواند درصدی خودش بردارد و مبلغ مناسبی را به مشتریهائی که سپرده گذاری کرده اند بدهد، یعنی چه؟
توضیح می دهم ، یعنی اینکه تولید کننده تولید می کند ، سود ایجاد می کند برای اینکه سود سپرده گذاران را تأمین کند ، مگر در بازار رقابت تولید چقدر سود ایجاد میکند که هم سهم بانک داده شود و هم سهم سپرده گذاران، با این و ضع اسفناک چه کسی به تولید رو می آورد. مگر عاشق این کار باشد، این معنا روشن است، تلاش کنی ، سود ایجاد کنی و سپس با واسطه گری بانکها، تقدیم کنی به افرادی که در تابستان و زمستان در سایه و آفتاب لم می دهند و بانک محترمانه به آنان خدمت می کند، سود را از تولید کننده به جبر می گیرد و با احترام به سپرده گذار می دهد که بفرما این به حرمت هوشمندی اقتصادیت تقدیم می گردد!
به گفته محمود دولت آبادی نمی دانم در کجای این کره خاکی ایستاده ایم. کسی که می خواهدبا سرمایه اش مورد دوم را انتخاب کند واگر تنها هدف سود داشته باشد، با استدلالی ساده می گوید مگر من عقلم را از دست داده ام!
تولید کننده سودش را به بانک می دهد و بانک هم به من می دهد و تشکر هم می کند و جایزه هم می دهد. چه مرضی دارم که دنبال تولید بروم!
خواننده عزیز، اعتراضی دارید؟ به چه حقی ؟ مال خودش هست هر کار دلش می خواهد می کند، بنابراین به دو موردبعدی فکر می کند ، اما ربا خواری نمی کند، نه گناه دارد، به جهنم می رود، می سوزد، آتش می گیرد ، تازه قانون هم در این دنیا یقه اش را می گیرد، در این مملکت ازدست قانون هم اصلاً نمی شود فرار کرد!! نه نزول خواری نمی کند، اما تعجب می کند چرا همه تولید کنندگان به رباخواران بدهکار می شوند. این همه ربا خوار کجا هستند، چه شکلی هستند که نمی شود آنها را دید؟ حتماً همه آنها در زندانها هستند که دیده نمی شوند ، بله ، بله، حتماً همینطور هست، حتماً همه شان به چنگ قانون افتاده اند وگرنه خیابانها پر از ربا خوارها می شد و چقدر چهره جامعه حالت زشتی پیدا می کرد. واقعاً !
حالا می فهمد چکار کند .همان فکری که قبلاً کرده بود، بهترین راه همان مورد چهارم است، باید پولش را دربانک بگذارد و سود مناسبی بگیرد، کمی از سود ربا خواران کمتر است ولی مطمئن تر است. هم مطمئن تر است وهم جهنم ندارد، زحمت هم اصلاً ندارد، بانکها هم در کمال احترام از او حمایت می کنند ، نمی گذارند آب توی دلش تکان بخورد. نتیجه اینکه تولید در وضعیت فعلی بلا نسبت همه کار ابلهانه ای است، بدون اینکه بفهمی همه سپرده گذاران درسود تو شریک هستند اما نه در زیان ، آنان به زیان تو کاری ندارند سود خود را طلب می کنند و بانکها با قدرت اجرایی فوق تصور و غول آسایشان حافظ منافع آنها هستند، تو را می چلانند تا آب به ریشه آنها برسد.تولید در این وادی در کوچه باغ غریبی غزل خداحافظی سر داده است.
پس مجسم کنید اگر تولید رخت بر بندد که دارد می بندد و تصور کنید نفت هم نداشته باشیم! باید مثل آن افغانی آواز سر دهیم که ( خسته، خسته ازجفایه سرزمین من ) .
شنیده ام و مطمئنم درست شنیده ام که نمی شود درست نباشد و گرنه اینک با بلندگوها و ماهواره های ساخت خودشان، کالای خودشان راتبلیغ نمی کنیم. آری شنیده ام که در کشورهای از ما بهتران اگر کسی فکر تولید درسر می پروراند فقط اطلاعات فنی و مدیریتی او را محک می زنند! تولید کننده چنان حرمتی دارد که مشکلات مالی او در رابطه با تولید از پیش حل شده است. و باز شنیده ام بعضی از خارجی ها بخاطر بهره زیاد پولشان را به بانکهای ایران می سپارند، البته، خوشحال هم می شویم!!! عجبا این درد را با به که باید گفت؟! دور از ذهن به نظر نمی رسند که بانکها هماهنگ با ربا خواران به جنگ تن به تن با تولید کننده بپردازند یعنی بهره سپرده گذاری را بالا ببرند. برایشان مهم نیست بهره وامهای تولید هم بالا خواهد رفت و تولید کنندگان افزایش نرخ بهره را خواهند پرداخت، نگران نباشید، حله، آقا، حله، مشکلی نیست!!
امروز هیچ کس پولش را در خانه نگاه نمی دارد، چه بهره سپرده گذاری زیاد باشد چه کم، یا به کاری می زند که چه بهتر یا به یکی از بانکها می سپارد، پس این مسابقه بی سابقه بهره پردازی چه معنا دارد. فقط بخاطر اینکه پولها بجای بانک ( الف ) به بانک ( ب ) سپرده شود با چنین معضلی دست به گریبان شده ایم. برای سرگرمی هم شده گاهی در بانکها دقت نظر داشته باشید خواهید دید که سپرده گذاران، قدر ،می بینند و در صدر می نشینند و رؤسای بانکها برایشان سفارش چای می دهند و درکنار خود می نشانند ولی تولید کننده هاا وظیفه خود می دانند که برای اخذ وامهایشان در مقابل میز رؤساوکارمندات مؤدب سر پا بایستندو تکریمشان کنند و دنبال فرصتی باشند که حرفشان گوش داده شود.
اینان دلایل روشن بیکاری را گذاشته اند و راه حلهای سوخته و ناکار آمد را اعمال می کنند که بیش از پیش ایجاد عقب افتادگی می کند؟ گاهی با خودم فکر می کنم یعنی مطالب و موارد به این روشنی و آشکار ، را فقط من میدانم ! و به آن فکر می کنم؟ پس آن عزیزانی که آراء مردم را به خود اختصاص داده اند چه؟ رئیس جمهور چه؟ نماینده مجلس چه؟ آیا آنها این موارد را نمی دانند و از این دردها آگاه نیستند؟
اینکه نمی شود . آن وقت است که به خودم می گویم، آهای مشدی این تو هستی که حالت خوب نیست ، اگر حالت خوب بود دست به تولید نمی زدی و در این عشق، هجران را به وصال معشوق ترجیح می دادی. می دانم کسی گوش نمی کند. اما دلم خالی شد. شکر خدا.
منبع: طنز بجنورد