با توجه به تغییر قالب سایت و تغییراتی در بخش های گوناگون، مشکلاتی در بخش های گوناگون بوجود آمده که در حال رفع این مشکلات و بازسازی بخش های آسیب دیده هستیم. از شکیبایی شما متشکریم.
واقعیت علمی بحران تئوریک (فلسفه و حکمت)

واقعیت علمی بحران تئوریک (فلسفه و حکمت)

حسن عباسیحسن عباسی در پاسخ به حجت الاسلام و المسلمین عباس اسکندری، مدیر کل تبلیغات اسلامی استان قم که سخنان وی را دور از واقعیت علمی خوانده است، واقعیت علمی کنونی را، بحران تئوریک مزمنی برشمرد که بسیاری آن را نمی‌بینند، و گروهی از اهل علم در دانشگاه و حوزه نیز سعی می‌کنند از کنار آن بگذرند.

حسن عباسی در پاسخ به حجت الاسلام و المسلمین عباس اسکندری، مدیر کل تبلیغات اسلامی استان قم که سخنان وی را دور از واقعیت علمی خوانده است، واقعیت علمی کنونی را، بحران تئوریک مزمنی برشمرد که بسیاری آن را نمی‌بینند، و گروهی از اهل علم در دانشگاه و حوزه نیز سعی می‌کنند از کنار آن بگذرند. متن پاسخ عباسی به عباس اسکندری به شرح زیر است:

حجت الاسلام و المسلمین عباس اسکندریحضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای عباس اسکندری در خبری به گزارش خبرگزاری فارس، دیدم جنابعالی فرموده‌‌اید که سخنان عباسی به دور از واقعیت علمی است. از جنابعالی تعجب می‌کنم که به جای تبیین علمی واقعیت پدیده‌های پیرامون خود، چگونه به کتمان آن‌ها می‌پردازید. شاید باید این«به زعم شما» پدیده‌های دور از واقعیت علمی را یک‌بار دیگر برشمریم تا علمی بودن واقعیت‌ها برای ما بهتر روشن شود: 

 

فلسفه و حکمت

1- واقعیت نخست این است که حکمت مورد نظر قرآن به عنوان خیر کثیر از فلسفه متمایز است. اساس فلسفه به ما هو فلسفه بر آرخه‌مداری است و اساس حکمت به ما هو حکمت برآیت‌مداری. بدون تقوا و ایمان می‌توان فیلسوف شد اما بدون تقوا و فرقان امکان حکیم شدن وجود ندارد. لذا واقعیت علمی نخست این است که حکمت قرآنی به عنوان خیر کثیر، به فلسفه، و آیه به آرخه فروکاست شده است. دیدم جنابعالی پشت نام مرحوم فارابی، مرحوم ابن سینا و مرحوم ملاصدرا پنهان شده‌اید. لطفاً از متون فلسفی این سه بزرگوار، متن ریشه‌شناختی مفاهیم حکمت و فلسفه، به زبان‌های مربوطه از یونانی و عربی، و از آرامی و سریانی و عبری را به ما نشان دهید، تا مشخص شود منظور این بزرگان از فلسفه و حکمت چه بوده است. البته تا آن زمان که شما چنین متنی را منتشر می‌نمایید، انتظار نداشته باشید که ما در برابر فروکاست مفاهیم قرآنی سکوت کنیم.

 

اساس فلسفه

2- واقعیت دوم این است که فلسفه‌‌ی اسلامی، مانند هر فلسفه‌ی دیگری، هست و نیست خود را بر محملی به نام «ذهن» حمل می‌کند. ذهن واژه‌ای مبهم است که در غرب، تا حد پرستش تقدیس شده است و اکنون نحله‌هایی در غرب از این که «ذهن» همان خداست یاد می‌کنند.این واژه‌ی مبهم که حباب‌گونه فلسفه را در خود دارد، در هیچ جای قرآن یافت نمی‌شود. انتظار نداریم که قرآن در خصوص آسفالت و لامپ و پروژکتور و هر پدیده‌ی دیگر دیروزی و امروزی، اشاره‌ای کرده باشد. اما قرآنی که از فطرت و نفس و روح، تا فکر و عقل و ذکر و لب، و از تراب و نطفه و سویت و نفخت در مورد بشر یاد کرده است، چگونه از چنین مفهوم مهمی مانند ذهن که فیلسوفان به آن رسیده‌اند غفلت کرده است. ما مدعی هستیم در چهار مفهوم قرآنی صدر و شغاف و قلب و فؤاد، مفهوم فؤاد، و در سطح وسیع‌تر قلب، رحل حکمت هستند. لذا معتقدیم که قلب و فؤاد در حکمت قرآنی، به ذهن در فلسفه فروکاست شده است. از این رو از جنابعالی تقاضا داریم که سوای از نسبت حکمت و فلسفه، لطفاً نسبت قلب و فؤاد، با ذهن، که محمل وجود ذهنی در فلسفه است را در اندیشه‌ی مرحوم فارابی و ابن‌سینا و ملاصدرا، برای ما تبیین بفرمائید. البته قبلاًً در سخنرانی جلسه‌ی 8/11/90 که در محضر جنابعالی و سایر علما بودیم، به طور مبسوط، نقشه‌ی کامل انسان در قرآن را تشریح نمودیم. لذا فقط برای یادآوری مجدداً اشاره شد.

 

فلسفه اسلامی

3- واقعیت سوم این است که فلسفه‌ی اسلامی سوای از عدم انطباق چهارچوب مفهومی آن با قرآن در مثلث فلسفه و آرخه و ذهن، در چهارچوب نظری و چهارچوب تصوری نیز محل بحث است که قبلاً دلایل آن را توضیح داده‌ایم. لذا واقعیت سوم را این‌گونه می‌توان بسط داد که نسبت فلسفه‌ی اسلامی با قرآن، نسبت عموم و خصوص من‌وجه است و نمی‌توان نسبت این دو را عموم و خصوص مطلق دانست. در این صورت چه اصراری است که اسلام و قرآن به فلسفه‌ی اسلامی فروکاست شود و فلسفه‌ی اسلامی عین اسلام معرفی شود؟! فروکاست قرآن به شفاء ابن‌سینا و اسفار ملاصدرا، و القاء این نکته که فهم اسلام و قرآن منوط به عبور از دروازه‌ی فلسفه‌ی اسلامی است، واقعیت مذمومی است که برخی بر آن پای می‌فشرند و دیگران را به فلسفه‌ستیزی و نفهمی متهم می‌کنند. در واقع، همان‌گونه که فرمود قرآن کتاب انقلاب است، ما باید متعهد به این باشیم که قرآن کتاب ادامه‌ی انقلاب و استمرار حرکت نظام نیز باشد. اما چرا آن‌قدر که برخی نگران فلسفه هستند، نگران قرآن نیستند!؟

 

ولایت فقها

4- واقعیت چهارم این است که ما شیعه علی(ع) هستیم و در مکتب فقه جعفری تنفس می‌کنیم. در سلسله‌ی ولایت فقیه از ابن قولویه و شیخ صدوق تا حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای، ولایت فقها دیده می‌شود نه ولایت فلاسفه. ولایت فقیه که استمرار حرکت انبیاء(ع) خوانده شد، انقلاب را در جهت اسلام ناب محمدی(ص) رقم زد و امام راحل(ره) بارها بر اسلام ناب محمدی(ص) تاکید نمودند. اکنون واقعیت علمی چهارم این است که انقلاب اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و معطوف به اسلام ناب محمدی(ص) رقم خورده است و از آنجا که نسبت فلسفه‌ی اسلامی و به ویژه فلسفه‌ی صدرایی با قرآن که اساس اسلام ناب است، نسبت عموم و خصوص من‌وجه است، ادعای فلسفی و صدرایی بودن انقلاب به جای اسلامی بودن آن، در واقع فروکاست انقلاب اسلامی به انقلاب صدرایی است. چنین فروکاستی، ظلم به انقلاب است. موضع شفاف شما چیست!؟

 

تئوری‌پردازی و اقتصاد

5- واقعیت پنجم این است که اکنون تئوری‌های پایه برای اداره‌ی دستگاه‌ها و نهادها در نظام، اغلب از مشرب‌های فکری ناخالص یا حتی مغایر با اسلام ناب برگرفته شده است. یکی از مهم‌ترین آنها، مقوله‌ی اقتصاد است که امروز با حداکثر ضریب لیبرالیسم مواجه است. واقف هستید که اگر معاش مردم را لیبرالیزه نمودیم، یقیناً معاد مردم به فلاح آنان منتج نخواهد شد. در شرایطی امروز در دستگاه‌های دولتی، اقتصاد فریدمنی اعمال می‌شود که مجمع تشخیص مصلحت نظام در مرکز تحقیقات استراتژیک خود الگوی نئوکینزی را در اسناد منتشره‌ی خود تجویز می‌کند. این واقعیت عمیقاً علمی، به معنی استحاله‌ی نظری و تئوریک انقلاب اسلامی است. شما در فعالیت‌های بر حق خود در حوزه‌ی تبلیغات اسلامی نگران استحاله‌ی فرهنگی نظام هستید، اما استحاله‌ی تئوریک و نظری نظام، به معنی استحاله‌ی نظام به یک جمهوری لیبرال اسلامی است، آیا نباید نگران شد؟! شما که در قم مقدسه مشرف هستید از مراجع عظام تقلید وضعیت بانک و بورس را بپرسید. کافی است برای درک واقعیت علمی، به بخشی از سخنان امام خامنه‌ای در دیدار خبرگان رهبری در 17/6/90 توجه شود:

«قضیه این است که یک حالت انعطافی در دست کلیددار اصلی نظام وجود دارد که می‌تواند در آن جایی که لازم است، مسیر را تصحیح و اصلاح کند، بنا را ترمیم کند. البته در این‌جا هم خطری که وجود دارد، که باید از این خطر برحذر بود، این است که ما تصور کنیم این انعطاف بایستی تحت تاثیر فشارهای بیرونی و تغییر در جهت انعطاف به قالب‌های غربی باشد…. انعطاف به این معنا باشد، نه، این انحراف است؛ این انعطاف نیست…. ما بیائیم بگوئیم حالا تجدید نظر کنیم برای این‌که با دنیا هماهنگ شویم؛ نه، این خطاست؛ به این انحراف نباید دچار شد. در عین حال مسائل جدیدی وجود دارد، در زمینه‌ی اقتصاد، مسائل تازه‌ای وجود دارد. مثلاً ما بانک-داری اسلامی را به وجود آورده‌ایم. امروز مسائل تازه‌ای در زمینه‌ی پول و بانک‌داری وجود دارد؛ این‌ها را بایستی حل کرد؛ باید این‌ها را در بانک‌داری اسلامی- بانک‌داری بدون ربا، دید. کی باید این‌ها را انجام بدهد؟ فقه متکفل این چیزهاست. البته من همین جا عرض بکنم که نیاز ما به کرسی‌های بحث آزاد فقهی در حوزه‌ی قم، که مهم‌ترین حوزه‌هاست، برآورده نشده‌است. من این را الان این‌جا عرض می‌کنم، آقایانی هم از قم اینجا تشریف دارند، این نیاز برآورده نشده. در قم باید درس‌های خارجِ استدلالیِ قوی‌ای مخصوص فقه حکومتی وجود داشته باشد تا مسائل جدید حکومتی و چالش‌هائی را که بر سر راه حکومت قرار می‌گیرد و مسائل نو به نو را که هی برای ما دارد پیش می‌آید، از لحاظ فقهی مشخص کنند، روشن کنند، بحث کنند، بحث‌های متین فقهی انجام بگیرد؛ بعد این بحث‌ها می‌آید دست روشنفکران و نخبگان گوناگون دانشگاهی و غیردانشگاهی، این‌ها را به فرآورده‌هایی تبدیل می‌کنند که برای افکار عموم، برای افکار دانشجویان، برای افکار ملت‌های دیگر قابل استفاده است. این کار بایستی انجام بگیرد، ما این را لازم داریم. محصول این کاوش‌های عالمانه می‌تواند در معرض استفاده‌ی ملت‌ها و نخبگان دیگر کشورها هم قرار بگیرد.»

ایشان نظام‌سازی را به فلسفه احاله ندادند بلکه فقه را متکفل دانستند. آیا می‌دانید تعداد«زیر نظام»‌ها که تنها به یکی از آن‌ها یعنی به بانک اشاره شد، چند مورد است؟! کف ساب‌سیستم‌ها یا زیر نظام‌ها، 140 مورد است. نظام‌سازی یعنی این‌که در این 140 مورد، بایستی از طریق فقه استدلالی، به«بازمعماری» و«بازمهندسی» جمهوری اسلامی پرداخت. ترس و نگرانی ما که هر روز در دستگاه‌های گوناگون در حال مشاوره در طرح‌های تحول هستیم این است که به اسم انعطاف، به انحراف برسیم، یعنی همان هشداری که حضرت آقا در دیدار خبرگان فرمودند و تحذیر دادند که مبادا «تغییر در جهت انعطاف به قالب‌های غربی باشد.»

 

فروپاشی علم اقتصاد

واقعیت علمی این است که اقتصاد لیبرالی در غرب به چالش کشیده شده و جنبش اشغال وال استریت در هفت ماه گذشته در آمریکا علیه بورس قیام نموده است. این حرکت در انگلیس و ایتالیا نیز با نیّت اشغال بورس لندن و رم، شکل گرفت. هنگامی‌که ریشه‌ی این جنبش را در جامعه‌ی آمریکا و اروپا بررسی کنید، به یک نکته می‌رسید و آن «شورش علیه طمع» است. در پلاکاردهای معترضین می‌بینید که آن‌ها بر کلمه‌ی طمع Greed یک علامت ممنوع قرمز رنگ کشیده‌اند. اقتصاد کاپیتالیستی با اصالت-بخشی به طمع، در آمریکا و اروپا به این فلاکت افتاده است و اکنون در اقتصاد ایران امروز، ما راه دهه‌های گذشته‌ی آن‌ها را می‌رویم. وقتی هشدار می‌دهیم که در غرب اساس بانک بر ربا و اساس بورس بر قمار است و عمل‌کرد پایه‌گذاران بورس غرب از گذشته تا به حال، از «جان لو»، تا «پونزی» و تا «میداف» را مبتنی بر اسناد غربی‌ها نشان می‌دهیم، مسؤولان بورس جمهوری اسلامی، شورای فقهی خود را به رخ می‌کشند و ما را به مناظره می‌طلبند. غافل از این که تبلیغ معطوف به طمع برای بانک و بورس در رسانه‌های جمهوری اسلامی، و سوق دادن مردم به زندگی بورژوایی که در آن بانک و بورس بالاترین ضریب نفوذ را دارد، نتیجه‌ای جز لیبرالیزه نمودن جمهوری اسلامی در پی نخواهد داشت و یقیناً سبک زندگی مردم را آمریکایی خواهد نمود.

در این میان، در نسبت با واقعیت علمی پنجم دو پرسش مطرح است:

الف- نتیجه‌ی مطالبه‌ی امام خامنه‌ای در خصوص کرسی‌های آزاداندیشی فقهی برای مسأله‌ی نظام-سازی عموماً و مقوله‌ی بانک‌داری بدون ربا خصوصاً چه شد؟! چه در قم مقدسه، و چه در شورای فقهی بانک و بورس؟

ب- جنابعالی به عنوان مدیر کل تبلیغات اسلامی استان قم، چه موضعی نسبت به تبلیغات ضد اسلامی و طمع‌محور بانک و بورس در کشور دارید؟! وقتی پول که باید معیار معاملات باشد، خود به بازار سرمایه تبدیل می‌شود و مردم برای ثروتمند شدن، نه صنعت و کالا و کار و خدمات، که «پول» خرید و فروش می‌کنند، و این رویه‌ی غلط، از دستگاه‌های رسمی تبلیغ می‌شود و روحیه‌ی سوداگری را در میان مردم رواج می‌دهد، شما در نهاد رسمی تبلیغات اسلامی، این رویه‌ی تبلیغ ضد اسلامی که مخل تبلیغ اسلام است را چگونه ارزیابی می‌کنید؟!

این‌ها به عنوان واقعیت‌های علمی مطرح هستند و بسیاری از افراد سعی در کتمان آن‌ها دارند. این‌ها نمونه‌های همان انحراف هستند. جناب آقای اسکندری! به تعبیر هگل، فیلسوف آلمانی، «وقتی برای پرسش جدید پاسخ کهنه فراهم نمودید، شما با بحران مواجه هستید.» واقعیت علمی این است: بسیاری از پرسش‌های جدید که امروز مطرح هستند، پاسخ‌های کهنه برای آن‌ها تجویز می‌گردد، یا اساساً پاسخی برای آن‌ها ارائه نمی‌شود. لذا ما از جنابعالی که هم در تبلیغ و نشر حقایق اسلام مسئولیت رسمی حکومتی در قم مقدسه دارید، و هم این‌که به محضر بزرگان دسترسی و امکان تشرف دارید، در خواست عاجزانه داریم برای عناوین مطرح شده که به زعم جنابعالی، دور از واقعیت علمی هستند، پاسخ‌های نو و درخور ارائه نمایید که در غیر این صورت قضاوت امروزیان و آیندگان نسبت به من و جنابعالی این خواهد بود که با بحران مواجه بوده‌ایم، زیرا برای پرسش‌های جدید، پاسخ نو و مناسب نداشته‌ایم.

براندازی نرم‌افزاری جمهوری اسلامی، از راه استحاله‌ی نظری آن صورت می‌گیرد. حوزه‌های علمیه، در شرایط کنونی در تنگه‌ی احد این میدان منازعه قرار دارند و باید نظام و انقلاب و کشور را از طریق اسلام، از این گردنه‌ی حساس عبور دهند. دل‌سوزان انقلاب اسلامی نمی‌توانند نسبت به نفوذ اندیشه‌های امانیستی و لیبرالیستی در مبانی نظری دستگاه‌ها و نهادها، بی‌تفاوت و نظاره‌گر باشند. زیرا در آن صورت در صحرای محشر، پاسخ‌گوی ائمه(ع)، شهدا، و امام شهدا نخواهند بود. ما برای پاسداری از انقلاب اسلامی، در برابر استحاله‌ی نظری و براندازی نرم‌افزارانه‌ی آن، سال‌هاست که کفن پوشیده‌ایم و هر صبح، با غسل شهادت روز را آغاز می‌کنیم. لذا مطمئن باشید که ما تا آخر ایستاده‌ایم. ان‌شاءالله.

منبع: اندیشکده یقین