چندی پیش همایش هماندیشی فعالان بین المللی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد كه در این مراسم سخنرانان با موضوع بیداری اسلامی سخنرانی كردند.
به گزارش رجانیوز، یكی از سخنرانان این همایش حسن عباسی رئیس مرکز مطالعات استراتژیک امنیت بدون مرز كه با موضوع مدیریت استراتژیك جمهوری اسلامی ایران در بیداری اسلامی سخنرانی كرد.
نظر به اهمیت سخنان مطرح شده رجانیوز فایل صوتی و متن كامل این سخنان را پس از انتشار قسمتهایی از مهمترین موارد مطرح شده، در دوبخش منتشر میكند كه در ادامه آمده است:
بخش اول امام 60 سال خودسازی كرد تا در 80 سالگی انقلاب كند
بخش اول سخنرانی استاد حسن عباسی در همایش هماندیشی فعالان بین المللی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی همراه با فایل صوتی در ادامه آمده است:
در ابتدای صحبتم تسلیت عرض میكنم شهادت پایه گذار مذهب جعفری امام جعفر صادق را كه مغز متفكر عالم تشییع بوده است و تقدیر وتشكر میكنم از زحمت دوستانی كه متقبل شدند تا در این شرایط حساس برای ترسیم حركت بیداری اسلامی و بازتعریف خطوط كلی رسالت فعالان عرصه بین الملل جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تا این همایش را برگزار كنند.
در این دوره بهخصوص و در این پیچ و گردنه مهم تاریخی كه برای ما ترسیم شده ما باید نقش خودمان را ایفا كنیم.
در جهتگیری بیداری اسلامی چه نكته كلیدی را لازم است كه به استحضار دوستان برسانم كه ما ماهوسالها با این حركتی كه در دنیا شكل گرفته است كار داریم و بایستی دنبال شود.
امروز هم كه آنچنان كه خبر دارید به دلیل فیلم سینمایی موهونی كه علیه وجود نازنین حضرت رسول اكرم توسط قبطیهای مصری ساكن امریكا در فضای سایبر منعكس شد دیروز سفارت امریكا در مصر تسخیر شد و امروز نیز كنسولگری امریكا در لیبی و در شهر بنقاضی تسخیر شده و به آتش کشیده شده است و بعضی از خبرگزاریها خبر از کشته شدن سفیر امریکا در آنجا هم داشتند و خشم عظیمی در شمال آفریقا علیه قبطیها با هدایت کشیش افراطی امریکایی در ساخت این فیلم صورت دادند، رقم خورده است و این درگیری و جنگ در شقوق حوزههای نرم خود وارد لایههای عمیقتری میشود و دشمن عریانتر و علنیتر و عینیتر مبارزه و مواجهه خود را با جبهه حق صورت میدهد، لذا در هفتهها، ماهها، سالها و دهههای آینده، هر قدر جلوتر برویم با ابعاد وسیعتر و جدیتری از این مبارزه روبرو هستیم، لذا به نظر میرسد باید مفهوم و مسئلهای را روشن کنیم که از آن تحت عنوان «علم مبارزه» یاد میکنند و تمام ایدئولوژی و مکاتب، ساختار «علم مبارزه» را به شکل دقیق از نظر علم ایدئولوژیک برای خود ترسیم میکنند.
بعضی از نمونههای آن در این کتاب آمده است. شاید شنیده باشید شهدایی که در لانه جاسوسی در کنار شهید علمالهدی بودند، در قضایایی که تیپ 10 زرهی عراق به سمت هویزه پیشروی کرد، یکی از دوستان که هنوز در قید حیات مادی هستند، میگفتند: «ما فقط یک نارنجک تفنگی داشتیم، از همان نارنجکهایی که روی ژـ3 میگذارند و شبیه به یک بادمجان بزرگ است». میگفتند: «اینها در روز عملیات تانکها را منهدم میکردند» و میدانید در آن عملیات اکثر دانشجویان پیرو خط امام در آنجا شهید شدند، همان جایی که نزدیک هویزه و به کربلای شهدای دانشجو مشهور است، متأسفانه در آنجا بنیصدر خیانت میکند و به ارتش فرمان عقبنشینی میدهد. اینها هم یک نارنجک تفنگی داشتند و هرچه گفتیم: «چرا شلیک نمیکنی؟» میگفت: «بگذارید سه چهار تا از این تانکها پشت هم بیایند». فکر میکرد نارنجک تفنگی از تانک اول عبور میکند و به سه چهار تانک بعدی هم میخورد!
این خاطرات نشاندهنده کسانی است که در روز روشن، در فصل پاییز و در بیابانهای هویزه با شجاعت تمام جلوی تانکهای پیشرفته روسی که دست تیپ زرهی عراق بود، میایستد و چنین تصور میکند.
این نکته را هم از افراد مختلف شنیدهاید که وقتی میخواستند خمپارهای را شلیک کنند، برای اینکه 50 متر به راست یا جلو ببرد، کل آن را باز میکرد، درحالی که دستهای روی آن هست که خمپاره را به دو طرف و جلو حرکت میدهد.
رزمنده ما «علم مبارزه» تکنیکی را در روزهای اول جنگ نمیدانست. بعد از اینکه خرمشهر آزاد شد، معلوم شد مشکل «علم مبارزه» تاکتیکی داریم. در اول انقلاب دانشگاه دفاع تکنیکی تعطیل شد و اساتید آن که اکثراً خارجی و یا ژنرالهای ارتش شاه و وابسته به نظام فراماسونری یا نظام سلطه بودند و لذا بسیاری از آنها فرار کردند یا اعدام شدند.
دانشکده فرماندهی ستاد هم تعطیل بود و اساتید آنها را جمع کردند و به جبهه و قرارگاه کربلا بردند که از آنجا جنگ را پشتیبانی کنند، ولی به مرور و در اواسط دفاع مقدس شرایطی پیش میآید که اینها ناچار میشوند سازوکار مبارزه تاکتیکی را بیاموزند و دنبال کنند.
«علم مبارزه استراتژیکی» به بعد از دفاع کشید. من همیشه گفتهام برخلاف ادعاهایی که میشود، ناکامیهایی که در اواخر جنگ داشتیم، نه به خاطر ضعف تکنولوژیک بود و نه دیگر مشکل تاکتیکی داشتیم. موفقیتهایی که در والفجر 8 در گرفتن فاو و یا در کربلای 5 یا جاهای دیگر میشناسید، حاصل تفوق تاکتیکی ما به دشمن بود.
گاهی تفوق تکنولوژیکی یا تاکتیکی است و گاهی تفوق استراتژیکی است. کسی که تاکتیک میداند و تکنولوژی را میشناسد، تصور نمیکند اگر نارنجک را شلیک کند، از تانک اول عبور میکند و به تانک دوم و سوم و چهارم میرسد. تفوق تاکتیکی هم به همین نسبت و سپس تفوق استراتژیکی.
علم مبارزه اسلامی را نداریم
این مثالی که عرض کردم برای این است که بدانید امروز در قضایای بیداری اسلامی «علم مبارزه اسلامی» را که چگونه باید انقلاب کرد و مهمتر از آن اینکه چگونه باید آن انقلاب را حفظ کرد، نداریم. یعنی حتی یک جلد کتاب در باره «علم مبارزه» در این 12 کشور پیدا نمیکنید. مبارزه در بحرین کاملاً غیرخشونتآمیز توأم با راهپیماییهای شبانهروزی در این جزیره کوچک است، ولی امروز در سوریه مبارزه ضد چریکی و ضد تروریستی و کاملاً مسلحانه و گرم است، البته سوای شقوق رسانهای این مبارزه. امروز علم مبارزه در یمن، با علم مبارزه در لیبی و هر دوی آنها با علم مبارزه در قطیف عربستان و آنچه که در اردن یا فلسطین و لبنان روی میدهد، کاملاً متفاوت است. حتی مرزها، شقوق، ابعاد و جوانب علم مبارزه در جامعه خودمان هم شناختهشده نیست. اهمیت قضیه در این است که اگر جدی گرفته نشود، پس از آن نمیتوانیم انقلابها را حفظ کنیم.
در 34 سال گذشته پس از انقلاب اسلامی، حجم توطئههایی که علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی شد و هنوز هم در دستور کار است و زدودن هر یک از اینها به اندازه وقوع انقلاب اسلامی اهمیت داشته و دارد یک نمونه آن همین کاری بود که دانشجویان انجام میدادند و لانه جاسوسی را تسخیر کردند که امام از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کردند.
بخش دوم
امروز در قضایای بیداری اسلامی «علم مبارزه اسلامی» را که چگونه باید انقلاب کرد و مهمتر از آن اینکه چگونه باید آن انقلاب را حفظ کرد، نداریم. یعنی حتی یک جلد کتاب در باره «علم مبارزه» در این 12 کشور پیدا نمیکنید.
در 34 سال گذشته پس از انقلاب اسلامی، حجم توطئههایی که علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی شد و هنوز هم در دستور کار است و زدودن هر یک از اینها به اندازه وقوع انقلاب اسلامی اهمیت داشته و دارد یک نمونه آن همین کاری بود که دانشجویان انجام میدادند و لانه جاسوسی را تسخیر کردند که امام از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کردند.
اولین سرنخهای فشار علیه نظام در پرونده هستهای را سازمان منافقین ایجاد کرد و با اطلاعات غلطی که داد، سعی کرد زمینه را به شکلی فراهم کند که فشارها علیه نظام عملی شوند و الان 9 سال است که از سال 81، 82 فشارهای سنگینی روی کشور ماست، از جمله سه قطعنامه در تحریمهای گسترده اقتصادی، محاصره گسترده نظامی و فشارهایی که در پرونده انرژی هستهای که معلول عملی است که این جریان انحرافی خطرناک ایجاد کرد و بعد از نابودی ساواک به دست استخبارات عراق افتاد و در دوره اخیر سیا و ام.آی.سیکس آن را رسماً مدیریت میکنند.
خوشنامترین سازمان چریکی جهان در بین 400 گروه چریکی امروز دنیا، حزبالله لبنان است که تلویزیون علنی «المنار» را دارد و وسط خیابانهای بیروت علناً رژه میرود و یونیفورم رسمی میپوشد و اسلحه مشخص دارد.
کلمه عامیون بعداً تبدیل به توده شد و حزب توده و سپس چریکهای فدایی خلق و جریانات و نحلههای دیگر پیدا شدند. این جریان در ایران جریان پرقدرتی بود و هنوز هم در بخشهای مختلف فرهنگی کشور، بهخصوص حوزه نشر و سینما حضور پرقدرتی دارد و بسیاری از آنها در دانشگاههای کشور تدریس میکنند و کتابهایی که در سالهای اول انقلاب در باره چهگوارا و حرکت چپ نوشته میشد، توسط همینها بود، ولی بعداً وقتی دیدند اوضاع به شکل دیگری درآمد و دفاع مقدس شروع و فضا معنوی شد، بیسروصدا به داخل دانشگاهها خزیدند و درجه دکترایشان را گرفتند و در ظرف 10، 15 سال گذشته، حرفهایشان را به شکل بسیار موذیانه و ظریف و در قالب حرفهای امثال نیچه، بهخصوص در رشتههای هنری و در قالب فلسفه هنر، نهادینه کردند. جریان چپ در ایران هم به عنوان علم مبارزه شناخته میشد و حزب توده و امثال اینها از همین زاویه وارد میدان میشدند.
زمانی که حزبالله لبنان درگیر بود، توقع نداشتیم که القاعده به آنها کمک کند، ولی زمانی که مردم غزه که از نظر مشرب مذهبی به مدعیان القاعده و طالبان نزدیک هستند، درگیر جنگ بودند، انتظار میرفت آنها به مردم مظلوم غزه کمک کنند، ولی دقیقاً در روز هفتم آن نبرد 22 روزه، در راهپیمایی مردم عراق از بغداد به کربلا و تجف چند مورد عملیات انفجاری توسط همین سلفیها و القاعده و طالبان علیه شیعیان انجام شد و عدهای از اینها به خودشان بمب میبستند و داخل جمعیت میرفتند و با عملیات انتحاری عدهای را میکشتند تا به کربلا و نجف نرسند. این عملیات دفعتاً که اتفاق نیفتاده و کسانی اینها را برنامهریزی کردهاند. در آن شلوغی که همه رسانهها خبر از جنگ رژیم صهیونیستی و مردم غزه میدهند، این فرد نشسته و فکر کرده که به آدمهایش بگوید کجا عملیات کنند. خطری که در پیاده رفتن چهار تا پیرمرد و پیرزن در کنار جاده حلّه به سمت کربلا و نجف برای خود تصور میکردند، از خطر رژیم صهیونیستی بالاتر بوده است.
آنها میگفتند: «امپریالیسم جهانی»، امام بهجای آن یک کلمه قرآنی گذاشت و گفت: «استکبار جهانی» در برابر استضعاف جهانی. امام حتی در جریان درون جهان اسلام هم واژگان عمیقتری را به کار برد. جریان موسوم به اخوانالمسلمین که الان بعد از 100 سال مبارزه برای اولین بار در مصر حکومت به دستش افتاده است، جهان را به دو بخش دارالسلام و دارالحرب یا دارالسلام و دارالکفر تقسیم میکند. امام این تقسیمبندی را به هم زد و فرمود: «جهان به دو دسته تقسیم میشود. مستضعفین و مستکبرین».
پس انقلاب اسلامی به عنوان یک علم مبارزه نکتهای نبود که امام ناگهان سرش را بلند کند و ببیند حاکم مستبدی به نام شاه هست و حالا برای مبارزه با این شاه نگاه کند و ببیند در دنیا چه مدلهایی وجود دارند و بگوید خب! حالا از علم مارکسیسم استفاده میکنیم و فعلاً شاه را کنار میگذاریم. این پیرمرد، 60 سال خودسازی میکند. خوب عنایت داشته باشید. کاسترو حقوقدان بود، چهگوارا پزشک بود، مائو را ببینید، علم مبارزه هر یک را ببینید. دغدغه امام به مدت 60 سال کتاب «سرّ الصلوة»، کتاب «جنود عقل و جهل»، «چهل حدیث» و… است. ایشان تازه در 39 سالگی به دنبال آن است که ببیند راز صلوة چیست. 60 سال خودسازی میکند. 60 سال میدانید یعنی چه؟ عمر پیامبر جلیلالقدر اسلام زیر 60 سال بود، همینطور حضرت امیرعلیهالسلام، امام حسینعلیهالسلام. امام راحل فقط 60 سال خودسازی میکند تا عالم را محضر خدا بداند. در 62، 63 سالگی در خرداد 42 فریاد میزند، در 80 سالگی بعد از 15 سال تبعید، انقلاب میکند. تا 90 سالگی در بدترین شرایط، محکم میایستد و انقلاب را مدیریت و در 8 سال جنگ، فرماندهی میکند و فرمانده کل قواست.