ربا چیست؟
متأسفانه پیچیدگیهای که در نظام گسترده هستی وجود دارند آن قدر فراوان هستند که ما هر چقدر آنها را ساده کنیم به انبوهی از متغییرهای اساسی برخورد میکنیم که حذف آنها از مسئله امکان نداشته و باعث آن میشود که خروجی ناصحیحی هنگام حل مسئله به دست بیاوریم. پس برای حل یک مسئله ابتدا باید مسئله را به خوبی بررسی کرد به دور معضل گشت و از جوانب مختلف آن را نگریست و متغیرهای اساسی را در حل آن مسئله تا حد امکان دقیق به دست آورد. اگر تعریف شما از معضل تغییر کند مسلماً راهکار شما نیز بنا به دیدگاه متفاوتتان متفاوت خواهد بود. پس بهترین شیوه برای حل مسئله شناخت کاملی از مسئله است.
پس باید توجه داشت که تعریفی که ما از مسئله میدهیم از کدام «دید»«گاه» است و آیا میتوان دیدگاههای دیگری به این معضل داشت یا خیر؟
در حال حاضر چند تعریف برای ربا میشناسیم که آن را تشریح میکنند:
تعریف لغوی از ربا
تعریف فقهی از ربا در فقه و انواع ربا
تعریف تاریخی آن که در ابتدا و اقوام گذشته به چه چیز ربا میگفتند
و انواع تعاریف مختلف از این معضل که بدانها اشاره نمیکنیم
در این مقاله تلاش داریم با تعریف متفاوتی که از ربا و علت ایجاد آن داریم به سازوکار نسبتاً متفاوتی برای حل آن برسیم.
برای تعریف یک درخت میتوان اینگونه عمل کرد:
- تعریف مضاف: شئی که هوای تازه تولید میکند، شئی که میوه تولید میکند، شئی که چوب از آن حاصل میشود و تعاریفی از این دست.
- تعریف بنیادی: شئی که از سه بخش اصلی برگها و شاخهها، ساقه و تنه، ریشه تشکیلشده است.
- تعریف وجودی: شئی که در پایینترین بخشهای اکوسیستم طبیعی قرارگرفته و نیازهای بخشهای فرادست را تأمین می کندو تعاریفی از این دست که به چرایی وجود درخت میپردازد.
پس اصولاً تعریف ما از کلمه «تعریف» کمی متفاوت است. با این حساب قبل از اینکه به بررسی و حساب این مورد بپردازیم که:
- ربا چیست؟
- ریشه ربا چیست؟
- چگونه این ریشه را بخشکانیم؟
باید به این سؤال پاسخ داد که اساساً چرا سازوکاری به نام ربا وجود دارد؟ این نگاه که تنها یک سطح از سؤال یافتن ریشه عمیقتر است. آزادی عمل و وسعت دیدی بهتری به ما در مقابله با این معضل ارائه میکند. چه بسا با توسل و تعقل بیشتر در این رابطه به لایههای بنیادیتری دست پیدا کنیم که با سهولت بیشتری بتوان معضل ربا را حل و فصل نمود.
چرا ربا وجود دارد؟
در مباحث انسان شناختی، معرفه النفس، روانشناسی و از این دست حوزههای مطالعاتیای که همپوشانی محدودی با یکدیگر دارند به یک نکته میپردازند که انسان به طور ذاتی دارای تمایلات کلان و کلّیای است که در زبان فارسی و عربی به آن فطرت میگویند، البته تعریف فطرت دقیقاً در همین کلمات خلاصه نمیشود اما روح کلّیای که از کلمه فطرت در افکار عمومی متبادر میشود آن میل و چیزی است که در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده است و ما در این مقاله به این مفهوم کلمه فطرت اطلاق خواهیم کرد.
این تمایلات فطری باعث رشد و نمو روحی و به قولی دلیل و پیشرانه انسان برای زندگی هستند. خداوند متعال نیز با استفاده از بیدار کردن همین تمایلات حرف انبیاء متعدد را تصدیق کرده است.
یکی از این تمایلات میل به کمال طلبی است. طلب نامحدود بودن در انسانها به طور فطری یا غریزی وجود دارد و این انسانها هستند که با تصمیم اختیاری خود به این نهال وجودیشان جهت و سمت و سو میدهند.
میل به کمال طلبی
این تمایل در وجود انسان بسیار کلیتر از آن است که در یک نگاه گذرا بر این کلمه بتوان آن را دریافت. بر اساس تجربه ملموس برای ما انسانهای دنی؛ و قاعده کلی برای بزرگان دین و حقیقت، تعریف مشهوداتی که به وسیله «قلب سلیم» درک و دریافت میشود ناگفتنی است؛ گنجاندن مفاهیم انسان شناختی در قالب کلمات بسیار سخت و گاهی ناممکن است. این مشکل آنجا بغرنجتر میشود که نه بر اساس زبان فصیحی مانند عربی بلکه در قالب زبانی با دایره لغات محدودتر در حوزه معرفتشناختی، بخواهد ارائه شود؛ اما با همه این توصیفات برای گنجاندن تمام آنچه که ما در کلمه میل به کمال طلبی یا سرحد نامحدود بیان کردیم باید چارهای اندیشیده شود. در اینجا برای این برونرفت از این مشکل به این صورت عمل میکنیم که تنها به قسمتهایی از معنی و تعریف این مفهوم میپردازیم که در ادامه از آن استفاده خواهیم کرد.
تعریف
میل به کمال طلبی یعنی نیاز انسان به داشتن وجودی نامحدود. به تعبیر دیگر حد فاصل انسان و حیوان این مورد است که انسان میل به تکامل دارد.
چرا این میل وجود دارد؟
از آنجا که خداوند تبارک و تعالی هدف از خلقت نسل بشر را «پرستش تا وصل به خویش» بیان میکند. حکمت وجود این میل نیز میتواند عاملی برای به حرکت انداختن انسان به سوی این هدف باشد.
اجماعی که از آیات و روایات به دست میآید نیز مؤید تعریف ما از این گرایش به نامحدود است. این گرایش به آنکه نامحدود است به عنوان مظهر بیکرانگی باعث میشود تا انسان به تکاپو برای ساختن پلی در این دنیا بیافتد که به وسیله آن بتواند به مقدار بیشتری از آن کرانه نامحدود در آخرت دست پیدا کند.
انحراف از هدف اصیل
بر اساس تصمیم کلیای که خدای متعال اتخاذ کرده دنیا با همان تعاریفی که میشناسیم محل ابتلاء و آزمون بوده و این بدین معنی است که تقریباً هر خوبیای میتواند به بدی و هر سالمی میتواند به فاسد تبدیل شود و این امکان در آنها به خاطر جایگاهی که در آن هستند (دنیا) به ودیعت نهاده شده است.
فطرت انسانها نیز از این قاعده مستثنا نبوده و به مثابه خمیری میماند که میتوان به آن هر شکل و حالتی داد که پس از مدتی منش انسان به این شکل درآمده و امکان تغییر آن به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. پس باید دقت داشت تا این فطرت توسط چه چیزی و به چه شکلی پرورش پیداکرده و سمت و سو داده میشود.
انحرافِ میل به کمال طلبی
بنا به آنچه گفته شد میل به کمال طلبی نیز همانند دیگر شقوق فطرت میتواند به انحراف از هدف اصیل افتاده و راه فساد در پیش گیرد. از آنجا که هدف اصیل میل به کمال، پیشرانه حرکت انسان وعامل حرکت او به سمت پروردگار عالم است. هر سویی به غیر از این هدف را به انحراف تعبیر خواهیم کرد.
ریشههای اولیه ربا
میدانیم که هیچ درختی به صورت تک ریشه صرف وجود ندارد بلکه دارای ریشههای فراوانی است که گاه از یک ریشه اصلی نشئت گرفته و گاه دارای چند ریشه اصلی خواهد بود که هر کدام به ریشههای کوچکتری تقسیم میشود. حال اگر به بررسی تقسیمات میل به کمال طلبی به عنوان یک ریشه اصلی بپردازیم به طور اجمالی به موارد زیر خواهیم رسید:
این تمایل به وجود نامحدود در مقوله آسایش در کمال شگفتی انسان را به تحمل «رنجهای نامحدود واهی» میاندازد و او تا انتهای عمر به قوت خود امیدوارانه به این میپردازد که شاید لختی بیاساید. این امید را به حرص تعبیر کردهاند.
در مقوله مال که در یکی از شقوقش میل به افزایش اعتبار قرار میگیرد این میل قوی او را به جمعآوری و انباشت مال میکشاند.
هنگامی که میل به چیزی از حد عادی خارج شده و به وادی دغدغه روزانه درآید به آن طمع اطلاق خواهند کرد. که بنا به صواب یا خطا بودن آن میل اولیه این طمع مذموم یا ممدوح خواهد بود.
حرص و طمع دو عنوان شناخته شده برای ریشههای اصلی ربا یعنی میل به رفاه طلبی نامحدود و میل به افزایش اعتبارند.
حال که به تبیین دو ریشه اساسی ربا پرداختیم و دانستیم با انحراف میل به کمال طلبی در بخش رفاه (برای ایجاد سازوکار سریع و بدون ریسک به پول رسیدن) و در بخش افزایش اعتبار ( که در شق مالی جمع آوری مال را راهی برای رسیدن به قدرت و منزلت میپندارند) ربا کم کم شکل میگیرد. میبایست راهکاری را در سه بخش تبیین کنیم:
- چه کنیم ریشهی ربا در جامعه قطع شود؟ (آینده نگری)
- در حال حاظر چه کنیم ربا محدود شود؟ (حال نگری)
- برای پیامدهای رباهای گذشته چه کنیم؟ (ترمیم وقایع گذشته)
پاسخ به هر کدام از مسائل فوق نیازمند صدها کتاب مقاله و کرسی علمی است. لذا در حال حاضر تصمیم داریم به بررسی جهاتی از مجموع رویکردهای فراوان برای پاسخ به سؤال اول یعنی «چه کنیم ریشهی ربا در جامعه قطع شود؟» بپردازیم.
چه كنيم كه ريشهى ربا در جامعه قطع شود؟
در بررسی سازوکارهای یک جامعه چند مؤلفه اصلی و چند مؤلفه وابسته وجود دارد که از مؤلفههای اصلی میتوان به فرهنگ و سطح بهرهمندی عامِ امت از علوم اشاره کرد اما متغیر بسیار مهمی مانند اقتصاد یک متغیر کاملاً وابسته محسوب میگردد و بر کسی پوشیده نیست که بهداشت، تحصیلات، منطقه جغرافیایی و از همه مهمتر فرهنگ چه تأثیر شگرفی بر یک اقتصاد داشته و دارند، لذا ایجاد سازوکار اقتصادی بدون تصحیح بخشهای مرتبط و زیربنایی آن را میتوان به ساختن خانهای بر روی رملها تشبیه نمود.
پس در اینجا میتوان اینطور تقسیمبندی نمود که:
برای حل مشکل ربا در کشور باید به دو بخش توجه نمود بخشی به عنوان عوامل موثر بر معیشت مردم که به زیربنای اقتصاد تعبیر میشود و بخش دوم نوع مدیریت معیشت مردم یا طراحی خود اقتصاد.
تقسیمبندیهای بخش زیربنا:
- برای حل مشکل اقتصادی باید کارگروهی جامع از علوم مختلف ایجاد کرد و هرکس از منظر رشته خود به این نکته بپردازد که این رشته چگونه تأثیر زیربنایی در اقتصاد داشته و تاکنون تا چه حد در تخریب وضع صحیح معیشت مردم دخیل بوده است؛ مانند تأثیر نوع اعتقادات مردم بر معیشت (بحث حاضر)
- پس از آن با تجمیع و اولویتبندی این مباحث به عنوان بستر فاسد ایجاد اقتصاد، وظیفه دوم کارگروه این است که هر کدام از اعضا، سه بخش (حال/گذار/آینده) را که قبلا ذکر شد را از منظر تخصصی رشته خود تبیین کنند و بستر نیمه صحیحی برای معیشت مردم پدیدآورند.
که این دو مرحله کلان را در طراحی سامانهها میتوان به چند ده زیر سامانه که قابلیت اجرایی داشته باشند تبدیل نمود.
تقسیمبندیهای بخش اصلی:
بنا به تعریفی که اقتصاددانان جزیره از آدم اسمیت به این سو داشتهاند، اقتصاد را نهایت نمایش مادیگرایی در ارکان طرحریزی جامعه غربی دیده و ترسیم کردهاند، حال آنکه فن ادارهی معیشت امت در اسلام کاملاً بر مبنای جهان متوالی یا همان جهان آخرت است. بر همین اساس است که در احادیث داریم «افضل النّاس عقلا احسنهم تقديرا لمعاشه و اشدّهم اهتماما باصلاح معاده.[1]» پس تمامی تلاشها برای بهبود کارایی علم اقتصاد فعلی به کلی مردود محسوب میگردد، چون در آن اصل معیشت از نظر اسلام در نظر گرفته نشده است.
پس برای تهیهی یک حوزه جدید در معیشت دو بخش سلبی و ایجابی را باید در نظر گرفت:
- متخصصانی که میخواهند معیشتی اسلامی را رقم بزنند میبایست بر قرآن، حدیث و سایر علوم دینی مسلط بوده تا بتوانند بر علم اقتصاد غربی به نحوی احاطه یابند که ناخواسته در ورطه هلاکت روشها، راهکارها یا راهبردهای آن حوزه نیافتند.
- این متخصصین میبایست بدانند که میخواهند حوزه طراحی معیشت را بر پایه کلیدواژههای معیشت اسلامی مانند رزق، برکت، انفاق، خمس، زکات و …رقم بزنند و یک اقتصاد کاملاً متفاوت، با نهادهایی متفاوت از چهار نهاد اقتصاد لیبرالی (به عنوان تنها نظریه کلان فعلی جهان) طراحی کنند.
تثبیت طرح:
مسلماً هر محتوای تولیدی پس از بهکارانداخته شدن مشکلات و معایب خود را بروز داده و اشکالات آن معلوم میگردد، به نظر نویسنده حلقه مفقوده در طراحیهای کلان اجرایی نبود آزمایشگاه طرح است تا همان طور که حتی یک ماشین که از طراحیهای بسیار دقیق و اثباتشده ریاضی بهره میبرد میبایست در یک محیط کنترل شده، انواع آزمونها را بگذراند؛ میبایست تمامی طرحهای مدیریتی را نیز قبل از ورود به عرصه اجتماع در یک آزمایشگاه علمی به بوته آزمایش قرارداد. تفاوت این آزمایشگاه طرح میتواند در این نکته باشد که عالمان و دانشمندان گوناگون با سلایق و دیدگاههای مختلف طرح را دیده و به ایجاد اشکال و ایراد در آن میپردازند تا طرح از آن معایب عاری گردد.
- پس برای مدت معلومی در یک آزمایشگاه علوم انسانی مورد آزمون قرار گیرد تا زیربنای آن کاملاً مستحکم و بیشائبه گردد.
پیشبینی میگردد که خروجی دو بخش اصلی به همراه استحکام آن چیزی در حدود 20 سال و پروسه جایگزینی آن طرحی 50 ساله باشد؛ زیرا توان پیش برندگی اسلام دربارهی اقبال عموم بسیار زیاد است که عمر تحولات را به چیزی حدود نصف یا یک سوم در مقابل جوامع غیردینی تقلیل میدهد.
پیشنهادات جزء برای مطلب حاضر
با نگرشی که در بندهای پیشین به شیوهی حذف ربا از جامعه داشتیم میتوان محتوای اصلی این مقاله را در بخش نوع اعتقادات حاکم بر سبک زندگی مردم در زیرمجموعه معارف دینی از بخش زیربنای اقتصاد برشمرد که به زعم نگارنده این شیوه، توان این را دارد که با توکل بر خدای متعال راه به بیراه رفته معیشت مردم را به حال عادی آن بازگرداند؛ اما برای آنچه که این مقاله تا بدین جا سنگچینی کرده یعنی بخش نظام و سیاق زندگی که با کلیدواژه طمع آن را تا بدین جای متن همراهی کردیم:
در راهبرد کلان امر کافی است تا دو کلیدواژه اساسی طمع و قناعت را روبروی هم قرار داده و در میان مردم به تفهیم جوانب آن بپردازیم. تا به خودی خود واژههای دیگری مانند حرص، آز، ربا و … و از آن سو واژههایی مانند رزق، برکت، قرض حسنه، انفاق، خمس و زکات و … را به دنبال خود به جامعه تزریق و تفهیم کند.
هنگامی که قرآن کریم رباخواری را مهیا شدن برای جنگ باخدا و رسولش برمیشمرد، بدیهی است که ما نیز در جبهه خدا و رسول برای رویارویی با آنها میبایست خود را در یک حالت جنگی واقعی تصور کنیم، پس برای چینش قوا در این صحنه نبرد باید از یک شیوه گاز انبری برای بریدن این جبهه استفاده کرد؛ که دو بازوی این گازانبر را مشاوره به مسئولین برای تغییر نگرش آنها به منظور تصحیح قوانین و سازوکار اجرایی و اطلاعرسانی عمومی برای افزایش سطح فرهنگ عمومی جهت پذیرش و تغییر نوع زندگی آنها تشکیل میدهند. این مانور فرهنگی را میتوان به زیرشاخههای زیر تقسیمبندی کرد:
- اطلاعرسانی به مسئولین برای
شناخت تعریف صحیحی از طمع و قناعت
شناخت مصادیق ابزارهای تحریککننده طمع
شناخت مصادیق ابزارهای ایجادکننده قناعت
شناخت مصادیق افزایش ایمان به خدای متعال
از طریق واژه سازی و تجدید واژهها
در جریان قرار دادن مردم از نحوه تهیه این طرح
دریافت بازخورد اجتماع و پاسخگویی به ضعفهای ایرادشده به طرح
همان طور که در پیشنهادات دیده شد، هر دو بازوی حمله یک کاربرد را دارند و تنها جامعه هدف آن دو متفاوت است و این نوع کارکرد به این دلیل است که مبحث ربا بنا به تبیینی که در این مقاله شد یک متغیر وابسته محسوب گردیده و امکان آن وجود ندارد تا ابتداً با خود اقتصاد شروع شود به گونهای که بتوان معضل موجود در آن را حل و فصل نمود و ارتباطی با سایر بخشهای یک اجتماع به طور ویژه نداشته باشد. به همین دلیل است که امام خامنهای در مبحث ربا دستور حکومتی و یا حکم شرعی نداده و آن را به شیوه کار فرهنگی و علمی واگذار نمودهاند[2]؛ و ما نیز پس از بررسی درباره این معضل راهکار جامع دیگری برای آن متصور نیستیم.
[1] شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم؛ ج2 ؛ ص472
[2] بنده طرفدار اين نيستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد ساير چيزها، يكباره يك حركت جمعى و عمومى انجام بگيرد؛ نه، اين كارها بايد بتدريج انجام بگيرد؛ دستورى هم نيست؛ اينها فرهنگسازى لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كار فرهنگسازان است. و شما جوانها بايد خودتان را براى اين آماده كنيد؛ اين، رسالت اصلى است. ]خامنهای . آیآر[