در اجلاس اخیر خبرگان رهبری، نطق قبل از دستوری داشتم که به نظر بعضی از عزیزان، از احمقانهترین و بیارزشترین مطالب بود که قابل ذکر نیست. به همین دلیل خواستم در سایت شخصی منعکس شود تا عده بیشتری از حماقت ما بخندند و اگر مطلب درست است بر چنین قضاوتهایی بگریند. منظور حقیر از طرح آیهی (لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُون) این بود که احتمال نمیدهید این خشکسالی که به آن دچار هستیم بعد از دادن این همه شهید و جانباز و آزاده و بعد از این همه خدمت بزرگ به اسلام که پرچم اسلام راستین را در عالم به اهتزاز درآورده و بیداری اسلامی توانسته اسرائیل را بهعنوان چشم و چراغ فرهنگ و اقتصاد و سیاست و امنیت و در یک کلام مدینه فاضله فرهنگ غرب در چهار نوبت به زانو درآورد که نوبت اخیر از نوبتهای گذشته هم طولانیتر و هم سرانجام آن خسارت دیدن فاحش و محکوم به خیانت و وحشیگری شدن فاحش تر بود، همه از آثار ایثارگری و ایستادگی ملت ما بوده است حال در مقابل آنچه خدمت کردهایم وضع بارندگی آنسان باشد که [اگر] در پائیز امسال صرفهجویی نشود [تامین] آب مصرفی هم قطعنظر از آب کشاورزی دشوار خواهد بود. این در حالی است که قرآن میگوید (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا) ؛ نخست اشتباهات خود را اصلاح کنید و خطاهای خود را جبران کنید و سپس به سمت ما بیایید تا آسمان را برایتان با بارانهای پیدرپی پر ریزش کنم. این در حالی است که میگوید: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا … لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم)؛ نهتنها مسلمانان، اگر اهل کتاب هم درستکاری میکردند از زیر پا و بالای سرشان روزی میخوردند و از همه طرف راههای گشایش بر آنها گشوده میشد و قفلهای اقتصادی و امنیتی آنها گشوده میگشت. هدفم از ذکر آن آیه این بود که در قانون بانکداری بدون ربا -در مسائل اقتصادی- و در رفتار و گفتار دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب -در مسائل اخلاقی- تجدیدنظری کنیم. جرئت نکردم در نطق قبل از دستور از ارتباط کمبارانی با دو موضوع فوق سخن بمیان آورم، چون تحمل شنیدن آن را در مستمعان نمیدیدم. حضرت یعقوب هر بار که نام یوسف [را] میبرد، فرزندان میگفتند: (تَاللَّـهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ) و هر بار که من از بازگشت پول به پشتوانهی طلا صحبت کردم همین جواب را شنیدم. هرگاه از دست برداشتن طرفین اصولگرا و اصلاح طلب از لجن مال کردن یکدیگر چیزی گفتم، جواب غیر از آن[۱] نبود. گفتم ما علما مسئول این دو واقعه ی عظیم هستیم. منظور از رهبانیون و احبار ماییم. خطابات قرآن از نوع ایاک اعنی واسمعی یا جاره است. خطاب به همسایه می کند ولی منظورش مخاطب است. وقتی که از جلسه ی قبول قطعنامه که هرکسی برای ثبت در تاریخ چیزی می گفت، من هم گفتم: «امت قبل از ظهور در موضوع وفاداری به امامت امتحان می شود، تاکنون امتحان امامت حسینی بود الان امتحان امامت حسنی است. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا» وقتی از جلسه خارج شدیم یکی گفت اینها که دم از امام زمان می زنند و پای ایشان را در مسائل به میان می کشند خودشان هم قبول ندارند: (تَاللَّـهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ). از این بدتر؟ الان هم برای ثبت در تاریخ می گویم اگرچه می دانم پاسخ فعلی به آن جز (تَاللَّـهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ) نیست: «اینکه امام صادق علیه السلام می گوید وقتی دو تن از شیعیان من با هم متارکه می کنند [و] از هم دور می شوند من از هر دو تبری می کنم و به هر دو لعنت می کنم و معتّب در آن جلسه از ایشان پرسید از این دو یکی مقصر است، [پس] چرا بی تقصیر را لعن می فرمایید؟ فرمود چون انتظار دارم به سراغ طرف خود برود و بگوید برادر! من مقصرم تا جدایی برطرف شود. وقتی این مطلب را گفت اشک از چشم به گونه ها، از گونه به سینه اش سرازیر شد. امروز امام زمان علیه السلام این نقار بین دو طرف را نمی پسندد. چرا یکی پیدا نمی شود به این وضع اعتراض کند؟ چرا وقتی رهبر بزرگوار می گوید با هم باشید، این با هم بودن است که اصول گرا و اصلاح طلب دارند؟ وقتی ایشان می گوید با هم باشید ما هر کدام کارمان را ادامه می دهیم اما روی سربرگ ها می نویسیم: “همه با هم باشید”. عنوان سالها برای روی سربرگ هاست اما داخل برگه ها کماکان همان اختلاف ها و همان برنامه ها. در مسئله بانکها هم امام میفرمود کاری کنید پول کار نکند، در اسلام پول کار نمیکند. شعر این شیرازی را برای جبران تلخی گفتارم تکرار کردم که: رسد با چند سالی بهره کاری بدون هیچ رنجی به هر کاری بهجایی از درآمدهای عالی که صندوقش شده اعلی المعالی در شهر دیگری گزارش دادند که با پانصد هزار تومان یک تعاونی اعتبار را راه انداختهاند [و] الآن دویست و چهل میلیارد تومان دارند. عرض کردم چرا بیچارهای که میخواهد برای جهیزه دختر وام بگیرد به او میگویند پنج میلیون میدهیم و هشت میلیون میگیریم؟ سؤال من این است که تورم چنین فرضی را مباح میکند یا چنین فرضی آن سیاست اقتصادی را محکوم میکند؟ آنها میگویند امام فرموده و امروز هم حکم همان است که چون قانونی را مجلس تصویب کرد و شورای نگهبان تأیید فرمود هیچکس نباید اعتراض کند. سؤال حقیر این است که امام دو مطلب فرمود؛ یکی این و یکی آن. چرا در مورد آنکه فرمود «در اسلام پول کار نمیکند، کاری کنید پول کار نکند»، ما چه کار کردیم تا پول کار نکند؟ وقتی عرض میکنم در اسلام دیهی یک انسان یا هزار دینار و یا هزار گوسفند است، گوسفند و دینار پا بهپای یکدیگر جلو میروند، چون پول اسلام مال است. پول رایج جهانی اگر مال بود بنا بود پا به پای مال جلو بیاید اما چنین نیست. دینار شرعی هجده نخود طلا است و یک مثقال رایج چهار گرم و نیم است و معادل بیستوچهار نخود طلا است. پس دینار شرعی سهچهارمِ چهار و نیم گرم طلاست و سه گرم اندی طلاست. وقتی یک گرم طلا حدود صد هزار تومان است، یک دینار بین سیصد تا چهارصد هزار تومان است و قیمت گوسفند در این حدود است. در قدیم هم یک گوسفند گاهی دو دینار فروخته میشد. عروه ی بارقی یک دینار از حضرت رسول اکرم گرفت تا یک گوسفند بیاورد. او رفت به جائیکه گوسفند ارزان بود با یک دینار دو گوسفند خرید و جائیکه گوسفند گران [بود]، یک گوسفند را به یک دینار فروخت و برای آن حضرت یک دینار و یک گوسفند آورد و حضرت به او فرمود بارکالله فی صفقه یمینک قرآن هم میگوید: (فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ) همان پولی که بهطرف قرض دادهاید پس بگیرید؛ نه شما بهطرف ظلم کنید که بیشتر بگیرید نه او ظلم کند که کمتر بدهد. اگر پول مال باشد همینطور است. پول اسلام مال است. اما پول رایج جهانی اگر مال بود امروز قیمت یک گردو بهاندازهی قیمت دو خانه که من در آن بزرگ شدهام نبود. خانه سیصد و چهل متر با بیست و چند اتاق و عتیقهجات و کتیبه کاری و نقاشیهای آن به قیمت بالا فروخته شد. پیش روی بالاخانه با شیشههای رنگی بین چوب ها آنچنان بکار رفته بود که اشکال هندسی به وجود میآورد و بعضی در عرض و طول پنجمتر در ده متر وسعت داشت. خانه مثل یک قلعه امن بود. ما لفظ دزدی را فقط میشنیدیم. فقط اگر در باز بود امکان دزدی پیش میآمد. حال پول دو خانه آنچنانی را باید داد و یک گردو گرفت و یا سه لیوان یکبارمصرف دریافت کرد. اگر پول مال بود چنین نبود. عرض حقیر این است که [جملهی] “کاری کنید پول کار نکند” که امام راحل فرمود [به] همین [معنی] است که کاری کنید پول مال شود و قرض بدون بهره میسر شود تا قرض گیرنده تمام سود حاصل از کار خود را برای خود جمع کند و از قرض بینیاز شود و برگرداند و خودش هم روی پای خود ایستاده باشد. کسانی که امروز قرض میکنند اگر از راه دیگری مثل معامله زمین و امثال آن پول در نیاورند گرفتار معوقات بانکی میشوند و تمام هستی آنها مصادره شده و خودشان هم به زندان میافتند.
آیا این که قانون چک بلامحل دستاویزی است برای رباخوار تا بتواند بهوسیلهی قانون و قضا و اجرا، ربای خود را از مقروض دریافت کند این موجب خشکسالی نمیشود؟ اگر این اکل سحت نیست پس اکل سحت چیست؟ اگر طعنههایی که در روزنامههای اصولگرا و اصلاحطلب به هم میزنند قول اثم نیست پس قول اثم چیست؟ اگر من طلبه بگویم چرا علما به قول اثم و اکل سحت مردم نهی نمیکنند باز من مصداق (تَاللَّـهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَالِکَ الْقَدِیمِ) هستم؟ امام صادق علیهالسلام درباره قضاوت عالمی در مورد کرایه الاغی فتوایی داده بود حضرت فرمود همین فتواها باران را حبس میکند. آیا اگر من طلبه بگویم خشکسالی و قانون چک و قانون بانکداری بدون ربا و رفتار اصولگرا و اصلاحطلب موجب این است، در گمراهی کهنهام دست و پا میزنم؟ تالله انک لفی ضلالک القدیم
منبع: پایگاه آیت الله حائری شیرازی