در حال حاضر کشور ایران، تنها میدانی است که حتی سوسیالیستها هم نتوانستند در آن اثر بگذارند و تنها مدلی است که به لحاظ سیاسی، یکی از مقاوم ترین و قوی ترین مدلهای حال حاضر جهان است، اما مدل اقتصادی که برای آن تعریف کردیم با این مدل سیاسی نمیخواند؛ ما در این سه سالی که گذشته است از علنی کردن تحریمها، هیچ اقدامی برای درونی کردن اقتصادمان نکردهایم.
به گزارش جهان، دکتر ابراهیم رزاقی، اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران پیرامون سیاستهای کشور در بخش اقتصاد و وضعیت بکارگیری سیاستهای اقتصاد مقاومتی گفت: اقتصاد مقاومتی به معنای استقلال اقتصادی است، اما همین آقای روحانی مرتبا میآید میگوید که این مدل اقتصادی که ما الان داریم، همان مدل اقتصادی است که آقا گفتند! سوال اینجاست که اگر این اقتصاد مقاومتی است پس چرا هنوز ما وابستهایم؟ چرا انقدر ما مصرف گرا هستیم؟ گزیدهای از مشروح این گفت و شنود را در ادامه میخوانید: · چقدر از وعده ای که دولت در خصوص بهبود اقتصادی و خروج از رکود اقتصاد گفته است محقق شده؟ برای اینکه یک آمار دقیقی از وضعیت اقتصاد و رکود اقصادی بتوانیم بدست بیاوریم، باید شاخصها را طی یکسال بسنجیم، وگرنه برای مدتهای کوتاهتر، مثلا یکماه و یا صد روز و …، اینها همه آمارهایی است که برای مدیران مطرح میکنند برای جلو رفتن کارها؛ اما آن چیزی که مهم است در این میان، دادههایی است که برای محاسبه نرخ تورم در هر بخشی به فرمولها و سیستمهای محاسباتی میدهند و نهایتا یک آمار کلی بدست میآید. برای مثال، در خصوص مسکن، اگر بخواهیم تورم و فشار اقتصادی را محاسبه کنیم، کافی است کسانی که مسکن دارند و کسانی که مسکن ندارند را با هم جمع بزنیم و نهایتا آماری که بدست میآید بسیار پایین است و اینگونه میآیند و میگویند که تورم پایین است، این ر حالی است که کسی که خانه نداشته و اجاره میداده، الان اما فشار زیادی را متحمل شده است، در حالی که مطمئنا کسی که خانه داشته، بالا و پایین شدن بازار مسکن، فرقی به حالش نداشته است. مثال دیگر اینکه اگر غذا را در نظر بگیریم، مطمئنا مرفهین، غذاهایی که میخورند با خانوادههایی با اقتصاد ضعیفریال زمین تا آسمان تفاوت میکند و قیمت اینها هم متفاوت است و البته درصد تورم هم روی هر کدام تفاوت دارد، اما اگر کسی بخواهد نگاه سیاسی به آمار اقتصاد و تورم داشته باشد، کافیست اینها را در کنار هم جمع بزند و مطمئنا تعدیلی صورت میگیرد که به نفع چنین جریانهایی است. همه چیز از آنجایی شروع شد که ما به دنبال تعدیل در بحث آمارهای اقتصادی رفتیم؛ سیاست تعدیل، همان سرمایه داری لیبرال است، سرمایه داری لیبرال یعنی هر کسی دنبال سود خودش برود، آن جامعه از لحاظ اقتصادی توسعه پیدا میکند؛ این یعنی عدم دخالت دولت در امور اقتصادی. اگر دقت کنید میبینید در ۲۵ سال اخیر هم همین گونه بوده است، در همین زمان هم ما ۱۲۰۰ میلیارد واردات داشتیم، اما با توجه به این هنوز ۲۵ میلیون الی ۳۰ میلیون نفر از مردم ما زیر خط فقر هستند و این روند اقتصادی هیچ نتیجهای نداشته است، این در حالی است که قانون اساسی ما میگوید نباید وابسته باشیم، این چیزی است که در وصیتنامه امام خمینی(ره) هم وجود دارد. نکته مهمتر این است که اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس عدالت اجتماعی است، نه اینکه هر کی هرکی باشد؛ مثلا ده درصد از مردم کشور ما ثروتهای بیکران دارند و بقیه اما ندارند، طبیعتا وقتی ما از انها دور شدیم، واقعیت نشان میدهد که یک نابسمانی شدیدی از لحاظ اقتصادی در جامعه بوجود امده است. البته ما کارهای بسیار خوب هم داشتیم، در زمینه هستهای کار بسیار بزرگی کردیم که البته تازگی دارد به زیر سوال میرود! در زمینه سلولهای بنیادی نیز به موفقیتی چشمگیری دست یافتیم، چقدر خوب است که دولت حمایت کند از طرحهای صنتعتی مثل قطعات خوردو که دیگر نیازمند واردات خودرو هم نباشیم، چه بسا که به مرحله صادرات برسیم. الان دولت سیاست تعدیلی که نتایج خوبی را ندارد دنبال میکند، این سیاستها چیزی را میخواد معالجه کند که خودش علت وجود آن است، مثل بیکاری و فقر و اختلاف طبقاتی که معلوم است اینگونه نمیشود ونیازمند اصلاح قانون در مجلس است. و مهمتر از همه توجه به توصیههای رهبر انقلاب در زمینه اقتصاد مقاومتی است که متاسفانه این کارها را نکردند و دنبالش هم حتی نرفتند. الان دولت میگوید نرخ بیکاری کاهش داشته است، این در حالی است که امار نشان میدهد که ۴۰۰ هزار نفر بیکار اضافه شده است در این دولت، این در واقع همان بازی کردن با آمار است. طی این ۲۵ سال همین گونه بوده است و آمار و ارقامی هم دولت اعلام میکرده بر اساس دادههای نادرست، جالب اینجاست که خودش هم قبول دارد و از این امار برای اداره اقتصاد استفاده میکند و این باعث شده است که ما از اقتصاد واقعی دور شویم به جای اینکه نزدیک شویم. از طرفی داشتن منابعی مثل نفت سبب شده تا در سالهای مورد نظر، بجی کاهش وابستگی به نفت، برعکس حجم فروش نفت و استفاده از اقتصادی نفتی ما بالا برود و مهمتر اینکه این را موفقیت قلمداد کنیم، حجم خامفروشی ما حدود ده برابر شده منابع معدنی و منابع طبیعی مثل نفت را به کشورهای صنعتی فروختیم. از دو سو الان اقتصاد ما زیر نظر کشورهای صنعتی است؛ ۱- این مواد خام را اگر از ما نخرند ما چه کنیم؟ ۲- نیازهای اساسی ما مثل اتومبیل(۴۰ درصد خانوادههای ایرانی اتومبیل دارند) را باید از همان کشورها وارد کنیم حتی انقدر قیمت بنزین را پایین آورده بودیم که تعداد خریداران اتومبیل بالا رفت و مجبور شدیم از آن طرف برای پاسخگویی به نیاز همینها، هم بنزین وارد کنیم و هم قطعات یدکی این خودروها را وارد کنیم. سیاستهای کلی نظام ما، سیاست مقاومت بوده از اول انقلاب تاکنون که مورد تایید همه هم بوده و خیلی از مردم جهان هم این را میپسندند، خب چرا به لحاظ اقتصادی ما اینگونه عمل نکنیم؟ چرا ما به لحاظ اقتصادی ذلیل باشیم اختیار خودمان را به دست آمریکاییها بدهیم؟ الان ما را تحریم کردند و مرتبا با تحریم، ما را تحت فشار قرار میدهند، خب این دو با هم نمیخواند، چرا ما در عرصه اقتصاد مقاوم نباشیم؟ آنها با زیرکی ابتدا اجازه دادند ایران وابستگیاش زیاد شود، سپس فشار را وارد کنند، آن زمان ما ۱۲ میلیارد دلار واردات داشتیم و اما اکنون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار واردات داریم که این همان اهرمی است که آمریکا با آن به ما فشار میآورد. معلوم است که به راحتی در اقتصاد ضربه پذیریم، وقتی خریدار میگوید من نمیخرم، چه عیبی دارد که ما هم نفروشیم؟ چرا خودمان نفت را تبدیل نکنیم؟ طبیعی است که در مرحله او، پتروشیمی ما شاید جوابگو نباشد اما با سرمایهگذاری بیشتر و وقتی به مرحله نهایی برسد، رقم بسیار بالایی را نتیجه میدهد. الگوی مدیران فعلی ما در اقتصاد، فقط وابستگی به غرب است، این یک الگوی ورشکسته غربی است که ما را به این روز انداخته است. امریکا به لحاظ اقتصادی، کشوری است که شوخی ندارد و اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان را زیر نظر خودش دارد؛ ۸۰۰ میلیون گرسنه و یک میلیارد بیکار در جهان داریم؛ هیچ ملتی حاضر نیست زیر ذلت آمریکا برود اما این دولتهای ملتها هستند که چنین چیزی را قبول میکنند؛ در واقع همان سرمایهدارانی که دلارهایشان را میفرستند آمریکا و نانشان انجاست قبول میکنند که کشورشان زیر یوق آمریکا برود. در حال حاضر کشور ایران، تنها میدانی است که حتی سوسیالیستها هم نتوانستند در آن اثر بگذارند و تنها مدلی است که به لحاظ سیاسی، یکی از مقاوم ترین و قوی ترین مدلهای حال حاضر جهان است، اما مدل اقتصادی که برای آن تعریف کردیم با این مدل سیاسی نمیخواند؛ ما در این سه سالی که گذشته است از علنی کردن تحریمها، هیچ اقدامی برای درونی کردن اقتصادمان نکردهایم، چرا حتما بای مقدار مصرف ما اینقدر بالا باشد؟ چرا باید انقدر خودرو مصرف کنیم؟ چرا با اتوبوس و قطار و … نرویم؟ این در حالی است که تعداد بسیار بالایی هم کشته و زخمی حاصل تصادفات همین خودروهای سواری در درون و بیرون شهر است؛ این چه منطقی است؟ این در یک کشور وابسته طبیعی است، اما در کشوری با مدل سیاسی ایران، اصلا تعریف نشده است و درواقع آیندهای ندارد. الگوهای موجود اقتصادی در کشور باید اصلاح شود و اگر اصلاح نشود ضربه خواهد زد، چنین روندی اگر ادامه پیدا کند، خطر بسیار نزدیک خواهد بود. اقتصاد بسیار مهم است، اقتصاد همان چیزی است که به عنوان ظرفیت یک نظام و یک حکومت از آن یاد میکنند، در حالی که این اقتصاد، همان اقتصاد زمان شاه است. ۱۵۰ کشوری که مسئولینش نوکران امریکا هستند، هم اکنون این مدل اقتصادی را پیاده میکنند؛ روسای جمهور ما از آقای رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد گرفته تا آقای روحانی، چنین مدلی را اجرا کرده و احتمالا رئیس جمهور بعدی هم همینگونه باشد؛ چرا نمایندگان مجلس چیزی نمیگویند و اعتراضی نمیکنند؟ اقتصاد مقاومتی به معنای استقلال اقتصادی است، اما همین آقای روحانی مرتبا میآید میگوید که این مدل اقتصادی که ما الان داریم، همان مدل اقتصادی است که آقا گفتند! سوال اینجاست که اگر این اقتصاد مقاومتی است پس چرا هنوز ما وابستهایم؟ چرا انقدر ما مصرف گرا هستیم؟