با توجه به تغییر قالب سایت و تغییراتی در بخش های گوناگون، مشکلاتی در بخش های گوناگون بوجود آمده که در حال رفع این مشکلات و بازسازی بخش های آسیب دیده هستیم. از شکیبایی شما متشکریم.

مکانیزم پول ؛ روند خلق پول در سیستم بانکداری فرکشنال ریزرو

یک چیز روشن است: اینکه ریشه ی همه ی مشکلات و معضلات امروز جامعه ما به طور خاص و جامعه ی جهانی، به طور عام، پول است؛ چه بدانیم و چه ندانبم! پول در لایه لایه ی پیکره ی جامعه، همچونسم در خون، در تمام رگ های جامعه ی بشری، جریان یافته و یک مسمومیت شدید و کشنده را رقم زده است. بنابراین، درک مکانیسم پول، برای فهمیدن اینکه چرا زندگی ما به این شکل است، حیاتی می نماید.

Money

حقیقت این است که پیچیدگی همراه شده با سیستم مالی، تنها یک نقاب است که طراحی شده تا چهره ی یکی از فلج کننده ترین ساختار های جامعه که بشر تا کنون تجربه کرده را مخفی کند.

سال ها پیش، بانک مرکزی ایالات متحده با نام فدرال رزرو، کتابچه ای منتشر کرد به نام مکانیکز پول مدرن، (دانلود). این نوشته به تشریح روش خلق پول توسط فدرال رزرو و شبکه ای از بانک های تجاری تحت حمایت او، می پردازد. در صفحه ی اول، هدف خود را بیان می کند: این کتابچه بر آن است تا روند اساسی تولید پول را در سیستم «بانکداری فرکشنال ریزرو – Fractional Reserve Banking» توضیح دهد.

۲
۳

در ادامه به توضیح این سیستم می پردازد: محتوای آن چیزی شبیه این است: دولت ایالات متحده به این نتیجه می رسد که به پول نیاز دارد، پس با فدرال رزرو تماس گرفته و تقاضای مثلا ده میلیارد دلار می کند. فد (FED) در جواب می گوید حتما، ما از شما ۱۰ میلیارد اوراق ضمانت نامه ی دولتی می خریم؛ پس دولت، چند تکه کاغذ بر می دارد، چند شکل رسمی روی آن می کشد و اسم آنها را اوراق خزانه می گذارد. بعد عددی روی این اوراق می گذارد به جمع ۱۰ میلیارد دلار و آنها را برای فد می فرستد، در عوض آدم های فد نیز چند تکه کاغذ چشم نواز درست می کنند اما این بار، اسم آن را اسناد فدرال رزرو (بانک مرکزی) می گذارند که همچنین ارزش آن ۱۰ میلیارد دلار تعیین می شود.

سپس فد، اسناد  را برداشته و با اوراق معاوضه می کند. وقتی که این مبادله تمام شد، دولت ۱۰ میلیارد دلار از کاغذهای فدرال رزرو را بر میدارد و در حسابی در یک بانک می گذارد، در هنگام این پس انداز، کاغذ ها به پول رایج تبدیل می شوند و ۱۰ میلیارد به ذخیره ی پولی اضافه می شود، و در نتیجه، ۱۰ میلیارد دلار پول نو ایجاد شد. البته این مثال کلی گویی است، زیرا در واقعیت این تبادل ها، به صورت الکترونیکی انجام می شود، بدون استفاده از هیچ گونه کاغذی. در واقع تنها ۳% ذخیره پولی ایالات متحده، به شکل پول فیزیکی وجود دارد و ۹۷ درصد دیگر، تنها در کامپیوتر ها وجود دارند.

این اوراق دولتی، در واقع، ابزار بدهی اند و هنگامی که بانک مرکزی، این اوراق را با پولی که اساسا از ناکجا خلق کرد، می خرد، دولت قول برگرداندن آن پول را به بانک مرکزی می دهد، به عبارت دیگر، پول از بدهی خلق شد. این تناقض حیرت آور که چگونه پول یا ارزش می تواند از بدهی یا قرض، خلق شود؛ هر چه پیش برویم، روشن تر خواهد شد. پس تبادل انجام شده است و اکنون ۱۰ میلیارد دلار در یک بانک تجاری نشسته است. در اینجا قضیه خیلی جالب خواهد شد چون بر اساس روش فرکشنال ریزرو، آن حساب ۱۰ میلیارد دلاری، آنا به ذخیره ی بانک تبدیل می شود. و با توجه به شرایط مطرح شده: در مکانیک پولی مدرن، بانک ملزم به نگهداری بخشی از ذخیره، معادل درصدی از حساب است. سپس این میزان را با بیان زیر مشخص می کند.

در آیین نامه ی کنونی، ریزرو ملزم برای بیشتر سپرده ها، ۱۰% است. این یعنی با یک حساب سپرده ی ۱۰ میلیارد دلاری، ده درصد یا ۱ میلیارد به عنوان ریزرو ملزم، نگه داشته می شود و باقی ۹ میلیارد، به عنوان ریزرو اضافی در نظر گرفته می شود و بانک می تواند از آن، به عنوان پایه ای برای وام های جدید استفاده کند. حال منطقی است که فرض کنیم این ۹ میلیارد، در واقع از سپرده ی ۱۰ میلیارد دلاری، بیرون می آید، اما در حقیقت این طور نیست. چیزی که واقعا اتفاق می افتد این است که ۹ میلیارد، به سادگی از ناکجا، خلق می شود و در کنار سپرده ۱۰ میلیاردی قرار می گیرد. این گونه است که ذخیره ی پولی گسترش می یابد. همان طور که در مکانیک پولی مدرن گفته شده، قطعا بانک ها، واقعا وام ها را از محل سپرده ای که دریافت می کنند، نمی پردازند، که اگر این کار را می کردند، پول جدیدی ایجاد نمی شد.

بانک ها، پول ریزرو را (منهای درصدی که باید برای پاسخ به مراجعات درخواست پول نقد، نگه می دارند) وام می دهند. حال فرض کنیم کسی وارد بانک شده و ۹ میلیارد جدید در دسترس را، وام بگیرد. او هم به احتمال زیاد (در واقع به احتمال ۱۰۰%، چون پول دست هر کس برود و به هر میزان هم که خرد و پخش شود، باز در حساب های تک تک افراد، و در بانک ها تجمیع می شود؛ پول همواره مال بانک است و مردم فقط در توهمند که پول دارند!) پول را بر داشته و در حسابی خود در بانک، می گذارد. این روند دوباره تکرار می شود زیرا این سپرده نیز به رزرو بانک در می آید، ده درصد آن جدا شده، و در عوض ۹۰ درصد از نه میلیارد، یا ۸٫۱ میلیارد جدید، برای اعطای وام، در دسترس بانک است و البته آن ۸٫۱ میلارد نیز می تواند وام داده شده و سپرده گذاری شود و ۷٫۲ میلیارد اضافی تولید کند؛ بعد ۶٫۵ میلیارد و ۵٫۹ میلیارد و … . این چرخه ی ایجاد حساب، خلق پول، وام؛ از نظر تئوری می تواند تا بی نهایت ادامه یابد. نتیجه ی میانگین ریاضی این است که نود میلیارد دلار، می تواند در کنار ۱۰ میلیارد اصلی، خلق گردد. به عبارت دیگر، به ازای هر حساب که در سیستم بانکی ایجاد می شود، حدود ۱۰ برابر آن مقدار می تواند از عدم، خلق شود.

۴
۵

روشن شد که همه ی پول افراد، به ظاهر مال آنها است و در واقع مال بانک ها است. وام ها را هم فقط کسانی می توانند بگیرند که اعتبار قبلی شان در بانک، بیشتر باشد و لذا در این سیستم، ذاتا فقرا و مستضعفان، فقیرتر و ثروتمندان، ثروتمند تر می شوند. این ذات بانک است.

حال که فهمیده ایم پول چگونه در این سیستمِ فرکشنال ریزرو، خلق می شود، یک سوال منطقی و گیج کننده به ذهن می رسد: چه چیز در واقع به این پول ارزش می دهد؟ جواب: پولی که از پیش وجود داشته؛ پول جدید، مولد هیچ ارزش و اعتباری نیست و در اصل، ارزش خود را از ذخیره ی پولی می دزدد، زیرا حجم پول در حال گسترش، صرف نظر از تقاضا برای کالا و خدمات است، و چون ذخیره و تقاضا در تعادل هستند، قیمت ها افزایش یافته و قدرت خرید هر دلار را کاهش می دهد. این مسئله را باید در قاعده ی ظروف مرتبطه، بررسی کرد. پول موجود، یک ارزش و اعتباری دارد و چون پول جدید، ارزش و اعتبار تولید نمی کند و مبتنی بر بدهی و نه پشتوانه ی حقیقی، خلق شده است، لذا باید همان ارزش و اعتبار موجود، این پول جدید را هم پشتیبانی کند.

۶

وضعیت اعتبار و ارزش پول در آغاز خلق پول جدید (رنگ سبز، نشانه ی میزان اعتبار موجود)

۷

وضعیت اعتبار و ارزش پول پس از خلق پول جدید (رنگ سبز، نشانه ی میزان اعتبار موجود، که باید پول جدید را نیز پشتیبانی کند!)

لذا ارزش هر تک واحد از پول، کمتر و کمتر می شود. به این کاهش مداوم ارزش پول، در کل، تورم اطلاق می شود و تورم در اصل یک مالیات پنهان برای عموم است. پس تورم، خلاف آن چه همه می پندارند، افزایش عمومی سطح قیمت ها نیست و این تعریف فقط برای تحمیق مردم و استحمار استادان دانشگاه ها است و در واقع، تورم، کاهش مداوم ارزش و اعتبار پول و قدرت خرید آن است. یعنی قیمت کالاها بالا نمی رود، بلکه قیمت پول پایین می آید و این مسئله ی تورم زایی، از ذاتیات این سیستم مدرن است. در حقیقت، انسان ها در این سیستم، کالا را خرید و فروش نمی کنند، بلکه پول را خرید و فروش می کنند و این یک «ربای پنهان سازمان یافته» است. انسان ها در ازای کالاهای خود، پول را خرید و فروش می کنند!

سیستم فرکشنال ریزرو گسترش پول، ذاتا تورم زاست چرا که عمل حجیم کردن ذخیره پول بدون اینکه به همان تناسب کالا و خدمات در اقتصاد گسترش یابند، همیشه ارزش پول را پایین می کشد. در واقع نگاه مختصر تاریخی به ارزش دلار ایالات متحده، در مقابل میزان ذخیره پول، دقیقا این نکته را منعکس می کند زیرا رابطه ی عکس آنها واضح است: یک دلار در سال ۱۹۱۳ معادل ۲۱٫۶ دلار در سال ۲۰۰۷ به لحاظ ارزش است؛ این یعنی ۹۶ درصد کاهش ارزش از زمانی که فدرال ریزرو (بانک مرکزی آمریکا)، پا به عرصه وجود گذاشته است. لذا بی ارزش ترین پول در کره ی زمین، پولی است که از همه بیشتر خلق شده است بدون پشتوانه و از این نظر، دلار بسیار پول بی ارزشی است.

۸

در سیستم مالی، پول همان بدهی است و بدهی همان پول. نمودار ذخیره ی پولی ایالات متحده از سال ۱۹۵۰تا ۲۰۰۶ در مقایسه با نمودار بدهی ملی ایالات متحده در همان بازه زمانی، بسیار گویای این مسئله است:این دو، دقیقا یک شکل هستند، زیرا هر چه بیشتر پول باشد؛ بدهی بیشتری وجود دارد، هر چه بدهی بیشتری وجود داشته باشد، پول بیشتری موجود است، (چون پول و بدهی، مولد یکدیگرند و لازم و ملزوم). به عبارت دیگر، هر دلار در کیف پول هر فرد را، کسی به کسی بدهکار است: به خاطر داشته باشید تنها راهی که پول می تواند به وجود آید. از طریق وام (قرض) است. بنابراین، اکر هر کس در کشور می توانست بدهی خود را پرداخت کند، از جمله دولت، حتی یک دلار هم در چرخش باقی نمی ماند!

۹

خب، تا اینجا ما به این واقعیت پرداختیم که پول توسط بدهی از طریق وام تولید می شود. این وام ها مبتنی بر میزان ریزرو بانک هستند و ریزرو ها، از سپرده و ایجاد حساب، تولید می شوند و از طریق، این سیستم فرکشنال ریزرو، هر سپرده می تواند تا ۹ برابر اندازه ی واقعی خود، را خلق کند و در عوض، ارزش پول را کاهش دهد و قیمت ها را در جامعه افزایش دهد و از آنجا که تمام این پول، از بدهی ایجاد شده و از طریق داد و ستد، به چرخش در آمده، مردم از بدهی اصلی خود جدا می شوند، و عدم تعادلی وجود دارد که در آن مردم، وادار می شوند برای کار به رقابت بیفتند تا به اندازه کافی پول از ذخیره پولی، به سمت خود بکشند تا هزینه معاش خود را تامین کنند.

۱۰

هر چند بسیار عقب افتاده و غیر معقول به نظر می رسد، هنوز هم یک چیز هست که از معادلات حذف کرده بودیم و این عنصر در این ساختار است که ذات شیطانی و کلاه بردارانه ی سیستم را نمایش می دهد: استفاده از نرخ بهره یا Interest (که همان ربای تئوریزه است!). وقتی که دولت از فدرال ریزرو،پول قرض می کند، یا وقتی که شخصی از بانک، پول قرض (وام) می کند، همیشه باید با نرخ بهره خام پول را برگرداند. به عبارت دیگر تقریبا تمام دلارهایی که وجود دارد، باید نهایتا به علاوه نرخ بهره، به بانک برگردانده شود، اما اگر تمام پول ها، از بانک مرکزی قرض شده اند و توسط بانک های تجاری از طریق وام، گسترش یافته اند؛ تنها چیزی که به آن سرمایه اصلی اطلاق می شود، در همین سیستم بدهی و به واسطه ی ریزرو وامی بانک ها تولید شده، پس پولی که برای بهره ی مطالبه شده باید پرداخت شود کجاست؟ هیچ جا! چنین پولی اصلا وجود ندارد. شما تا ابد بدهکار بانک ها هستید!

نتایج این مسئله، شگفت انگیز است چرا که میزان بدهی که به بانک وجود دارد، همیشه بیشتر از میزان  پول در گردش است. به این دلیل، تورم در اقتصاد مدرن، معضلی همیشگی است زیرا همیشه به خلق پول جدید نیاز است تا جبران کسری همیشگی موجود در سیستم شود که علت آن نیاز به پرداخت بهره است، معنی دیگری که این دارد این است، که از لحاظ ریاضی عدم پرداخت ها و ورشکستگی در سیستم ساخته و تعبیه شده است و همیشه جیب های خالی جامعه خواهند بود که چوب می خورند و فقرا فقیرتر و اغنیا، غنی تر می شوند. ورشکستگی ذاتی این سیستم مثل آن بازی صندلی و موسیقی است که هر گاه آهنگ تمام شود، کسی بی نصیب خواهد ماند و نکته همین است: به طور یکنواخت، ثروت واقعی به بانک ها، انتقال می یابد زیرا اگر شما نتوانید، قسط خانه خود را بپردازید، ملک شما را تصاحب خواهند کرد. این، به ویژه وقتی عصبانی کننده است که بدانید نه تنها این مساله به دلیل اعمال فرکشنال ریزرو، اجتناب ناپذیر است بلکه به این علت که پولی که بانک به شما وام داده، حتی از ابتدا، به شکل قانونی، وجود نداشته است!

با این حساب، دکترین سیستم بانکداری فرکشنال رزرو یا Fractional Reserve System، مبتنی بر سه مولفه ی اساسی بدهی یا Debt، تورم یا Inflation و بهره یا ربا یا Interest، شکل می گیرد: