جیمز ریکاردز در کتاب جنگ ارزی از خاطرات حضور خود در اتاق جنگ ارزی میگوید. به گفته خودش اتاق جنگ ارزی که در آن بودم من را یاد اتاق جنگهای هستهای در فیلمهای «دکتر استرنج لاو» و «فیل سیف» میانداخت. در این دو فیلم اتاق جنگ هستهای در دوران جنگ سرد دیده میشود. جنگ ارزی چیست که تا این اندازه مهم است؟ این جنگ در حال حاضر در چه مرحله ایست؟ نقش طلا و ربای زرد در این جنگ چیست؟ در نوشتار زیر قصد پاسخ به سه سؤال مطرح شده فوق را داریم.
جیمز ریکاردز
دلیل آنکه آلمان و ژاپن جنگ جهانی دوم را به راه انداختند این بود که ارزش پولشان افت کرد. اما وقتی ارزش پول یک کشور افت میکند، ذخایر طلا چیزی است که آن کشور میتواند به آن اتکا کند. در سال ۱۹۳۹ ذخایر طلای هیتلر نیز به پایان رسیده بود و برای غارت ذخایر طلای سایر کشورها شعله جنگ جهانی را برافروخت. طلای کشورها را به غارت میبرد و بدینوسیله هزینههای جنگ خود را نیز تأمین میکرد.
امروز نیز دلار آمریکا در حال سقوط است و بیش از ۱۲۰ کشور در حال حاضر دلار آمریکا را به صورت تقلبی چاپ میکنند. جیمز ریکاردز در کتاب جنگ ارزی ادعایی دروغ را مطرح میکند. او میگوید اگر پول آمریکا به طور کامل سقوط کند به اندازه کافی ذخایر طلا در بانکهای نظامی خود یعنی بانک «فورت ناکس» دارد. این ادعا دروغی بیش نیست. چرا که هم پول آمریکا در حال سقوط است و هم ذخایر طلایش به پایان رسیده است. اینکه ذخایر طلای آمریکا به پایان رسیده است را در مستند دنیای پنهان طلا (The Secret World of Gold) میتوان مشاهده کرد. به پایان رسیدن ذخایر طلای آمریکا در سال ۲۰۱۲ اتفاق افتاد. بنابراین آقای ریکاردز با نوشتن این کتاب و مطرح کردن این دروغ کلیدی در حال عملیات روانی برای نجات آمریکا از افول قدرت اقتصادیاش است. میخواهد القا کند که درست است که پول آمریکا سقوط کرده و همه این را میدانند اما آمریکا هنوز ذخایر طلا دارد پس میتواند خودش را از این بحران نجات دهد. با این عملیات روانیای که آقای ریکاردز از خود نشان میدهد عدهای فریب خواهند خورد و دچار این توهم خواهند شد که آمریکا هنوز میتواند قدرت خود را حفظ کند در نتیجه منفعل خواهند شد و دست از مبارزه با این دولت زورگوی بینالمللی خواهند کشید. اما همانطور که پیشتر اشاره شد در مستند دنیای پنهان طلا این حقیقت که آمریکا دیگر ذخایر طلایی برایش نمانده روشن میشود.
کتاب آقای ریکارزد کتابی است که مثلاً قرار است از مسائل پشتصحنه جنگ ارزی در آمریکا پرده بردارد و افشاگری کند. اما این کتاب با اجازه پنتاگون منتشرشده است. چطور ممکن است افشاگریهای آن درست و قابلاعتماد باشد؟ مگر ممکن است کتابی که قرار است در جنگی به این اهمیت افشاگریهای کلیدی از مسائل پشتصحنه داشته باشد با اجازه پنتجنگ ارزياگون منتشر شود؟ امروز دیگر سال ۱۹۶۴ نیست که فیلم «گلدفینگر» را بسازند و نشان دهند کسی میخواهد ذخایر طلای بانک فورت ناکس را بدزدد و جیمز باندِ خیالی آمریکا را نجات دهد. در فیلم گلدفینگر، میلیونری خبیث، به نام گلدفینگر به همراه گروهی از تبهکاران بینالمللی، با طرح نقشهای قصد سرقت خزانه طلای فورت ناکس را دارد. جیمز باند با بازی کانری که در جریان قتل دختری جوان به گلدفینگر مشکوک شده، با ورود به ماجرا و پس از درگیری با دستیار تنومند گلدفینگر، آدجاب، موفق میشود نقشههای او را ناکام بگذارد. اما حقیقت آن است که دیگر دوران قهرمانبازیهای اینچنینی برای آمریکا به پایان رسیده است.
در جنگ جهانی دوم هیتلر به طمع ذخایر طلای کشورها به آنها حملهور میشد. هیتلر حتی برای پر کردن دندان خود از این طلاها استفاده کرد. او در فرانسه طلایی پیدا نکرد چون فرانسویها پیشتر ذخایر طلای خود را از طریق دریا به آمریکا و کانادا برده بودند. انگلیس هم تحت یک عملیات کاملاً سری طلاهای خود را به کانادا و سپس آمریکا میبرد. طلای باد آورده انگلیس، آمریکا را از بحران اقتصادی آن سالها بیرون آورد. آمریکایی که پیشازاین موقعیت بادآورده در سال ۱۹۳۳ آنقدر با کمبود ذخایر طلا مواجه بود که از مردم خود تقاضا کرده بود هر چه طلا در خانه دارند به دولت تحویل بدهند.
نکته کلیدی آن است که ذخایر طلای جهان محدود است. این محدودیت یک حسن دارد و یک عیب. حسناش آن است که به دلیل محدودیت میتواند مبنای معاملات قرار گیرد و وجه رایج برای تبادل کالا باشد. اما همواره انسانهای حریص در طول تاریخ به فکر سوء استفاده و ربا به وسیله طلا افتادهاند و همیشه تاریخ این سوءاستفاده اتفاق افتاده است. در حقیقت تاریخ طلا، تاریخ ربای زرد است. در روزگاران دور عدهای با این بهانه که طلاهای مردم را در مکانهای امنی به نام بانک نگهداری کنند به مردم بابت میزان طلای دریافتی رسید میدانند. این رسیدها اولین پولها در تاریخ بودهاند. ازآنجاییکه چاپ این رسیدها برای این افراد سودجو کار دشواری نبود، بیش از ذخایر طلای خود به مردم رسید میدادند. این کار آنها تورم و فقر را برای مردم به همراه میآورد و خود به ثروت هنگفتی دست مییافتند. لذا همواره بهترین پول و وجه رایج برای تبادل کالا طلا بوده است. چرا که ذخایر طلا محدود است و امکان این سوءاستفاده را به کسی نمیدهد. این مسئله امروز نیز وجود دارد. جریان قدرت در آمریکا با چاپ پولهای بدون پشتوانه توسط بانک مرکزی خود یعنی فدرال رزرو، مصیبت بزرگی بر سر مردم خود و اقتصاد جهان آورده است. خصوصی بودن فدرال رزرو در آمریکا باعث میشود نه کنگره، نه دولت و نه هیچکس نتواند برای فدرال رزرو تعیین تکلیف کند. یکی از عواقب این پولهای بدون پشتوانه و چاپ پول در عین نداشتن ذخایر طلا این است که هر روز میبینیم نرخ ارزها مدام در حال جابهجا شدن هستند. پول و ارز خودشان معیار اندازهگیری هستند. مانند متر، کیلومتر، سانتیمتر و … . چطور ممکن است که امروز یک کیلومتر هزار متر باشد و فردا ۸۰۰ متر؟ نرخ ارز در واقع معیار ارزیدن است. این مسائل صرفنظر از مشکلات اقتصادی، امکان سودجویی را نیز در اقتصاد کنونی به وجود آوردهاند.
یکی از اتفاقاتی که در جنگ ارزی رخ میدهد آن است که ملاک ارزیدن را بالا و پایین میکنند و ضمن سود بردن خود، کشور رقیب را زمین میزنند. اگر معیار ارزیدن نسبی شد یعنی عدالت نابودشده است. جنگ ارزی در دستهبندی انواع جنگها جزو جنگهای نیمه سخت محسوب میشود. برای جنگ سخت در سال ۱۹۲۹ در کنوانسیون ژنو قوانینی تصویب شده و در واقع جنگهای نظامی را قاعدهمند کرده است. جنگهای نظامی که جنگ سخت محسوب میشوند با همه زیانهایشان لااقل قاعده و قانون دارند. اما کدام کنوانسیون بینالمللی برای جنگ نیمه سختی مانند جنگ ارزی وجود دارد؟ جنگی که آقای ریکاردز میگوید اتاق جنگش من را یاد اتاق جنگهای هستهای در دوران جنگ سرد که در فیلم استرنج لاو و … نشان داده میشد میاندازد.
کتاب جنگهای ارزی
کلام آخر
مهمترین سنگر فتح نشده انقلاب اسلامی که هنوز خالی از نیروهای انقلابی است، جنگ ارزی، مسائل پولی و اقتصادی است. حتی امروز نیاز به تدوین مسائل فقهی و خط قرمزهای شرعی و تدوین اصول جنگ برای این حوزه احساس میشود. جنگ ارزی یکی از محورهای مهم جنگ تمامعیار اقتصادی است. حقیقت آن است بزرگترین شخصیتهای تاریخ از مدرسه خودآموزی فارغالتحصیل شده و منتظر ایجاد دانشکده، کادرسازی و.. نبودند گرچه که این مسائل بایستی به سرعت راهاندازی گردد. اما بههرحال جنگ ارزی یکی از مسائل مهم پیش روی انقلاب است که برای آن نیاز به تربیت نیرو، بصیرت و اشراف به صحنه، تبیین مسائل فقهی آن و حضور فعال در صحنه داریم و اگر اهمیت آن از هشت سال دفاع مقدس بیشتر نباشد کمتر نیست.
منبع: باشگاه استراتژيستهاي جوان