برنامه “پایش” که یکشنبهشب گذشته از شبکه یک سیما پخش شد، یکی از غمانگیزترین برنامههای تلویزیونی چند وقت اخیر بود. برنامهای شوکآور، تکاندهنده و عجیب از سرنوشت آدمهایی که درگذشتهای نهچندان دور، ذیل عناوینی چون کارآفرین نمونه و تولیدکننده برتر جایزه گرفته بودند و حالا به سرنوشتی رقتبار و ناراحتکننده دچار شده بودند. اکیداً توصیه میکنم اگر فرصت برای دیدن تمام برنامه را ندارید، لااقل چهل دقیقه پایانی آن را ببینید تا با عمق فاجعه اقتصادی که در کشور ما در حال رخ دادن است بیشتر آشنا شوید.
در این تقریباً یک هفته، هرچقدر صبر کردم تا ببینم بازخوردی از این قسمت از برنامه در شبکههای اجتماعی یا رسانهها ببینم خبری نشد. فلاکت و شکستی که جمعی از برترین کارآفرینان کشور بدان دچار شده بودند ظاهراً برای کسی جذابیت نداشت. همهکسانی که بهدرستی نسبت به کشیدن بخیه از چانه کودکی که پدرش شاید کارگر بیکار شده یکی از همین تولیدکنندگان بهگلنشسته بود و ۱۵۰ هزار تومان پول برای بخیه زدن چانه دلبندش نداشت واکنش نشان داده بودند، حتی یک نفرشان ندید که فلان تولیدکنندهای که سرمایه وزندگیاش را پای مجموعه تولیدیاش گذاشته بود حالا علناً اظهار میداشت که سرمایه وزندگی و سلامتی و زن و بچهاش را ازدستداده، بانک همهچیزش را بالا کشیده و این روزها به “خودکشی” فکر میکند!
تصویر سورئال بغض کودکانه یک مرد میانسال کتشلواری، یک کارخانهدار که کنار یک عالم دمودستگاه ایستاده و آنها را “حاصل عمر” خود دانسته که حالا تبدیل به لانه کبوترها شده، عمق بغض و نفرتش نسبت به بانکی که فلان مقدار به او وام داده و به خاطر شرایط وخیم اقتصادی و رکود موجود از عهده تعهداتش برنیامده و حالا همان بانک نامرد، بیش از سه برابر پولی که به او داده را از وی مطالبه میکند، بنبستی که در جمله کلامش مشهود بود و مرور خاطرات بستری شدنش در بیمارستان و از دست دادن همه زندگیاش، به خاطر این مشکلات اقتصادی، دائم در جلوی چشمم رژه میروند.
کارگرانی که در کارخانه فلان خانم دکتر، کارآفرین نمونه فلان سال کار میکردند و بانک در کمال بیرحمی و وقاحت واحد آنها را “تعطیل” کرده و بهزودی تمام آن را بالا میکشد و آنها حالا باید به دنبال جور کردن لقمهای نان برای زن و بچهشان و شاید پساندازی برای بخیه زدن چانه دلبندشان هستند؛ کارآفرینی که بانک جلوی حج رفتن مادر پیرش را به خاطر بدهی فرزندش گرفته و بقول خودش “چادر از سر ننه” برمیدارد تا به چند برابر پولی که قرض داده برسد…
غمانگیزتر از همه اینها آن است که در میان دوستان ظاهراً دلسوز و منتقدان پرمدعا، کسی به فکر حل مشکل کارآفرینی و تولید در کشور ما نیست. این فجایع هولناک حساسیت کسی را برنمیانگیزد. حتی در همین فضای مجازی که در مقابل مواردی بهمراتب کوچکتر و کماهمیتتر آنهمه سروصدا بلند میشود، خودکشی یک کارآفرین و آه و ناله و ضجه آن مرد کتوشلواری کسی را تکان نمیدهد.
اینهمه ادعای اسلام و دین و دینداری و شرع مقدس و ولایت و تشیع و انتظار ظهور و فلان و فلان و این سیستم بانکی؟! در نظام اسلامی از چه زمانی بانکها اینقدر “وقیح” شدهاند؟ سودهای کلان نامشروع، ربی مرکب و مضاعفی که بدترین نوع رب است، دشمنی باخدا (همانگونه که خدای متعال در قرآن کریم بیان کرده) و افزایش داراییهای بانکها به قیمت بیچاره کردن و به خاک سیاه نشاندن تولیدکننده و کارآفرین و به گل نشستن کشتی اقتصاد کشور؛ “همه” بدبخت بشوند تا “بانک” ثروتمند بشود؟ چرا کسی زورش به بانکها نمیرسد؟ دولتبهدولت و مجلس به مجلس میآیند و میروند و بانکها روزبهروز فربهتر و سودهای کلانتر به جیب میزنند و درنهایت “تولید” به قهقرا میرود. سودی که بهوضوح ربوی، نامشروع و نامتعارف است و از قدم زدن بانک بروی خون تولیدکننده و کارآفرین بهدستآمده و کسی جلودار آقایان نیست.
درحالیکه در اقتصادهای بزرگ دنیا و در شرایط کسبوکار بهمراتب بهتر و پویاتر از کشور ما، با بحرانهای مقطعی اقتصادی بانکها ممکن است “ورشکست” بشوند و به دردسر بیفتند، در کشور ما در عمیقترین بحرانها نیز هیچ بانکی “ورشکست” نمیشود! چرا؟ چون دستش در جیب مردم است و هرکجا تحتفشار قرار بگیرد با همکاری دولت و قانونگذار و دادگاه، هزینهاش را از جیب تولیدکننده برمیدارد، مردم را بدبخت میکند تا خودش سر پا بایستد. ظریفی میگفت اگر مشابه اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی دریکی از کشورهای خارجی رخ میداد حداقل نیمی از بانکهای درگیر در آن با کاهش اعتماد عمومی ورشکست میشدند اما در کشور ما بانکها روزبهروز مثل قارچ سر برمیآورند و شعبه اضافه میکنند و شیره جان تولیدکنندگان را بالا میکشند و…
منبع: الف