ما علی رغم گذشته بیش از یك ربع قرن از انقلاب اسلامی و تلاشهایی كه از طرف مراكز قانون گذاری و اجرایی انجام گرفته نتوانستهایم از آن خلاص بشویم؛ علاوه بر اینكه بازار ما شدیداً تحت تأثیر این عامل است و یك كار شایعی است. حتی آنهایی كه انگیزهها ودغدغههای دینی دارند هم به صورتهایی مبتلا هستند، این واقعیتی است كه ربا در جامعه ما وجود دارد، چه در بازار آزاد و چه در بنگاههای اقتصادی دولتی و از جمله بانكها، و شاید از همه جا بیشتر در بانكها.
به گزارش پایگاه 598، ضعف نظام اقتصادی در کشور ما و مفهوم و معیارهای معاملات ربوی، وضعیت ربا در کشور از موضوعاتی بوده است که در بخصوص در دهه گذشته مورد بحث و بررسی بزرگان، علما و کارشناسان نظام قرار گرفته است. به همین منظور به بازخوانی سخنان علامه مصباح یزدی در همایش ربا که در سال 1385 توسط موسسه امام خمینی(ره) برگزار گردید متن کامل بیانات ایشان در ادامه می آید:
علی رغم اینكه بیش از یك ربع قرن از انقلاب اسلامی ما میگذرد و فعالیتهای مختلفی در جهت اسلامی كردن همه نهادهای كشور انجام گرفته و یكی از بارزترینش نهاد اقتصادی است، متأسفانه آنطور كه همه میدانیم وضع اقتصادی كشور از جهات مختلفی جای نگرانی دارد بخشی مربوط می شود به مسائل علمی و پژوهشی كه می بایست صاحبنظران و متخصصین انجام بدهند و تصمیم گیران و مجریان را در جهت هر چه بیشتر اسلامی شدن اقتصاد كشور كمك كنند.
تصمیم گیر از لحاظ قانونی مجلس شورای اسلامی است و بعد هم شورای نگهبان كه تأیید كنند مصوبات مجلس را، مجری هم دستگاه دولت است. ولی همه اینها نیازمند به تحقیقات و اطلاعاتی هستند كه دانشمندان و اساتید میبایست در اختیار آنها قرار بدهند. یك سلسله اطلاعاتی است از فعالیتهای اقتصادی كه در داخل كشور انجام میگیرد، ارتباطی كه اینها با فعالیتهای اقتصادی جهان دارد، و تعاملی كه بین اقتصاد یك كشور با اقتصادهای دیگر هست كه باید شناخت و ارزیابی كرد كه این تعامل و ارتباطات تا چه حد به نفع اقتصاد كشور است یا احیاناً مضر است، و پیشنهادهایی در جهت بهبود این روابط اقتصادی بین المللی داد.
این یك بخش از كارهایی است كه میبایست تحقیقات و مطالعاتی انجام بگیرد و اطلاعاتی در اختیار قوای تصمیمگیرنده، قانون گذار، و قوه مجریه قرار داده بشود. این قسمت خیلی به ما طلبه ها ارتباطی ندارد. البته پژوهشگران ما هم میتوانند در این زمینه كمك هایی بكنند ولی این وظیفه اصلیشان نیست. آن چه به ما به عنوان محققین حوزه هست تحقیقات صادقانه علمی و دینی است صرفنظر از اینكه چه كسانی از این تحقیقات استفاده میكنند، خوششان میآید یا نه، چه كسانی نمیپسندند، و چه ارزش گذاری هایی نسبت به این كارها میشود. كسانی میگویند این كارهای مفیدی است، لازم است، بلكه ضرورت دارد، و كسانی میگویند اینها كارهای تكراری است كه دهها بار انجام گرفته و هیچ فایدهای ندارد، یا فعلاً در نظام اقتصادی كشور از اینها نمیشود بهرهای گرفت؛ احیاناً بعضیها میگویند تاریخ مصرف این تحقیقات گذشته است. به هرحال ما به عنوان كسانی كه وظیفه تحقیق در مسائل اقتصادی اسلامی به عهدهمان آمده و این مسئولیت را پذیرفتهایم، باید سعی كنیم كه از امكانات بیشتری برای این تحقیقات و پژوهشها استفاده كنیم. اولاً از خودمان بیشتر مایه بگذاریم، بیشتر فكر كنیم، بیشتر مطالعه كنیم، بیشتر بحث كنیم، ارتباط برقرار كنیم با مراكز تحقیقات اقتصادی دنیا، مخصوصاً آنهایی كه جنبه اقتصاد اسلامی دارد، و نگران نباشیم از اینكه دیگران چه قضاوتی درباره ما خواهند كرد. ما باید مطمئن باشیم كه تحقیق در این مسائل از بهترین جهادهای فرهنگی است، حالا دیگران چگونه از اینها استفاده كنند یا نكنند آن دیگر به ما به عنوان یك محقق مربوط نیست. ممكن است به یك عنوان دیگری به ما مربوط بشود، اما به عنوان یك محقق در اقتصاد به ما مربوط نیست كه چگونه از این تحقیقات استفاده بشود یا نشود. ما چند تا مطلب كلی داریم كه اینها را هیچگاه نباید فراموش كنیم و باید با توجه به این پیشفرضها تحقیقاتمان را ادامه داده، جهت و سمت و سو بدهیم. غفلت كردن از این مطالب یقینی و واضح و قطعی گاهی انسان را در روند كار دچار اشتباه و انحراف و لغزش، و فراموش كردن هدف و چیزهایی از این قبیل میكند. نكته اول اینكه اقتصاد كشور ما فعلاً مثل بسیاری از كشورهای دیگر و به احتمال قوی همه كشورهای دنیا به مسئلهای مبتلاست كه در اسلام به نام ربا نامیده میشود. ما علی رغم گذشته بیش از یك ربع قرن از انقلاب اسلامی و تلاش هایی كه از طرف مراكز قانون گذاری و اجرایی انجام گرفته نتوانستهایم از آن خلاص بشویم؛ علاوه بر اینكه بازار ما شدیداً تحت تأثیر این عامل است و یك كار شایعی است. حتی آنهایی كه انگیزهها ودغدغه های دینی دارند هم به صورتهایی مبتلا هستند، گو اینكه توجیههایی برای كارشان انجام میدهند؛ حالا این توجیهات در پیشگاه الهی چقدر مقبول باشد یا نه باید در جای خودش بررسی بشود. این واقعیتی است كه ربا در جامعه ما وجود دارد، چه در بازار آزاد و چه در بنگاههای اقتصادی دولتی و از جمله بانكها، و شاید از همه جا بیشتر در بانكها. این یك مسئلهای است كه نباید فراموش كنیم و فقط درصدد توجیه بر بیاییم كه نه آقا اینها عقود شرعیه هست و یا نمیدانم ضرورتهای اجتماعی و ضرورتهای بین المللی است؛ و بالاخره اگر این توجیهات هم صحیح باشد اما اصلش را نباید فراموش كنید كه این هست. ممكن است كسانی بگویند تو اطلاع نداری. بنده هم عرض كردم من تخصصی در این مسائل ندارم اطلاعاتم هم خیلی ناقص است، خیلی خوشحال میشوم كه كسانی اثبات بكنند كه نظام اقتصادی ما از ربا پاك است. خیلی خوشحال میشویم اگر روزی چشم باز كنیم و ببینیم چنین چیزی وجود ندارد و كسانی زحمت كشیدهاند و اقتصاد ما را از این آلودگی پاك كردهاند، ولی ظاهراً این طور نیست. آن چه ما از بازار آزاد میدانیم و در بنگاههای اقتصادی رسمی دولتی میبینیم خلاف است. دوم اینكه حالا كه هست چه میشود كرد؟ گاهی توجیه میكنندكه یك ضرورت جهانی است و ما نمیتوانیم خودمان را منزوی و از ارتباطات اقتصادی دنیا منعزل كنیم و برای خودمان یك نظام اقتصادی مستقلی داشته باشیم كه با نظام رباخواری جهان مرتبط نباشد؛ چارهای نیست، ضرورتی است و باید این ضرورت را پذیرفت. جا دارد كه واقعاً متخصصین بررسی كنند ببینند واقعاً همین طور است؟ چنین ضرورتی وجود دارد؟ و هیچ راهی برای داشتن یك زندگی آبرومند سالم در دنیا بدون ربا امكان ندارد؟! البته اگر روزی متخصصین به این جا رسیدند كه به خاطر ضرورت پذیرفتنی است، «الضرورات تتقدر بقدرها»، ولی گمان بنده این است كه مسئله این جور نیست، راه حل هایی برای فرار از ربا و برای اینكه یك نظام اقتصادی سالمی بر اساس ارزشهای اسلامی پی ریزی بشود وجود دارد، منتها احتیاج به یك خورده همت دارد، یك خورده جرأت میخواهد، یك خورده شجاعت و شهامت میخواهد. ملاحظه میفرمایید ماهیت بانك الان در عالم چگونه تعریف میشود؟ از آن وقتی كه بانك تأسیس شد برای چه هدفی و بر چه اساسی تأسیس شد، و امروز وضعیت فعالیت بانكها در دنیا به چه صورتی است؟ این همان بانكی است كه در آغاز تأسیسش شرایط خاصی ایجاب كرد كه به وجود بیاید، یا امروز تغییر ماهیت داده و خود بانك شده است یك بنگاه اقتصادی، خودش فعالیتهای اقتصادی دارد، و آن نقش وساطتی كه داشت را از دست داده است؟ به هرحال تحقیق در این زمینه جا دارد كه اصولاً ماهیت بانك چیست و آیا ممكن است تغییر اساسی در این ماهیت داد؟ آیا ممكن است اصلاً یك تئوری داد كه ماهیت بانك به نحو دیگری باشد، و اصلاً ساختار بانك، اهداف بانك، و فعالیتهای بانك جور دیگری تعریف بشود غیر از آن چه كه امروز هست یا غیر از آن چه كه از اول تأسیس شد؟ همه كس جرأت ندارد حرفی بزند كه كمتر گفته شده، یا كسی نگفته، و طبعاً به زودی هم در تئوری مورد پذیرش قرار نمیگیرد چه رسد به اینكه در مقام عمل مورد اجرا قرار بگیرد. این كار آسانی نیست. ما خیلی چیزها از لحاظ تئوری پذیرفتهایم اما بیش از یك ربع قرن است توفیق عملش پیدا نكردهایم. قانونش را هم حتی گذراندهایم، تأیید هم شده، ابلاغ هم شده، اما عمل نشده است؛ چه رسد به اینكه ما بخواهیم اصلاً تئوری را عوض كنیم، و در بانكداری تئوری جدیدی بدهیم كه با آن چه در عالم وجود دارد تفاوت دارد. ولی میدانید كه همیشه تحولات علمی و اقتصادی و صنعتی با این شجاعتها و جرأتها و جسارتها پیدا شده است. محقق باید جسور باشد، باید قدرت ابتكار داشته باشد، باید به خودش اجازه بدهد حرفی بزند كه دیگران نزدهاند، باید به خودش اجازه بدهد كه رفتار دیگران را نقد كند، البته صادقانه و محققانه، نه از روی احساس حقارت، و برای اینكه خودش را مطرح كرده باشد، بلكه برای اینكه واقعاً بخواهد تحقیقی بكند و فكری نو عرضه كند و طرحی نو در بیندازد. این تازه در اصل تئوری بانكداری است، و اما راهكارهایی كه در بانك انجام میگیرد و سازوكارهای اقتصادی كه مورد قبول دنیاست و در كشور ما كم و بیش انجام میگیرد، نیز باید بررسی و نقد بشود كه اینها در چه حدی مطلوب است و با اصول و مبانی ما سازگار است یا نه. ممكن است كسانی بگویند كه شاید ما زحمتها بكشیم و سالها تلاش كنیم و اینها را بنویسیم و تحقیق كنیم، كسی كه عمل نمیكند، فایدهاش چیست؟ فراموش نكنیم كه خود تحقیق علمی یك رسالت عالم و محقق است. محقق رسالتش تحقیق كردن است، اجرا به عهده او نیست. اجرا وظیفه دیگران است. ما باید وظیفه خودمان را عمل كنیم، آزمایش خودمان را بدهیم، شاگرد خوبی در كلاس خودمان باشیم. البته كسانی كه سیاستهای كلان كشور را هماهنگ میكنند باید برای اینها فكری بكنند، اما ما به عنوان یك سیستم جزء، به عنوان یك محقق در یك مؤسسه علمی نباید نگران این باشیم كه عمل میشود یا نمیشود؛ مخصوصاً با توجه به اینكه بسیاری از افكار و تئوریهاست كه سالها با آن بی مهری میشود، بعد از مدتی به آن توجه میشود، از آن استقبال میشود، ارزش پیدا میكند، و مورد عمل قرار میگیرد. هم در علوم تجربی، هم در علوم فلسفی ،هم در علوم اقتصادی و سیاسی از اینگونه تئوریها فراوان بوده كه مطالبی سالها مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته ولی بعدها كم كم اهمیتش را بازیافته، مورد قبول قرار گرفته، و از آن استفادهها شده است. نباید نگران باشیم از اینكه حرفی بزنیم كه امروز و فردا امید عملش نیست. شما تحقیقتان را بكنید.
بههرحال این یك مسئله كه ربا در كشور ما وجود دارد؛ احتمالش لااقل هست كه به این حد ضرورت ندارد، اگر یقین داشته باشیم كه آن چه میگذرد صد در صد ضروری است و هیچ چارهای جز این نیست، این عذری است برای كسی كه چنین میگوید. اما احتمال این هست كه آن چه از اعمال ربوی انجام میگیرد ضرورت نداشته باشد، یا لااقل بخشی از آنها قابل این هست كه به صورت دیگری انجام بگیرد كه ربا نباشد. این یك مطلب. مطلب یقینی دیگری كه ما باید به آن توجه داشته باشیم این است كه اسلام با این ربا خیلی دشمن است. ما در قرآن نسبت به رفتارهای مختلف انسانی اعم از فردی و اجتماعی تعبیرات مختلفی داریم كه بعضی هایش خیلی تقبیح شده است. درباره كارهایی میفرماید: « إِنَّهُ كانَ فَحِشةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سبِیلاً»1. از این تعبیرات داریم، اما من یادم نمیآید درباره هیچ كاری فرموده باشد، اگر ترك نكنید اعلان جنگ با خدا بدهید. نفرموده اگر زنا یا فسادهای دیگر ترك نكنید اعلان جنگ با خدا بدهید، اما در معامله ربا میفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَوا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ . فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكمْ رُءُوس أَمْوَلِكمْ لا تَظلِمُونَ وَ لا تُظلَمُونَ»2 اگر بنا نیست بساط ربا را جمع كنید اعلان جنگ با خدا و پیغمبر بدهید. خیلی این تعبیر عجیبی است. هر چه فكر بكنیم درباره اهمیت این تعبیر كم است. آن وقت تعبیرات دیگری كه در روایات آمده درباره گناه ربا مثل اینكه: یك درهم ربا چه آثار بدی دارد ، و اینكه با چه گناهانی مقایسه شده بماند. همین تعبیر قرآن برای ما بس است. یك نكته جالبی كه درباره این موضوع است، غیر از این تهدید و این تعبیر شدید، اشاره به یك نكته ای است كه در زبان اقتصاددانان زیاد گفته میشود كه آقا مثلاً حالا این بانكداری بدون ربایی كه شما طراحی كردید با بانكداریهای دیگر چه فرقی میكند؟ یك اسمی فرق میكند، یك تغییر شكلی است؛ فرقهای بسیار ناچیزی است، اینها اینقدر اهمیت ندارد كه دربارهاش این همه تحقیقات انجام بگیرد، این همه بودجه ها صرف بشود، این همه نیروی انسانی از حوزهها و دانشگاهها صرف بشود برای یك چیزهای جزئی كه حالا بگوییم اسمش عقود شرعیه هست یا نیست. اینها چه تفاوتی میكند؟ بالاخره وقتی سرمایهای در اختیار كسی قرار میگیرد و مدتی از آن میگذرد، باید سرمایه یك بهرهای از این ببرد، حالا تحت هر عنوانی باشد. قرآن اشاره میكند به این مطلب كه كسانی كه چنین سخنی را میگویند اینها دركشان ناقص است، آفتزده است: « ذَلِك بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَوا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَوا»3. گفتند اصلاً بیع با ربا فرقی نمیكند؛ این چه اصراری است كه حالا ما باید بگوییم این اعلان جنگ با خداست، و آن یكی احیاناً ثواب هم دارد؟ اینها تفاوتی ندارد! چه هست این تفاوت؟ البته نظیرش در جاهای دیگر هم گفته میشود، اما در این جا به خصوص قرآن این را هم مطرح فرموده است. فرض كنید در مورد نكاح و زنا هم گفته میشود چه فرقی میكند دو نفر وقتی راضی باشند با هم معاشرت جنسی داشته باشند حالا یك «انكحت» بگویند یا نگویند، این چه قدر فرق میكند؟ اگر گفتند ثواب هم دارد، ملائكه هم میآیند آب غسلشان را به عرش میبرند، اما اگر نگفتند باید بیاورند در جلوی مردم چوب و تازیانهشان بزنند، بعداً هم عذاب دردناك طولانی برایشان باشد؟ چقدر فرق یك كلمه است؟ این هم یك مطلبی است كه درباره بسیاری از احكام شرعی به خصوص در مورد ربا، قرآن این را نقل میكند: « الَّذِینَ یَأْكلُونَ الرِّبَوا لا یَقُومُونَ إِلا كَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطهُ الشیْطنُ مِنَ الْمَس ذَلِك بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَوا»4. برای ما طلبه ها جای تحقیق دارد كه چرا اسلام به این مسائل اهمیت داده و قرآن به ذكرش، به طرح سؤال و شبههاش این همه عنایت دارد. چرا درباره چیزهای دیگر نگفه است كه مثلاً گفتند « انما النكاح مثل السفاح» اما در خصوص ربا این را نقل میكند، مطرح میكند، و بعد میگوید اینها عقلشان آفت دارد كه این حرفها را میزنند و مخبطند؟ اهتمام به این مسئله شوخی نیست. تفاوت ربا از غیر ربا به یك چیز سادهای حل نمیشود. اینها فرق ماهوی دارند. در زندگی انسان اینها تأثیر جدی دارد ، فقط یك كلمه نیست، یك امضاء نیست. این هم یك نكته كه جا دارد كه محققین به آن توجه داشته باشند. البته طلبه ها را عرض میكنم، اما محققین دانشگاهی وظیفه و رسالت دیگری در سایر جهات علمیش دارند. ما باید بیشتر به این چیزها اهمیت بدهیم.
نكته سوم اینكه میدانید در ربا همیشه كم و بیش برای فرار از ربا بهدنبال راه هایی گشتهاند كه هدفی را كه از ربا دارند تحقق پیدا كند، ولی اسم و عنوان ربا را نداشته باشد كه اسمش حیله های شرعی است؛ در كتابهای فقهی هم مطرح شده و از مراجع سؤال شده است؛ احیاناً به بعضی هایش هم در بعضی موارد اجازه داده شده است. بعضی از مراجع هم خیلی سخت مقاومت كردند، از جمله حضرت امام رضوان اللّه علیه ـ به خصوص از زمانی كه تركیه رفتند و آن جا فراغت بیشتری داشتند، نسبت به این مسئله خیلی حساسیت پیدا كردند و ایشان همه حیلههای شرعی ربا را یك جا منع فرمودند، با اینكه قبل از تبعیدشان فیالجمله تمایلی به تجویز بعضی هایش داشتند. این مسئلهای است كه باز در قرآن خیلی مورد تأكید واقع شده كه با احكام خدا بازی نكنید؛ صرف اسم گذاری ماهیت چیزی را تغییر نمیدهد. اگر گناهی برای یك عملی ثابت شده با تغییر اسم عوض نمیشود. به طور كلی قرآن در این باره را با تفصیلاتی كه در قرآن راجع به كمتر داستانی دیده میشود یك داستان عظیمی نقل میكند و میخواهد نكتهای از آن بگیرد. این داستان، داستان اصحاب سبت است: « وَ سئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی كانَت حَاضِرَةَ الْبَحْرِ…»5 داستان یك گروهی از بنی اسرائیل است كه كنار دریا زندگی میكردند و اینها راه معاششان از صید ماهی بود. بعد خود قرآن یك جزئیاتی از این نقل میكند كه خیلی جالب توجه است. میفرماید: «إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سبْتِهِمْ شرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسبِتُونَ»6 به دلائلی ـ حالا چه بوده، غیبی بوده یا طبیعی بوده، در اثر عادت بوده، یا هر چه بوده است ـ روزهای شنبه ماهیها زیاد میآمدند كنار ساحل، صیدشان خیلی آسان بود: «تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً»، روزهای شنبه ماهیها فراوان خیلی راحت میآمدند كنار ساحل و صید كردنشان آسان بود، «وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ»، روزهای دیگر غیر از شنبه كه سبت نمیگرفتند، تعطیلیشان نبود، ماهیها هم نمی آمدند. یعنی روزهایی كه آنها میخواستند و شرعاً برایشان صید كردن جایز بود نمیآمدند. میدانید در دین یهود روز شنبه مطلقا تعطیل و فعالیتهای اقتصادی و هر گونه فعالیت دیگری ممنوع است. من یادم است در شهرمان محله یهودیها نزدیك محله ما بود. روز شنبه كه میشد مسلمانها غذا می پختند و برایشان میبردند. آنها حق نداشتند آتش روشن كنند، غذا بپزند، و صید و ذبح هم مطلقا ممنوع بود. همسایهها برای اینكه میدیدند اینها با این مشكلاتی كه دارند گرسنه میمانند میرفتند برای آنها غذا میپختند كه رفع حاجتشان بشود. آنها شرعاً حق نداشتند روز شنبه حتی آتش روشن كنند. در خانه یهودی روز شنبه نباید دود بلند بشود. فعالیتهای اقتصادی و صید ماهی و ذبح حیوان هم روز شنبه ممنوع است. روز شنبه فقط روز عبادت است، باید بروند در كنیسهها عبادت كنند. حالا قرآن نقل میكند كه روز شنبه كه میشد ماهیها میآمدند، اینها حسرتش را میخوردند كه امروز ماهیها زیاد آمدهاند اما اجازه نداریم ما اینها را صید كنیم. یكشنبه كه میرفتند ماهی نبود و باید به زحمت بروند یك صیدی پیدا كنند. گفتند این كه نمیشود، ما وضع اقتصادیمان به هم میخورد؛ اقتصاد ما وابسته است به صید ماهی ، این هم اگر ممنوع باشد ما دیگر چه خاكی به سر كنیم. باید یك فكری كرد. بالاخره نشستند و متفكرینشان راهی پیدا كردند و گفتند روز شنبه چاله هایی در كنار دریا و اطراف ساحل میكَنیم، روز شنبه آب باز میكنیم و ماهی هایی كه میآیندوارد این حوضچهها میشوند بعد صیدشان نمیكنیم منتها راهشان را میبندیم كه بر نگردند، روز یكشنبه میرویم صید میكنیم. روز شنبه كه صید نكردهایم. تورات هم كه به ما نگفته كه روز شنبه ماهیها را در جایی راه ندهید، ما راه آب باز میكنیم آب خودش میآید، ماهیها هم خودشان میآیند. منتها ما دیگر عصری جلوی آب را میبندیم ماهیها برنگردند. یكشنبه میرویم صید میكنیم. من میخواهم سؤال بكنم از متفكرین اقتصادی كشورمان كه اگر ما جای این قوم بنی اسرائیل بودیم و چنین طرحی را اقتصاددانان ما مطرح میكردند میگفتیم خلاف شرع هست یا نه؟ چه دلیلی برای خلاف شرع داریم؟ صیدی نشده است ، صید روز شنبه حرام است كه آن را انجام ندادهایم ، پس هیچ اشكالی ندارد. اگر این كار را نكنند هم ضرر میخورد به جامعه و اقتصاد كشور . اگر صید نكنند زندگیشان نمیچرخد، گدا میشوند، دستشان را باید به این و آن دراز كنند. چه از این بهتر كه نه كار خلاف شرعی انجام بگیرد و منافع اینها هم تأمین شود؟ آیا من و شما این راه را پیشنهاد یا تأیید میكردیم یا نه؟ با این تفكری كه امروز داریم و در جامعهمان اعمال میكنیم جوابش را هر كسی خودش بدهد. از قرآن استفاده میشود كه این قوم بنی اسرائیل نسبت به این پدیده سه دسته شدند: یك دسته رفتند مشغول شدند و گفتند عجب كار خوبی است، و همین راه را پیش گرفتند و مشغول شدند. روزهای شنبه آب میبستند به حوضچهها، یكشنبه میرفتند صید میكردند. یك دسته در مقام نهی از منكر بر آمدند و گفتند این كار را نكنید، این بازی با حكم خداست، خدا شما را مجازات میكند، كلاه سر خدا نگذارید، این راه درستی نیست، دست بر دارید؛ به همان روزی كمی كه خدا روزهای یكشنبه نصیبتان میكند اكتفا كنید، خدا میتواند روزیتان را وسعت بدهد. دسته سوم بین بین بودند، نه خودشان صید میكردند و نه نهی از منكر میكردند و میگفتند ما چه كار داریم؟ ما خودمان كه صید نمیكنیم بگذار اینها هر كار میخواهند بكنند: «لِمَ تَعِظونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبهُمْ عَذَاباً شدِیدا»7. اصلاً شما چه كار دارید به آنها، ولشان كنید. قرآن میگوید یك روز صبح كه پا شدند فقط آن دستهای كه نهی از منكر كرده بودند سالم ماندند، بقیه معذب شدند به عذاب مسخ. این داستان را چند جا قرآن اشاره كرده است: در سوره اعراف تفصیلاً بیان كرده است: «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ …» اصحاب سبت كه چند جا در قرآن به آنها اشاره شده همینها هستند. این یك حقیقت قرآنی است. با اینكه ظاهر عملی كه انجام دادند با موازین شرعی مخالفتی نداشت، اما روح كار همان بود. این بازی بود، كلك بود، حیله بود. كسانی كه این حیله را كردند و حتی كسانی كه خودشان نمیكردند اما بی تفاوت بودند و نهی از منكر هم نمیكردند، هر دو دسته معاقب شدند: « قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِینَ»8. این یك اصل قرآنی است كه ما نباید با دین خدا بازی كنیم. ممكن است در ظاهر یك كاری بكنیم، فرض كنید یك طرحی را پیشنهاد كنیم، مجلس هم تصویب كند، شورای نگهبان هم طبق آن چه روی كاغذ نوشته شده تأیید كند، اما آیا آن چه در بازار یا در بانكهای ما عمل میشود غیر از همان عمل رباست كه اسمش را عوض كردیم گذاشتیم عقود شرعیه؟ اگر یك نظر سنجی بشود، سؤالی بشود، یك تحقیق میدانی بشود از اینهایی كه میآیند وام میگیرند و بپرسند عقود شرعیه یعنی چه؟ شاید نود درصد از مراجعه كنندگان اصلاً ندانند عقود شرعیه یعنی چه. وقتی وام میخواهند یك صورت قراردادی میگذارند جلویشان میگویند این را امضاء كن برو آن جا وام بگیر. آیا با این ماهیت ربا عوض شد؟ اسمش این است كه مضاربه است، مضارعه است، مساقات است، مشاركت است، و چیزهایی از این قبیل، و به خاطر اینكه با ربا فرق كند با یك حیله هایی مثل شرط ضمن عقد واجب لازم دیگری چنین و چنان میشود، یا كسی ضررش را ضمانت میكند و الی آخر. فرض كنید اینها اگر به صورتی صحیح انجام بگیرد، و طرفین توجه داشته باشند، و قصد انشاء بكنند، و بدانند اصلاً دارند چه كار میكنند، صحیح باشد. اما آن چه عمل میشود غیر از این است. مشتری نه قصد انشائش را میداند نه قصد ضمانتش را و نه اصلاً میداند چه معاملهای میكند؛ او فقط وام میخواهد. آیا این شبیه كار اصحاب سبت نیست؟! نكته سوم این كه تمام متخصصین اقتصاد عالم روی این مسئه تأكید كردهاند كه نرخ بهره بالا به اقتصاد كشور ضرر میزند، اشتغال را كم میكند، رونق اقتصادی را كم میكند، تورم ایجاد میكند، و الی آخر. حالا ما خیلی به تحقیقات علمی هم كاری نداشته باشیم و از فرمولهای علمیش سردرنیاوریم، و با صرف نظر از مسائل شرعی، اگر كسی یك پولی داشته باشد میخواهد برود یك كار تولیدی انجام بدهد، فرض كنید بنگاه مرغداری درست كند یا یك كارخانه تأسیس كند. وقتی بخواهد وارد بشود میبیند برای اینكه حتی یك پروانهاش را بگیرد یك سال باید بدود از آن اداره به آن اداره از این به آن. در هر مرحلهای هم گاهی احیاناً باید زیر میزی هم بپردازد. تازه وقتی پروانه گرفت مواجه میشود با كارگرهایی كه قانون كار به اینها حقوقی داده، و اگر بیكار بشوند باید حقوقشان را بپردازد و بیمهشان كند و الی اخر. اگر یك كارگری تخلف بكند، حق اخراجش را ندارد و مشكلات دیگری از این قبیل. بالاخر آخرش فرض كنید پارچهای تولید كرد با طرح و رنگ و نقشه زیبا . فردا پارچه قاچاق از چین و اندونزی وارد میكنند میزنند تو سر جنسهای او. سودی كه نكرده هیچ، احیاناً ضرر هم كرده است. این كم اتفاق نمیافتد. بعد از آن دوندگیها ،چند ساعت برود تو صف معطل شودإ به این بگوید، به آن التماس كند، به این زیر میزی بدهد، تازه بعدش معلوم نیست چند درصد سود داشته باشد. اما اگر بگذارد توی بانك، بیست و پنج درصد، سی درصد راحت و آسوده سود میگیرد ، كدام عاقلی میرود این زحمتها را بكشد برود دنبال كار تولیدی، مگر عشقی داشته باشد، والا فكر پول در آوردن باعث این نمیشود آدم این كارها را بكند، مخصوصاً اگر بخواهد كار اقتصادی سالمی بكند كه توی آن كلك نباشد، دزدی نباشد، حق دیگران را نخورد. آخرش آیا ده درصد سود بكند یا نكند. اما این جا سودها راحت به بیست و پنج درصد نرخ بازار، سی درصد، و گاهی تا سی و پنج درصد هم میرسد. اما اگر نرخ بهره بانكی مثل بسیاری از كشورهای پیشرفته دنیا یك درصد باشد چه میشود؟ شنیدهام بعضی جاها حتی نرخ بهرهشان منفی است و میگویند اگر میخواهید پولتان را نگه داریم باید چیزی هم بدهید تا پولتان را نگه داریم. آن وقت شخص مجبور است پولش را بیندازد توی فعالیت اقتصادی تولیدی تا درآمدی داشته باشد و خودش هم سهمی از آن درامد ببرد. اینها خیلی تحقیقات علمی نمیخواهد كه وقتی نرخ بهره بانكی بالا باشد چه تأثیری در اقتصاد دارد. یك مسئلهای كه بعضی آقایان مطرح میكنند این است كه چون ما نرخ تورمان بالاست، اسمش این است كه مثلاً بیست و پنج درصد سود است، ولی این در واقع پنج درصد است، بقیهاش تورم است. از آن طرف سؤال میشود تورم از كجا بوجود میآید؟ یكی از عوامل تورم همین فعالیتهای حساب نشده بانكی شماست. همین هاست كه موجب این تورمها میشود و اشتغالها كم میشود. به هرحال، یك رابطه زیكزاك و دور و تسلسل بین تورم و نرخ بهره برقرار است. بنده تخصصی در این زمینه ندارم، ولی این مطالب یقینی است و هیچ كدامش جای شك ندارد. وجود ربا در كشور، حرمت شدید ربا از طرف قرآن با تعبیر اعلان جنگ با خدا، منع هر گونه حیله و این كه كسانی كه اهل حیله باشند خدا آنها را به صورت میمون مسخ میكند (حالا یك زمان به آن شكل است، و در آخر الزمان شاید جور دیگری باشد مثل ذلتی كه انسان در مقابل سایر كشورها پیدا میكند، اختلافات داخلی كه پیدا میشود: «یَلْبِسكُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضكم بَأْس بَعْض»9، نا امنی هایی كه پیدا میشود، و چیزهای دیگر.) به هرحال از نظر قرآن مسئله حیله و كلاه شرعی درست كردن بسیار مذموم است.
سوم اینكه نرخ بهره بالا به تصدیق همه اقتصاددانان عالم برای هر اقتصادی مضر است. اینها مشكلات ماست، حالا چه كار باید كرد؟ بدون شك برای اینها راههای علمی وجود دارد. برای چیزهایی كه كسانی فكر میكردند محال است، گشتند راههای ممكن پیدا كردند. اگر درست دقت بكنیم در مبانی اسلامی و در نظام اقتصادی اسلامی كه توأم است با سایر نظام هایش، ما معتقدیم اسلام هیچ وقت به بن بست نمیرسد. البته این را فراموش نكنیم كه در صورتی كه سیستم كلی فاسد باشد، هیچ وقت یك سیستم جزئی و یك پارهسیستم نمیتواند نقش خودش را درست ایفا بكند. وقتی قوه قضائیه كار خودش را درست انجام ندهد، قوه قانون گذاری كار خودش را درست انجام ندهد، و فقط ما بخواهیم با تحریم ربا مسئله اقتصاد كشور، و مفاسد اقتصادی را حل كنیم البته به جایی نمیرسیم. هماهنگی بین این قوا و داشتن یك استراتژی كلی در كلان كشور ضرورت دارد برای اینكه این مفاسد رفع بشود، والا با اصلاح یك پاره سیستم هیچ وقت مشكلات كلی حل نخواهد شد. ولی بنا شد كه ما به عنوان جزئی از پیكره كل نظام، نقش خودمان را ایفا كنیم. اقلاً تئوریش را بیان كنیم، و بگردیم راه علمی پیدا كنیم. البته میدانیم كه مراكز پژوهشی و تحقیق در همه مسائل و از جمله مسائل اقتصادی و مسائل پول و بانك وجود دارد، بودجه هایی برای این كار گذاشته میشود، و نیروهایی صرف میشود. اما آنچه بنده از محصول این كارها اطلاع دارم این است كه درصدد توجیه نظام موجودند و نه یك فكر اصیلی برای تغییر بنیادی در نظام اقتصادی. همه سعیها این است كه بالاخره با تغییر فرمولها و یا عناوین و اسمها باز آن چه را میگذرد به یك صورتی تصحیح كنیم. نهایت چیزی كه دولت جدید وعده داده این است كه سعی كند نرخ تسهیلات بانكی را سعی كند انشاءاللّه یك رقمی كند. این دیگر نهایت چیزی است كه به ما وعده دادهاند كه اگر سود چهارده درصد است بشود نه درصد، آن وقت مسئله ربا حل شده است! بنده به عنوان پیشنهاد خدمت مسئولینی كه علاقه دارند عرض میكنم كه یك اقدام قاطعانه تر، صریحتر، و صادقانه تر برای تحقیقات در مسائل اقتصادی را سامان دهند. با همكاری متخصصین و پژوهشگران اقتصاد اسلامی ـ كه الحمدللّه در سالهای اخیر نسبت به گذشته كم نیستند ـ یك فعالیت مشترك پژوهشی را پی ریزی كنند و انتظار هم نداشته باشند بعد از یك ماه یا شش ماه یا یك سال نتیجه اش حتماً بدست بیاید. مگر پژوهشهایی كه در زمینه های دیگر انجام میگیرد در این زمانهای كوتاه پاسخ میدهد؟ امروز ما فعالیتهایی كه در زمینه های صنعتی، علمی، و تكنولوژی داریم تحقیقاتشان بیش از بیست سال پیشتر شروع شده و حالا دارد اندك اندك ثمر میدهد. نباید در صرف بودجه و امكانات و نیروهای انسانی برای تحقیق در مسائل علوم انسانی و از جمله مسائل اقتصادی بخل بورزیم و تنگ نظری كنیم، یا بگوییم چون فلان گروهی مشغول شدند و چندان تأثیری نداشت پس فایده ندارد. تحقیقات علمی كه به قول آن آقا، خم رنگرزی نیست. مدتها طول میكشد، باید مدیریت بشود، برنامه ریزی بشود، زحماتی كشیده بشود، كسانی شبانه روز وقت صرف بكنند، ارتباط پیدا كنند با مراكز علمی اقتصادی دنیای اسلامی و غیر اسلامی تا بتوانند یك طرح جدیدی كه هم قابل عمل باشد و هم موافق موازین اسلامی باشد تدریجاً تهیه كنند. تأكید بنده این است كه كسانی كه مسئولیتی دارند در این جهت كوتاهی نكنند، و تأكیدم به برادران عزیز هملباس و همكار خودم هم این است كه منتظر كمكهای دیگران نباشید. با همان اندك امكانات بسیار جزئی كه در اختیارتان هست سعی كنید، برای خدا كار كنید، كه انشاءاللّه پاداش شما به عهده خدا و به دست مبارك امام زمان صلوات اللّه علیه به شما خواهد رسید.
والسلام و علیكم و رحمة اللّه
1 نساء / 22؛ زیرا این كاری است زشت و مبغوض (خدا) و بد راه و رسمی است.
2 بقره / 279؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و زیادی ربا را رها كنید اگر به راستی اهل ایمانید. پس اگر ترك ربا نكردید آگاه باشید كه به جنگ خدا و رسول او برخاستهاید. 3 بقره / 275؛ و آنان بدین سبب در این عمل زشت افتند كه گویند فرقی بین تجارت و ربا نیست؛حال آنكه خدا تجارت را حلال و ربا را حرام كرده. 4 بقره / 275؛ آن كسانی كه ربا خورند (از قبر در قیامت) برنخیزند جز به مانند آن كه به وسوسه شیطان مخبّط و دیوانه شده. و آنان بدین سبب در این عمل زشت افتند كه گویند فرقی بین تجارت و ربا نیست؛ 5 اعراف / 163؛ و (ای رسول ما) بنی اسرائیل را از آن قریه كه در ساحل دریا بود… 6 همان؛ آنگاه كه (برای امتحان) به روز شنبه ماهیان در مشارع پیرامون دریا پدیدار شده و در غیر آن روز اصلا پدید نمیآمدند. 7 اعراف / 164؛ چرا قومی را كه از جانب خدا به هلاك و یا به عذاب سخت محكومند باز موعظه میكنید؟ 8 اعراف / 165؛ به آنها گفتیم به شكل بوزینه شوید و بسی دور و بازمانده از رحمت خدا باشید. 9 انعام / 65؛ شما را به اختلاف كلمه و پراكندگی درافكند و بعضی را به عذاب بعضی گرفتار كند.
منبع: پایگاه خبری تحلیل598