اقتصاد مركانتیلیستی ریشه فساد بانكی/ چرا لیبرالها در دولت اصولگرا تئوریسین اقتصادی هستند حسن عباسی رئیس مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز در سخنرانی حدود یك ماه و نیم قبل خود به بررسی زمینههای بروز فساد بانكی پرداخت و ریشه این اتفاق را اقتصاد مركانتیلیستی بر مبنای تاجری و سوداگری عنوان كرد. رجانیوز، متن این سخنرانی را در دو بخش منتشر میكند كه بخش اول آن در ادامه آمده است: اختلاس اخیر یک درصد بودجه کل کشور بود خاطرم هست در دهه 70 میلادی، اواخر جنگ ویتنام، خانم اوریانا فالاچی كتابی نوشته بود به نام «زندگی، جنگ و دیگر هیچ». ایشان خبرنگار بینالمللی ایتالیایی روزنامه «لاری پابلیكا» بود. این خانم اوایل انقلاب به ایران آمد و دیدار و مصاحبهای با امام داشت. كتاب معروف «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» ایشان بعدها دستمایه یكی از طنزنویسان داخلی شده بود و ایشان نوشته بود: «زندگی، پول و دیگر هیچ». ما امروز میخواهیم در باره پول و حوزه مبانی فلسفی پول یك نگاه objective و subjective داشته باشیم، زیرا در مقطع بسیار حساسی بهسر میبریم. سه هفته هست كه جنبش اجتماعی تحت عنوان «جنبش تسخیر والاستریت» در ایالات متحده شكل گرفته و دوره بسیار حساسی است و بهطرز عجیبی اتحادیه اروپا و كشورهای اروپایی دچار مشكلات خاصی شدهاند. فروپاشی سیاسی در 12 نظام سیاسی را در كشورهای عربی شاهد هستیم. در ایران هم همانطور كه در روزهای اخیر شاهد بودهایم، مسئله اختلاس 3000 میلیاردی ـیعنی چیزی در حدود 1% كل بودجه كشورـ رخ داده است. بودجه كشور حدود 300 میلیارد دلار هست كه یك درصدش میشود 3 میلیارد دلار، یعنی 3000 میلیارد تومان. اینكه در طول پنج سال، سازوكاری در نظام بانكی رقم میخورد و بهطور عمومی یك نفر و یك مجموعه میتوانند 3000 میلیارد تومان اختلاس كنند، پدیده عجیب و غریبی نیست. در دورههای قبل هم ابتدا در سال 70، 71 با موضوع مشابهی مواجه شدیم به مبلغ 123 میلیارد، در دوران بعد شاهد پدیدهای به نام شهرام جزایری بودیم و در دوره اخیر هم عدد 3000 میلیارد. واقعیت قضیه این است كه متأسفانه در برخورد با این قضایا مماشات شد و از همان روز اول تعارف كردند. اگر در همان قضیه 123 میلیارد یا بعداً قضیه شهرام جزایری برخورد جدی صورت میگرفت و یا در دوره اخیر، وقتی این قضیه رو شد، برخورد خیلی جدی میكرد، كار به اینجا نمیكشید. عکس کیف قاپ را رنگی و با یک صفحه شرح منتشر میکنند اما معرفی دزدان کلان اقتصادی با حروف است یك قالپاقدزد یا كیفقاپ در كشور ما دچار مشكل میشود، صفحه حوادث روزنامهها عكس او را تمام رنگی چاپ میكنند و شرح مفصلی از او مینویسند و فقط یك باند مشكی روی چشمهایش میگذارند، اما هر وقت به این جریانهای كلان اقتصادی رسیدند، متأسفانه از حروف «و»، «د»، «م»، «ن» استفاده كردند و حتی اسم طرف را هم نگفتند. وقتی دستگاه قضایی، سازمانهای امنیتی و مجموعههای اقتصادی چنین خبط و خطایی را مرتكب شدند، باید تاوانش را ببینند كه وقتی آن روز به این قضیه نپرداختند، امروز باید شاهد این باشند كه یك نفر 3000 میلیارد، یعنی 1% كل بودجه كشور را در اختلاس و ارتشا و پولشویی و باز كردن LCهای عجیب و غریب در نظام بانكی كشور به یغما ببرد كه این حكایت از آن میكند كه ما باید از اساس به مقوله اقتصاد پولمبنا و این اتفاقاتی كه در اروپا و بهخصوص در ایالات متحده میافتد، توجه جدی داشته باشیم. نسبت پول با قدرت، در واقع توان تحمیل اراده بر دیگری است. مهمترین تعریفی كه در جامعهشناسی از قدرت میشود، این است كه قدرت یعنی توان تحمیل اراده خود بر دیگری. انسان چگونه ارادهاش را بر دیگری تحمیل میكند؟ گاهی اراده را میتوان با زور بازو، توان و نیرو بر دیگری تحمیل كرد. گاهی میتوان اراده را از راه فكر، یعنی قانع كردن دیگران تحمیل كرد، یعنی شخصیت كاریزماتیكی دارد و میتواند دیگران را از نظر فكر و اراده، سر خط بیاورد و با استفاده از روش اقناعی، دیگران را با فكر خود قانع كند. گروهی هستند كه رضایت دیگران را با پول میخرند و این توان را دارند كه از راه قدرت اقتصادی، اراده خود را بر دیگران تحمیل كنند. آقای آلوین تافلر در كتاب «موج سوم»، در 32 سال پیش، این سه دسته موج را بررسی كرد و گفت در اقتصاد كشاورزی، اقتصاد 3000 سال اول، انسان توان تحمیل اراده خود بر دیگری برای جابهجایی قدرت را از طریق قدرت نظامی تحمیل میكرد و شوالیهها و قیصرها و پاپها و شاهان و شاهنشاهان، ابتدا خودشان جنگجو بودند و وقتی فیلمهای باستانی ایران و رم و یونان و سایر كشورهای باستانی را نگاه میكنیم، میبینیم شاهان شمشیرزنهای قهاری بودهاند و یكی از راههای حاكم شدن این بود كه حتماً پهلوان باشید و زور بازو داشته باشید. در دوره دوم كه موج دوم پدید میآید، تافلر آن را به فرآیندی تشبیه میكند كه در آن اقتصاد، قدرت اول است و نه قدرت نظامی در عصر كشاورزی. مثال میزند كه در فیلمهای وسترن، همیشه فردی با سر تاس و شكم گنده كه كت فراگ پوشیده و در كالسكه دارد پولهایش را حمل میكند، از محموله بانك مراقبت میكند و كسی كه اسلحه میكشد و بزنبهادر است، باید این كالسكهها و دلیجانها را اسكورت كند، یعنی در واقع مرحله دوم شروع شده. تافلر در كتابش میگوید كه در دوره جدید، اطلاعات و فكر، مبنای قدرت هست و از آن با عنوان «سپهر اطلاعاتی» نام میبرد. زمانی كه این بحث را مطرح كرد، هنوز اینترنت خیلی مطرح نشده بود، ولی حالا شما میدانید كه یكی از عناصر اصلی قدرت، حجم اطلاعات در فضای سایبری است. پس تنظیم رابطه پول با مقولهای به نام قدرت در جامعهشناسی این است كه قدرت، تولید پول میكند. یك كسی به مجلس، شورای شهر و دولت میرود و پست و مقام میگیرد، یك كسی میرود دانشگاه و مدرك میگیرد كه قدرت بگیرد و از این طریق پول در بیاورد. ممكن است انگیزه كسی از دانشگاه آمدن این باشد كه بتواند از این طریق شغلی پیدا كند، به قدرت تخصص برسد. ممكن است كسی ورزش كند كه از طریق ورزش، زور و بازو پیدا تا قدرتش را اعمال كند. كسی ممكن است از عنصر زیبایی خود به عنوان ابزار قدرت استفاده كند. پس هر كس، سازوكاری را تعریف میكند. از اینجا مشخص میشود كه قدرت، تولید پول و ثروت میكند و بالعكس. ثروت مادی، بهخصوص پول، تولید قدرت میكند. با این دو واژه زیاد سروكار دارید: « objectو subject». object، پدیده بیرونی است. شما object هستید، برای من به عنوان فاعل شناسا هستید، یعنی كسی كه باید شما را بشناسم. قابلیتی كه من برای شناخت شما دارم میشود subject. پس رویكرد subjective، در من به عنوان فاعل شناسا، نسبت به شما، به عنوان متعلَّق شناسایی كه شناسایی و شناخت من به شما تعلق میگیرد، subject است و شما، object. از سوی شما هم متقابلاً به همین نسبت. اگر میخواهید نظام معرفت مدرن را كاملاً بشناسید باید نسبتتان را با بعضی پدیدهها كه گفته میشود objective هستند و بعضیها subjective، روشن كنید. به پدیده پول بهطور مشخص میتوان دو رویكرد مدرن داشته باشیم. آیا نگاهمان به پول objective است یا subjective؟ تلقیای كه در بحث جامعهشناسی در باره نسبت قدرت با پول مطرح كردم، یك تلقی objective است. پول یك پدیده بیرونی است، من آن را گیر میآورم و از این طریق، اعمال قدرت میكنم. در اینجا فضای اقتصادی دوره كلاسیك وجود ندارد كه در آن به صورت تهاتری، كالایی را با كالای دیگر عوض میكردید و حتی پول آن روز هم كالا بود. پول آن روز سكه طلا یا نقره بود. ارزش سكه طلا یا نقره به اندازه كالایی بود كه میخریدید. اگر این بطری 1000 تومان میارزد، برابر آن سكه طلا یا نقره میدادید و میگرفتید. در 7000 سال گذشته كه پول وجود داشت، معنای امروزی پول را نداشت. پول به معنای امروز، بیش از 80 سال نیست كه در جهان مطرح شده. در اینجا پول بیشتر معنی اعتبار میدهد، یعنی ما برای اینكه بتوانیم این بطری آب را بخریم، دولت در جایی به نام بانك مركزی، طلا ذخیره كرده و مابهازای آن اسكناس و سكه به بازار داده كه پشتوانه آن طلاست و به این دلیل اعتبار دارد. میگویند پول و اعتبار. اعتبار این سكه یا این قطعه كاغذ این است كه مابهازای آن در بانك مركزی طلا وجود دارد و حالا وقتی این سكه یا اسكناس را در بازار به كسی میدهید، این بطری آب را مابهازای آن به شما میدهند. پس تفاوت دوره اقتصاد ماقبل این عصری كه میبینید با دوره جدید در این است كه در آن روز، اگر پولی هم مطرح بود، مابهازای گوسفندی، كفشی، سكه میدادید كه ارزش آن دقیقاً برابر كالایی بود كه میخریدید. بانک مرکزی ایران معادل دستگاه فدرال رزرو آمریکاست امروز جنس كار متفاوت شده. بحران اقتصادی دهه 1920 تا 1930 در ایالات متحده هم مشابه وضعیت امروز آنهاست. ركود اقتصادی در 80 سال پیش وضعیت عجیبی بهوجود آورد و شرایط بهگونهای رقم خورد كه اقتصاد امریكا و اروپا در آستانه فروپاشی بود. شرایط بعد از جنگ جهانی اول بود و موجب شد كه ایالات متحده، دستگاهی بهوجود بیاورد به نام فدرال رزرو (Federal Reserve) كه در ایران، بانك مركزی است. به تبع فدرال رزرو، وزارتخانهای به نام وزارت خزانهداری مطرح شد و در آن سازوكاری را رقم زدند تا مبنای پول و اسكناسی كه میخواهند دست مردم بدهند، طلا باشد. یك رویكرد قبل از این، مربوط به فیزیوكراتها (Physiocrat) در فرانسه بود كه پشتوانه پول را از زمین میگرفتند. پزشكی كه در دربار لوئی بود، این طرح را داد. در مكاتب اقتصادی به این مكتب، فیزیوكراتها میگویند. این پزشك با طرحی كه داد، زمین را پشتوانه اقتصاد و پول ـبیشتر پشتوانه اقتصادـ قرار داد. وقتی زمین مبنای اقتصاد قرار گرفت، دوره فئودالیسم (Feudalism) شروع شد. در زمان رضاشاه و قبل از آن در مناطق مختلف ایران، خانها مطرح بودند. به آن عصر میگویند عصر فئودالیسم، یعنی عصر خانها. در عصر فیزیوكراتها، هر خانی مساحت گستردهای زمین در اختیار داشت و رعیت روی این زمین كار میكرد و مزدش را میگرفت، مثل كارخانهداری كه كارگرها برای او كار میكنند. فئودال این قابلیت را داشت كه این سازوكار را رقم بزند. مركانتیلیستها (Mercantilist) مكتب دیگری را به وجود آوردند. Merchant یا آنچه كه در ایران به نام تاجر معروف شده، كسی است كه مبنای اقتصاد مركانتیلیسم را گذاشت. امروز اقتصاد ایران صد در صد مركانتیلیستی است. یكی از انتقادهایی كه ما به روند تحول در علوم انسانی در جمهوری اسلامی داشتیم و بارها اعتراض كردیم و رسماً به مسئولین گفتیم و بارها در رسانهها فریاد زدیم، این است كه اقتصاد مركانتیلیستی دارد اساس تلاش در جامعه ما را میسوزاند، چون در اقتصاد مركانتیلیستی، تلاش مطرح نیست، رابطه و سوداگری مطرح است. مسئولین كشور بهجای تولید به دنبال در آوردن نقدینگی از دست مردم هستند برای اینكه برای شما جا بیفتد كه مركانتیلیسم چه وجهی دارد، مثال كوچكی میزنم. زمستان سال 1382 بود و موبایل بسیار گران بود و همه میرفتند و پیشخرید میكردند و حدود 500 هزار تومان میدادند كه هفت هشت ماه بعد موبایل را تحویل بگیرند. خاطرم هست در اسفند ماه بود كه معاون وزارت مخابرات به برنامه گفتوگوی ویژه خبری شبكه 2 آمده بود. مجری برنامه از او پرسید: «موبایلهای مردم را كی به آنها میدهید؟» جواب داد: «حتماً دو سه ماه آینده میدهیم». مردم پنج شش ماهی بود كه ثبتنام كرده بودند. مجری پرسید: «این همه نقدینگی را كه به عنوان خرید موبایل از دست مردم جمع كردهاید، مردم نمیتوانند ببرند و در جای دیگری سرمایهگذاری كنند؟ اینقدر موبایل سود دارد؟» معاون وزیر، یعنی یك مقام مسئول در حكومت كه باید علیالقاعده تولید را رقم بزند، با خوشحالی گفت: «امروز موبایل از طلا و فلزات گرانبها و زمین و سایر موارد برای مردم ارزشمندتر است». این صحبت هشت سال پیش است كه موبایل واقعاً یك سرمایه بود و مثال میزد و میگفت: «الان در شیراز یك نفر 700 موبایل ثبتنام كرده كه میشود 350 میلیون تومان». بعد با خوشحالی میگفت: «این فرد میتوانست برود طلا، زمین و اتومبیل بخرد، اما آمده و در خرید موبایل سرمایهگذاری كرده». حالا دقت كنید كسی در شیراز، بهجای اینكه با این 350 میلیون تومان یك كارگاه كوچك راه بیندازد و 20 تا جوان را سر كار بگذارد و تولید اشتغال كند و پنج سال بعد سودش برگردد، یك زنجیر دستش میگیرد و توی خیابانهای شیراز پرسه میزند تا پنج، شش ماه دیگر پول این موبایلها به اضافه سودش دست او را بگیرد. این مصیبت ماست، مصیبتی كه در چنین شرایطی، مسئولین كشور بهجای اینكه دنبال تولید باشند، هر كسی سعی میكند نقدینگی را به طریقی از دست مردم دربیاورد. حالا اگر بانك باشد، به لطایفالحیل و انواع دروغها متوسل میشود كه شما هر شب از تلویزیون بشنوید كه بعد از اینكه در بانك سرمایهگذاری كردید، چه امتیازاتی به شما بدهند. یكی برج سپهر را نشان میدهد و میگوید اینقدر متر اسكناس، اینقدر سفر حج تمتع. آن یكی میخواهد دستمال كاغذی بفروشد، سه تا هلیكوپتر را نشان میدهد كه گونیگونی اسكناس میریزد. الان سه چهار شب است كه دارد تبلیغ میكند كه اگر شما این سس را بخرید، شما را به دیزنیلندِ پاریس میفرستیم. تلویزیون بودجه هزار میلیاردی خودش را از تبلیغ همین چیپس و پفك درمیآورد. وقتی این حجم عظیم پول تبلیغ و حجم عظیم جوایزی را كه ادعا میكنند كه میدهند، جمع میزنید، به چنان رقم عظیمی میرسید كه از خود میپرسید، اگر اینها چنین درآمدی دارند، چه نیازی به تبلیغ دارند؟ ولی با دروغ، شما را وادار میكنند كه بروید و در این بانك سرمایهگذاری كنید و به شما میگویند موبایل بخرید تا پولدار شوید، پول در بانك بگذارید، پولدار شوید و هر چیزی از این قبیل. این یعنی اقتصاد مركانتیلیستی. اقتصادی كه تولید كردن در آن اهمیت ندارد. به تعبیر آلوین تافلر بین یقه آبیها و یقه سفیدهاست. یقه سفیدها كسانی هستند كه كار كارمندی میكنند و یقه آبیها كسانی هستند كه بِلَرسوت (لباسهای سرهمی كارگری) میپوشند و در كارخانهها كار میكنند. جامعهای كه به شما توصیه میكند یقه آبی نباشید، كی گفته كه زحمت بكشید؟ از راه بیایید ثروتمند شوید و بروید. در چنین شرایط فاجعهباری كه اقتصاد مركانتیلیستی بعد از آغاز جمهوری اسلامی در ایران ریشه دوانده و متأسفانه كسی هم یارای آن را ندارد كه آن را نقد كند و زیر سئوال ببرد و بلافاصله به او هزار انگ میزنند، مصیبتهایی به وجود آمده كه شاهد آن هستید. یك نفر بهسادگی میتواند راه بیفتد و این همه شركت راه بیندازد. شما لیست شركتهایی را كه گروهی كه آریا راه انداخته و 3000 میلیارد تومان اختلاس كردهاند، ببینید. آیا هیچكس متوجه این قضایا نشده و نفهمیده فاجعه در كجاست؟ واقعاً عجیب است. یعنی واقعاً بخش اقتصادی نهادهای امنیتی یا سازمان بازرسی یا خود بانك متوجه نشدهاند؟ اگر متوجه شدهاند چرا اجازه دادهاند طی پنج سال به اینجا برسد؟ اساس اقتصاد ما مشکل دارد؛ موضوع آدمها و جریانهای سیاسی نیستند من نه مسئلهام آدمی است كه این كار را كرده، نه جناحهای سیاسی، بلكه حرفم این است كه خود بانك، مشكل دارد. بانك، بورس، بیمه و سهام چهار جزء اصلی و نهادهای اقتصاد لیبرالی هستند. انتقاد من به اساس چنین اقتصادی است. پس مكتب مركانتیلیسم كه امروز بعد از 300 سال در دنیا به آن میگویند نئومركانتیلیسم، اساس اقتصاد جمهوری اسلامی است، یعنی هر چه بیشتر زحمت بكشید، بیشتر به نتیجه میرسید و عدهای از راه میرسند و بدون هیچ زحمتی همه چیز را میبرند. دلیل اینكه عموماً عدهای نمیخواهند اصلاحی در درون سیستم صورت بگیرد، چون منفعت خودشان و مجموعههایشان در بین است. چهار پنج نفر در ایران به بعضی از مصادر قدرت وصل هستند و چادر مشكی وارد میكنند و در واقع مافیای چادر مشكی هستند و اجازه نمیدهند یك كارخانه بافت چادر مشكی در ایران ایجاد شود. تنها كشور استفادهكننده از چادر مشكی، ایران است. ببینید زدن چنین كارخانهای چقدر اشتغال ایجاد میكند، اما این سه چهار تا شبهآقازاده، چون واردكننده چادر مشكی هستند، اجازه نمیدهند این صنعت در كشور پا بگیرد. این یك نمونه ساده است. حكومتی كه در خیابان گشت ارشاد میگذارد تا مسئله حجاب را حل كند، هنوز بعد از 32 سال، یك كارخانه بافت چادر ندارد و چادر را باید از ژاپن، چین، اندونزی، مالزی، سنگاپور، تایوان و هند وارد كند. چرا؟ چون اجزای مافیای واردات چادر، مركانتیلیست هستند و دارند راستراست راه میروند و باید یك پولی گیرشان بیاید. برای مواجهه با چنین تفكری حتماً باید اقتصاد مركانتیلیستی را زیر سئوال ببرید و این طبیعتاً به بعضیها برمیخورد. پس تلقیای كه در اینجا وجود دارد، این است كه یا باید زمین را پشتوانه اقتصاد قرار بدهیم كه میشود دوران فئودالیسم یا فلزات قیمتی و گرانبها را پشتوانه اقتصاد قرار میدهیم كه میشود دوره مركانتیلیستها. این دوره بعد از 300 سال جلو آمد تا اینكه در 80 سال پیش، ایالات متحده امریكا به این نتیجه رسید كه برای این فلز گرانبها، اسكناس صادر كند و اسكناس را دست مردم بدهیم. اسكناسی كه قبلاً شكل گرفته بود، حالا هویت پیدا كرد. از دوره 80 ساله به این سو، مكتب اقتصادی پولمبنا، با نگاه آقای كیز در انگلیس و در 25، 30 سال گذشته با نگاه آقای میلتون فریدمن به اوج خود رسیده است. تئوریسینهای اقتصادی دولت فعلی از دانشگاهی است که به لیبرال بودن مشهورند به عنوان یك جوان، حق دارید بدانید الان در چه شرایطی زندگی میكنید و مدل اقتصادی جامعه شما از چه مكتبی تبعیت میكند. در مسائل دینی میدانید كه اكثراً شیعه هستید، درصدی از خواهر و برادران ما اهل تسنن و درصد محدودتری مسیحی و یهودی و زرتشتی هستند و میدانید كه مثلاً هر یك از این ادیان و مذاهب، چه مكاتبی دارند. در فرهنگ و هنر هم همینطور. پس در اقتصاد هم حق دارید بدانید جمهوری اسلامی از كدام مكتب تبعیت میكند. اقتصاد جمهوری اسلامی، امروز اولا بهطور عام لیبرالیستی است، ثانیا بهطور ویژه دارد از مركانتیلیسم یعنی انسان سوداگر، همان كسی كه در شیراز 700 تا موبایل ثبتنام كرده و 350 میلیون تومان داشته استفاده میكند، سوم نگاهش ریشه در نگاه آقای میلتون فریدمن دارد. نه دولت سازندگی كه صراحتاً مدعی لیبرال است و نه دولت دوم خرداد، بلكه حتی دولت اصولگرای فعلی! تئوریسینهای اقتصادی دولت فعلی از دانشگاه علامه طباطبایی هستند كه رسماً در این دانشگاه، به لیبرال بودن مشهورند و خندهدار است كه سیستم اقتصادی دولت اصولگرا در اختیار مركانتیلیستهایی است كه شما نمونهاش را میبینید. لیدر اینها آقای پژوهان است كه دو شاگرد اصلیاش، دبیر طرح هدفمند كردن یارانه و معاون اقتصادی وزارت اقتصاد و خود وزیر اقتصاد. اینها اساساً فریدمنی هستند، یعنی اقتصاد را از نگاه میلتون فریدمن میبینند. مسئله من این نیست كه مدیران كدام جناح سیاسی بیعرضگی كرده و موجب این اختلاس شده، مسئله من این است كه چطور میشود تئوریسین اقتصادی جمهوری اسلامی لیبرال باشد؟ اشکال لیبرالیسم را در نامه امام به منتظری میشود دید مگر لیبرالیسم چه اشكالی دارد؟ هیچی! یكی از دلائل عزل آقای منتظری توسط امام این است كه ایشان در نامهشان خطاب به آقای منتظری نوشتهاند: «شما بعد از من كشور را به دست لیبرالها میدهید». نگرانی بنیانگزار فقید جمهوری اسلامی ـرحمةاللهعلیهـ این است كه بعد از من كشور را به دست لیبرالها میدهید. در دوره اخیر هم حتی این چند روز پیش در دیدار با جریان بیداری اسلامی كه آمده بودند، در سالن همایشهای صدا و سیما، شخص مقام معظم رهبری به اینها هشدار دادند كه در نظامسازی گرفتار این چهار مصیبت نشوید: لائیسیته، لیبرالیسم، ماركسیسم و ناسیونالیسم افراطی. ما آن شقّ دوم را میچسبیم! توصیه رهبری به جریانات كشورهای اسلامی این است كه مراقب باشید در این چهار ورطه نیفتید، دومیاش این بود كه به نظامهای لیبرال میل نكنید. دولت سازندگی كه سخنگوی حزب كارگزاران سازندگی آمد و رسماً اعلام كرد كه ما لیبرالـدموكرات هستیم، صداقت داشت و آمد و حرفش را صریح زد و موضع خود را روشن كرد. دولت اصلاحات هم كه آمد و گفت ما لیبرالیسم را قبول داریم. حكومت هم با اینها برخورد كرد، اما آیا دولت اصولگرا میتواند به این سئوال جواب بدهد كه چرا مدیران اقتصادی شما لیبرالیست هستند؟ چرا تئوریسین اقتصادی دولت نهم و دهم یك چهره لیبرال است؟ نه اینكه اولین بار است كه دارم این را در اینجا میگویم. 20 سال است كه این حرف را در دانشگاههای مختلف زدهام. صد بار هم به خودشان گفتهام. اگر از این دیوار صدا در آمده، از دولت اصولگرای نهم و دهم هم صدا درآمده. بعد كه گند كار درمیآید و به افتضاح میكشد، همه مدعی میشوند كه ما هم میدانستیم. رهبری در دیدار با كارگزاران حج گفتند اگر 10 سال پیش كه در قضیه مقابله با مفاسد اقتصادی هشدار دادم، گوش میكردند و عمل میكردند، این اتفاق نمیافتاد. در مورد 3000 میلیارد گفتهاند. در سال 80 ایشان گفتند و منشور هشت مادهای را برای مقابله با مفاسد اقتصادی صادر كردند و سال 83 را هم سال پاسخگویی قرار دادند. در سال 83 من در مشهد سخنرانی كردم و گفتم این سه رئیس قوه كه قرار است بنشینند و با مفاسد اقتصادی برخورد كنند، انگار رفتهاند عید دیدنی، چون وقتی در یك جلسه رسمی مینشینید، پشت یك میز مینشینید كه پروندهها را روی آن بگذارید و باز كنید. وقتی روی مبل استیل نشستهاید و هیچی هم جلویتان نیست، بیشتر به عید دیدنی شبیه است. سه مقام مسئول رئیسجمهور وقت، رئیس مجلس ـكه اولین مجلس اصولگرا شكل گرفته بودـ و رئیس قوه قضائیه بودند. شما از هر 10 تا سخنرانی رئیس قوه قضائیه آن موقع را كه گوش بدهید، در شش تای آنها میگفت: «امنیت سرمایهگذاری باید حفظ شود». هیچكس به ایشان نگفت آقای شاهرودی! شما رئیس قوه قضائیه هستید، مسئول بانك مركزی یا وزارت اقتصاد نیستید كه نگران امنیت سرمایهگذاری هستید. از هر 10 تا سخنرانی در شش تا نگران سرمایهگذاری خارجی بود. آقای حدادعادل رئیس مجلس بود و آقای خاتمی هم كه رئیسجمهور بود. سه تایی طوری مینشستند انگار عید دیدنی رفتهاند. من به خاطر اینكه گفتم از جلسات اینها برای مقابله با مفاسد اقتصادی هیچی درنمیآید، 19 بار در دادگاههای جمهوری اسلامی محاكمه شدم كه اینجوری آبروی جمهوری اسلامی میرود و بعد از 10 سال رهبر مملكت میگویند اگر آن روز گوش كرده بودید، این وضع پیش نمیآمد. الان هم شخص آقای احمدینژاد گوش نمیكند، وقتی از قدرت كنار رفت، طرفدارانش میگویند حالا كه دست هاشمی از قدرت كوتاه است، دست خاتمی كه از قدرت كوتاه است. ما وقتی آقای هاشمی در قدرت بود، گفتیم: «برادر عزیز! لیبرالیسم را در مملكت پیاده نكن». گفتند اینها یار امام بودهاند. امام گفته نهضت زنده است تا هاشمی زنده است. دهن همه را ببندید. آقای خاتمی آمد، گفتیم: «آقاجان! این جوان 29 ساله، شهرام جزایری كه تا خرخره خورده و رفته، تا به حال یك فرش صادر نكرده كه به عنوان صادركننده نمونه فرش معرفی میشود. با او برخورد كنید». قوه قضائیه برایش هتل و سوئیت درست كرده بود. طرف فرار كرد و رفت اروپا، وزارت اطلاعات در یك عملیات ویژه اطلاعاتی، شبیه آنچه كه پارسال رفتند گوش ریگی را گرفتند و آوردند، مجبور شد برود آن طرف دنیا و او را بگیرد و بیاورد. این آدم تا خرخره خورده بود. به همه رشوه داده بود. خوب دقت كنید. این آدم كارت ویژه داشت و توی مجلس ششم میرفت و میگفت كه چه قانونی را بگذرانند. به چنین پدیدهای در دستگاه قضائی از گل نازكتر نگفتند. وقتی در آن روز از هر 10 تا سخنرانی، شش تا نگرانی در باره امنیت سرمایهگذاری بود و آقای خاتمی هم مدام میآمد و میگفت من هر 9 روز یك بحران دارم و با این حرفهایی كه میزنند، بحران درست میكنند، الان كه نیستی دوست عزیز، این گندی كه زده شده، به شماها برمیگردد. نانشان دست بانک مرکزی است امام جامعه دارد میگوید آن روزی كه گفتم اگر گوش میكردند؛ چه كسی باید گوش میكرد؟ آقای شاهرودی، آقای خاتمی و بعدش هم آقای حداد. امروز هم داریم میگوییم، باز 10 سال بعد دوستانی كه مثل امروز شماها روی همین صندلی بودند، نگویند كه چه كار میتوانیم بكنیم. 10 سال بعد باز طرفداران آقای احمدینژاد نگویند این بنده خدا كه دیگر از قدرت كنار رفته. ما امروز داریم میگوییم آقای جمشید پژویان در دانشگاه علامه طباطبائی و وزیر محترم اقتصاد و شخص آقای فرزین در اقتصاد، نگاههای اینگونه دارند. غیر از این هستند؟ مناظره میكنیم. همین تكهای كه بچهها از قضایای این مناظره پخش كردند، فردای آن به تلویزیون از صد جا فشار آوردند كه باید حرفهایت را پس بگیری. ساعت 1 نیمه شب بود كه از استودیو آمدم بیرون، مدیران شبكه 4 آمدند و گفتند بیچاره شدیم. جلوی روی من به طالبزاده گفتند فردا همه ما را به اوین میبرند. چرا؟ چون نانشان دست دولت و مردم و حكومت نیست. نانشان دست بانك مركزی است. چون صدا و سیمای حكومت، بودجهاش را از تبلیغات بانكها تأمین میكند، مدیران شبكه 4 داشتند میلرزیدند. جنازه شهید برونسی بعد از این همه سال آمد. همان كسی كه مقام معظم رهبری به او میگفت اوستا عبدالحسین، یك انسان عظیم. بعد از اینكه جنازه شهید برونسی را ـكه بعد از این همه سال در جبهه پیدا شده بودـ آوردند، در دانشگاه فردوسی مشهد سخنران بودم. صبح كه میرفتم، در فرودگاه بچهها میگفتند بانك مركزی بیانیه رسمی داده و اعتراض كرده كه ما شورای فقهی داریم. این قضایا كه میگویید بانك رباست، اینطور نیست. ما جواب داریم و باید به ما وقت مساوی داده شود تا از خودمان دفاع كنیم. من صبح بیانیه را دیدم. بعدازظهر آقای طالبزاده زنگ زد و گفت كه اینها به تلویزیون فشار آوردهاند و تلویزیون هم میگوید باید در برنامه شما به بانك مركزی وقت داده شود كه بیاید و دفاع كند. پیشنهاد شما چیست؟ مسئولین تلویزیون گفتهاند با فلانی مشورت كنید. گفتم مناظره میكنیم. مگر نمیگویند شورای فقهی داریم؟ آقای بانك مركزی بیانیه سرگشاده به رسانهها داده كه آقا! این حرفها نیست، ربا نیست، ما شورای فقهی داریم. مناظره میكنیم. اگر من ثابت كردم كه رباست، از فردا در بانك مركزی و همه بانكها را ببندید. به شرط اینكه برنامه زنده باشد. اگر ثابت شد كه ربا نیست، من قول میدهم كه همان جا روی دستم بالانس بزنم و تا آخر عمرم هم روی دست راه بروم. شش ماه است که بانک مرکزی رفته تا برای مناظره برگردد! الان شش ماه است كه از آن موقع میگذرد، بانك مركزی رفته كه برگردد و مناظره كند. بلافاصله آقای مكارم مجدداً موضع گرفتند و فرمودند: «24% بهرهای كه شما میگیرید، رباست». ربا هم تنها حكمی است در قرآن كه حكم آن جنگ با خداست. آن كسی كه ربا میدهد و ربا میخورد، دارد با خدا میجنگد. من و دیگری نمیگوییم، قرآن میگوید. اگر كسی ذرهای اعتقاد به خدا و قرآن دارد، باید بداند كه ذرهای نباید به ربا نزدیك شود. شما ربای سازمانیافته را در كاسه كوزه و سفره مردم قرار دادهاید. انتظار دارید ما سكوت كنیم؟ نتیجه چه شد؟ نتیجه طبیعی و عادی این قضیه این شد كه آقای جنتی به عنوان عالیترین مقام شورای فقهی كشور یعنی شورای نگهبان، دو هفته بعد آمد و در نماز جمعه گفت: «آقا! ما بررسی كردهایم، رباست». مرجع تقلید، شخص آیتالله مكارم شیرازی آمد ایستاد و گفت این رباست. 4% بیشتر بگیرید، رباست. الان بانكهای ما 24% میگیرند. آقای جنتی، رده بالاتر از شورای فقهی بانك مركزی آمد و گفت رباست. 40 روز پیش كه همایش سراسری هفته بانكداری را برگزار كردند، از صبح تا غروب بحث همه سخنرانها این بود كه بگویند ربا هست یا نیست؟ رفتند از شورای نگهبان آیتالله رضوانی را آوردند. آمد و ایستاد و گفت رباست. شب هم تلویزیون فقط همان یك تكه را پخش كرد. اگر ما از روز اول داد میزنیم كه دوستان عزیز! این كار اشتباه است، دعوایتان سر اختلاس 3000 میلیارد است؟ این سیستم، اساسش آلوده و فاسد است. عمده مشكلات اخلاقی كف جامعه به خاطر این است كه نانی كه در سفره مردم گذاشتهاید، ربوی است. آلوده كردید. هفته گذشته هفته دفاع مقدس بود و تلویزیون فیلم «خداحافظ رفیق» آقای بهزادپور را پخش میكرد. در آن یك صحنه هست كه ارواح شهدا آمدهاند كه دوستانشان را با خودشان ببرند. میبینند یكی دارد ساختمان میسازد، میگویند وای! اینها چقدر دنیا را جدی گرفتهاند. ارواح طیبه دارند با لباس بسیجی حركت میكنند. اینجا كه شما نسبت به عالم برزخ حس گرفتهاید، قطع كرد و آگهی بازرگانی، اینقدر درصد سود، اوراق مشاركت در سد فلانجا، دولت جمهوری اسلامی با 16% سود تضمین میكند. پشت سرش دستمال كاغذی و… گفتیم در اتاق رژی، طرف خواب است و همینطور هرچه را كه جلوی دستش بیاید، پخش میكند و میرود؟ شما دارید دو تا پیام متناقض و متضاد را همزمان از رسانه میفرستید. از این طرف دارید میگویید مردم! در آخرت و در برزخ این و این و این، از آن طرف به مردم میگویید مردم! دنیا، مصرفگرایی. به آقای قرائتی گفتم میدانید چرا هر چه در باره قرآن میگویید اثر نمیكند؟ چند سال پیش به آقای قرائتی گفتم میدانید چرا هر چه در باره قرآن میگوییم اثر نمیكند؟ چون آن ماشینی كه میآید برنامه شما را ضبط كند، رانندهاش، عوامل فیلمبرداری، هزینه دوربین و برقی كه قرار است صدا و سیما با آن، این برنامه را پخش كند، امكانات، استودیو و غیره، از راه تبلیغ چیپس و پفك و بانك به دست میآید تا بیایند برنامه جنابعالی را ضبط كنند و از قول شما بگویند «كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لاَ تُسْرِفُواْ».(1) یعنی پولی را كه صرف میكنند تا از زبان آقای قرائتی یا آقای جوادیآملی بگویند آقا اسراف نكنید، از راه تبلیغ چیپس و پفك و دعوت به اسرافگرایی درمیآید. در سال 1370 اسپانسر و پشتیبانیكننده منابع مالی سازمان تبلیغات اسلامی، شركت دخانیات بود. آن روز یكسری مطلب اعتراضی نوشتم و داد زدم: «آقا! تبلیغات اسلامی كه با دعوت به دخانیات و سیگار درمیآید، معلوم است قرآنی كه چاپ میكند، اثر نمیكند». چطور ممكن است كه از 10 تا مرجع تقلید، هشتتایشان بگویند سیگار كشیدن جایز نیست و یكی دو نفر هم گفتهاند حرام است و هیچ مرجعی نداریم كه سیگار را مباح بداند، آن وقت سازمان تبلیغات اسلامی با پشتیبانی شركت دخانیات فعالیت كند؟ چه آن روز كه دخانیات پشتیبان سازمان تبلیغات بود، چه امروز كه راه تبلیغ در تلویزیون رسمی حكومت به عنوان رسانه ملی، اقتصاد مركانتیلیستی و مصرفگرایی است، مطمئن باشید از این تلویزیون، هیچكس دعوت به صلاح و رستگاری نمیشود و نخواهد شد به هیچ وجه؛ مدیران دستگاههای بانكی كشور، استادان اقتصاد كه حاضر نیستند سر كلاس بروند و بگویند معنی كلمه بانك چیست ـمعنی آن رباستـ چرا هیچكس وجودش را ندارد كه بگوید بانك یعنی ربا؟ مگر امام جامعه در اول انقلاب نگفت التقاطی فكر كردن خیانت بزرگی به اسلام و مسلمین است؟ خیانت به اسلام و مسلمین شد اینكه بگویید بانك، یك پسوند اسلامی بگذارید دنبال آن. این یعنی التقاط. حالا بانك را ترجمه كنید، میشود ربا و بانك اسلامی یعنی ربای اسلامی. مگر ما ربای اسلامی داریم؟ در سال 58 وقتی امام فرمود التقاطی فكر كردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است، این است. اعضای شورای انقلاب فرهنگی در تحول این قضیه كجا هستند؟
منبع: رجا نیوز