مدتی است سیاستگذاری سازمان صدا و سیما به سمتی رفته است که درآمد بیشتری از تبلیغات خود کسب کند و علاوه بر بخشهای میان برنامه، تبلیغات وارد متن برنامههای مختلف نیز شدهاند. برنامههای اجتماعی، خانوادگی و حتی برنامه کودک مملو از برنامههای سفارشی و پر از تبلیغات شدهاند و این امر به یک روال و رقابت بین تهیهکنندگان تبدیل شده است.
بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یک سازمان دولتی به شمار میآید و راهاندازی شبکههای خصوصی ممنوع میباشد. یکی از دلایل منطقیای که برای این قانون میتوان متصور شد، پرهیز از روالی است که در غرب و نظامهای سرمایهداری اتفاق افتاده است. در نظام سرمایهداری رسانه به صاحبان ثروت تعلق دارد و به عبارت دیگر، هر کس ثروت داشته باشد، قدرت و امکان عرض اندام و داشتن تریبون را هم خواهد داشت. بنابراین، در این نظامها، ثروتمندان میتوانند افکار عمومی را از طریق رسانههای خود هدایت کنند. علاوه بر این، هر یک از این رسانهها اهداف و منافع سرمایهگذاران خود را دنبال خواهد نمود.
اما آنچه در حال حاضر در حال اجراست، همان تفکر سرمایهداری و نابرابری در رسانهای است که به تعبیر بنیانگذار انقلاب، دانشگاه ملی است. به عبارت دیگر، بر اساس این روال، صاحبان ثروت، به دلیل داشتن پول به قدرت رسانهای نیز دستیابی پیدا میکنند و حتی میتوانند برنامه مختص خود را تعریف نمایند. برنامههایی چون قرعهکشی چای محسن، همراه اول، برنج آوازه و چند برند دیگر گواه این مدعا هستند. جالب اینجاست که طبق بررسیهای اولیه، هزینه این تبلیغات و برنامهها از طریق فروش گرانتر کالا و از جیب مصرفکنندگان تأمین میشود! برای درک بهتر این مسئله، میتوان به سابقه رسانه ملی و سیاستهای قدیم آن رجوع نمود. شاید کمتر از دو دهه پیش برنامه نسبتاً پربیننده و خوبی با عنوان «سیمای روستا» پخش میشد که نه تنها محتوای آموزشی برای روستائیان و کشاورزان داشت، بلکه تریبونی برای این قشر به شمار میآمد و ارتباط بین شهرنشینان و روستانشینان را برقرار مینمود.
نکته مخرب دیگر، تأثیری است که چنین برنامههایی بر سبک زندگی ما میگذارند. برنامههایی که جوایز چند ده و یا چند صد میلیونی را به برندگان هدیه میکنند، برای پر کردن آنتن پر از تبلیغات و مجیزگوییهای فراوان است و برای افزایش هیجان برنامه، معمولاً مجریان این برنامهها توجه زیادی به مبلغ جایزه میکنند یا از شرکتکنندگان و برندگان سؤال میکنند که اگر برنده شوید چگونه این پول را استفاده میکنید. طبیعتاً هر بینندهای با شنیدن این سؤال، برای لحظهای آرزوی برنده شدن این جایزه را خواهد داشت و به نحوه مصرف آن فکر میکند. تأثیر چنین رویکردی، تبدیل پول و سرمایهداری به یک ارزش است. حتی اگر فرد برنده این پول را صرف سفر زیارتی یا امور خیریه نماید، باز هم نه تنهای آرزوی پول در مردم ایجاد خواهد شد؛ بلکه این تصور غلط در بین مردم رواج پیدا خواهد کرد که کار خیر و صدقه و امثال اینها همگی منوط به داشتن ثروت هنگفت است!
نکته دیگر، ترویج مصرفگرایی است. یکی از ویژگیهای نظام سرمایهداری، تبدیل کردن مردم به مصرفکنندگان بیچون و چرا و چشم و گوش بسته محصولات و خدمات سرمایهداران است تا منافع این قشر تضمین شود. بدین ترتیب، مردم جامعه با تبلیغات و جاذبههای مختلف به خرید محصولات تشویق میشوند و برای این کار، احساس نیاز کاذب در آنها ایجاد میشود. در واقع رسالت تبلیغات همین است که با استفاده از جذابیتهای بصری و تبلیغی، ذهن مخاطب را متقاعد کند که باید این محصول را داشته باشد. بدین ترتیب، صدا و سیما این فرصت را در اختیار این فروشندگان قرار میدهد تا با پرداخت مبالغ میلیونی و حضور در برنامههای مختلف، این احساس نیاز را ایجاد کرده و محصولات و خدمات خود را تبلیغ نمایند. جالب اینجاست که مجریان این برنامهها نیز به طور مشخص اصرار دارند نام این محصولات و ارائهکنندگان را تکرار کرده و به مجیزگویی بپردازند. نتیجه این امر تبدیل شدن مردم به مصرفکنندگان چشم و گوش بستهای است که با احساس نیاز کاذب دست به خرید میزند، نه با عقلانیت اقتصادی و مقتصدانه. چنین رویکردی در تناقض جدی و آشکار با سیاست اقتصاد مقاومتی است که اخیراً توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده است.
مسئله دیگر، تغییر در نظام ارزشگذاری جامعه است. برنامههای تلویزیونی نمیتوانند نظارت چندانی بر محتوای صحبتهای این تبلیغکنندگان داشته باشند و این تریبون به آنها اجازه میدهد بر اساس منافع خود، نظام ارزشی جامعه را دستخوش تغییر نمایند. به عنوان مثال، بسیاری از تبلیغات اعتماد به نفس، زیبایی، مقبولیت و غیره را منوط به لاغری میکنند و محصول خود را در لاغر شدن موثر معرفی میکنند. چنین تبلیغاتی که در دل برنامههایی که تا پیش از این کارشناسان را به عنوان مهمان دعوت میکردند، ارائه میشود تأثیر زیادی بر مخاطب خواهد داشت و این مدعاها را باورپذیر میکند. نتیجه این امر تغییر نظام ارزشی جامعه به نفع همین صاحبان ثروت خواهد بود.
بدیهی است این نوشتار نه به دنبال نفی تبلیغات است و نه مخالف ثروت. آنچه اهمیت دارد این است که روال پراشتباه رسانه ملی فرهنگ عمومی جامعه را هدف قرار داده و تأثیرات مخرب آن در کوتاه مدت در جامعه پدیدار خواهد شد. مدیران و تولیدکنندگان صدا و سیما با زبان پول و ثروت رفتار میکنند و هر کس پول داشته باشد، اجازه استفاده از آنتن آنها را خواهد داشت. این رسانه ملی نیز نه تنها باکسهای تبلیغاتی خود را در اختیار آنها قرار خواهد داد، بلکه برنامههای محتوایی و مجریان خود را نیز در اختیار آنها قرار میدهد تا همگی در خدمت این صاحبان ثروت باشند… و این تعبیری نخواهد داشت جز «خودفروشی رسانهای»!
پخش تبلیغات در میان برنامهها امری طبیعی است و مخاطب نیز برای تماشای آن حق انتخاب دارد؛ اما وقتی این تبلیغات به متن برنامهها رسوخ پیدا میکند، مخاطب اسیر تبلیغات این برنامهها شده و حق انتخاب از او سلب میشود؛ چرا که هم فرصت دیدن برنامهها را از دست خواهد داد، و هم با تغییر شبکه یا برنامه، باز هم ممکن است در معرض برنامههای دیگری با همین روال تبلیغاتی قرار گیرد.
نکته مهم اینجاست که حتی در کشورهایی که با نظام سرمایهداری اداره میشوند، شورا یا انجمنی (معمولاً غیردولتی) برای نظارت بر تبلیغات وجود دارد و با مجوز آنها تبلیغات پخش میشوند تا تأثیر منفی بر فرهنگ جامعه نداشته باشند. راه حلی که به نظر میرسد تدوین ساختاری است که رویکرد رسانه ملی در خصوص تبلیغات را با توجه به سیاستهای کلان نظام، منافع کشور و تقویت فرهنگ عمومی جامعه تبیین نماید. امید است رسانه ملی سیاست خود را از کمیتها به کیفیت تغییر داده و به جای زبان پول، به زبان فرهنگ و گفتمان دینی و انقلابی روی آورد.
منبع: پایگاه سبک زندگی اسلامی