پول شکل جدید و امروزی بهرهبرداری است. تفاوت اصلی این مدل از بهرهبرداری با شکل تاریخی خود در نبودن ارتباط مستقیم بین ارباب و برده است. مقدار قرض های حکومت، شرکتها و مردم عادی به اعدادی نجومی رسیده است. این همه پول و قرض از کجا آمده است؟ اساسا پول به معنای قرض است و اگر قرضی نباشد پولی هم وجود نخواهد داشت. این مستند که ساخته پاول گریگنان است به صورتی زیبا و ساده سیستم منحرف و معیوب پول و قرض را توضیح میدهد.
چرا بانکها این همه پول دارند و بقیه قرض؟
قانون اول: هر وقت هر بانکی یک وام به کسی داد یعنی، یک اعتبار جدید، یک پول جدید، و یک سپرده جدید تولید (خلق) شده است. البته در یک فرآیند بسیار ساده تا حدی که ذهن انسان آن را پس میزند.
یک سوال ساده: پول از کجا میآید؟ از محل چاپ اسکناس؟ توسط دولت تولید میشود؟ بله اما فقط تا حدی. جواب اصلی این است که اساسا خود پول فلزی و کاغذی محدود است و فقط بانکها به صورت روزانه آن را تولید میکنند. اما چگونه؟
در حقیقت بانکها پولی که وام میدهند را نه از طریق سپردههای مشتریان بلکه مستقیما از تعهد شخص وام گیرنده به او قرض میدهند. امضای وام گیرنده تعهدی است برای بازگشت پول که اگر آن را برنگرداند، خانه یا اتومبیلش ضبط میشود. بعد بانک به همان امضای مشتری یا به بیان سادهتر خانه و اتومبیلش که یک تعهد است اعتماد کرده و در حساب یکسری عدد تولید میکند. مطمئنا این حرف باورکردنی نیست. اما با متن همراه باشید.
بانک چگونه به متولد شد؟
زمانی مردم معامله پایاپای میکردند یعنی هرچیزی میتوانست پول باشد. از یک تکه سنگ زینتی گرفته تا پر یک پرنده. اما طلا و نقره از همه راحتتر و مطمئنتر بود. کسی که سکهها را زرگری میکرد به جایی مطمئن برای نگهداری آنها نیاز داشت. مردم هم به در خانه او میرفتند و از او میخواستند تا طلاهایشان را نگاه دارد تا جایی که زرگر دیگر جایی برای اجاره دادن به همسایه هایش نداشت.
از سویی صاحبان طلاها به ندرت به دنبال اصل طلای فیزیکی خود میآمدند و هرگز هم همه با هم نمیآمدند. زیرا زرگر برای هر مقدار معینی طلا یک رسید کاغذی درست کرده بود و به صاحبان طلا میداد تا با آن در بازارهایی که این کاغذ را میشناختند و قبول داشتند خرید کنند؛ که البته حملش هم سادهتر بود.
از سوی دیگر، زرگر که آدم سودجویی بود، طلاهای امانتی را به مردم وام میداد و صد البته در ازای بهره. دنیا، صنعت، بازرگانی و … رشد کردند و هر روز تعداد درخواستکنندگان وام بیشتر شد. این کثرت درخواست یک ایده بهتر به زرگر داد: او میدانست که تعداد بسیار کمی از صاحبان طلا، طلای خود را برداشت کردهاند و او به راحتی میتواند در ازای طلاهای موجودش، رسید را به صورت وام بهرهدار به دست مردم بدهد و کسی هم متوجه نشود. در این بین این زرگر که دیگر بانکدار شده بود بسیار سود میکرد چرا که فقط و فقط رسید چاپ میکرد و در ازایش بهره میگرفت.
اما کمکم مردم پی بردند که احتمالا او دارد به پشتوانه طلاهای آنان پول چاپ میکند که اینگونه ثروتمند شده بنابراین به سراغش رفتند و گفتند که اگر شفافسازی نکند، طلاهایشان را خارج میکنند. زرگر بانکدار این قصه هم طلاهایشان را به آنها نشان داد و خیالشان را راحت کرد. اما صاحبان طلا بانکدار را مجبور کردند که درصدی از بهرهها را به آنها بدهد و آنها را سهامدار بانک یا همان گاوصندوق خود کند. در همین جا بود که بانک متولد شد.
بانکدار به نرخ سود پایینی را به مردم میداد و بعد آن را با نرخ سود بیشتری به مردم وام میداد. درآمدش هم هزینههای اداره بانک را تامین میکرد: یک منطق ساده.
اما بانکهای مدرن چگونه متولد شدند؟
امروزه بانکها با آن روش کار نمیکنند. زرگر-بانکدار ما از سود کمی که پس از تقسیم سود اصلی با سهامداران برایش میماند راضی نبود و با توجه به زیاد شدن تعداد اروپائیان ودرخواستهای وامهای بیشتر از سوی مردم و کم بودن رسیدهایش، ایده جدیدتری به ذهنش رسید.
او میدانست که غیر از خودش کسی میزان دقیق موجودی طلا را نمیداند. لذا رسیدها–پولهایی را چاپ کرد که اصلا برایش هیچ طلایی در خزانه خود نداشت. این نقشه به خوبی جواب داد و اینگونه بانکها با کمک بهره وامهای بیپشتوانهای که میدادند ثروتمندترین سرمایهداران و صاحبان زیباترین ساختمانها در جهان شدند.
اینکه بانکدارها از هیچ پول خلق میکنند برای هیچ کس باورپذیر نبوده و نیست؛ هرچند کسانی که باور نمیکنند تنها به خود آسیب میزنند. به هر حال، بانکدارها متوقف نشدند. تا اینکه باز هم عدهای شک کردند و از بانکها به جای اسکناس و رسید و سکه، طلا و نقره خواستند. همین هجوم منطقی مردم و ثروتمندان به بانکها باعث ورشکست شدن بسیاری از بانکهای خصوصی در جهان شد.
در اینجا بانکها مجبور شدند که فقط در یک حد خاصی وام بدهند اما این حد خاص، خودش بسیار بالاتر از موجود طلایشان بود. همچنین در قوانین کشورها مقرر شد که به هنگام هجوم مردم برای دریافت طلا، بانک مرکزی با تزریق طلا به آنها کمکشان کند. و به این ترتیب تنها اگر یک هجوم سراسری در یک کشور به همه بانکهای آن کشور صورت بگیرد، آن وقت حباب بانکها میترکد و همه آنها ورشکست میشوند و سیستم اداری و اقتصادی کشور از هم خواهد پاشید.
با توجه به فیلم بالا حتی نسبت ذخیره میتواند بالاتر از نه به یک باشد، حتی تا بیست به یک و یا سی به یک. عموما فقط 5 درصد کل پول درجریان اقتصاد کشور در دست مردم است و بقیه توسط کسانی تولید شده که از بانک وام گرفتهاند. رئیس بانک میدلند انگلستان میگوید: مردم دوست ندارند باور کنند و باور هم نمیکنند که سرنوشت خودشان و دولتشان و حکومتشان در دستان خالی بانکهایی است که به آنان وام میدهد.
همکاری شدید بانکها و دولت
ابتدا دولت قوانینی میگذارد که مردم مجبور به استفاده از پول رایج مملکت میشوند و بعد مردم را به سوی بانکها فرامیخواند. در گام سوم، دادگاهها بدهیهای بانکها را از مردم وصول میکنند. در نهایت دولت به مردم اطمینان میدهد که پولی که بانکها تولید میکنند درست و سالم است درحالی که هیچ چیزی راجع به اینکه این پولها از کجا میآید به ایشان نمیگوید.
در دنیای واقعی ما نمیتوانیم چیزی را که نداریم به مردم قرض بدهیم اما بانکها میتوانند پولی که ندارند را به من و شما قرض بدهند زیرا دولت پشت اوراق و اعتبارهای بانکها را امضا کرده است. درواقع بانکها به شخص وام گیرنده وعده و قول میدهند که پول او را تامین کنند هرچند که واقعا آن را ندارند. و از آنجایی که بدهی به صورت بالقوه نامحدود است پس میزان وام دادن بانکها هم نامحدود است.
بدهی ابدی
هرچه پول بیشتر باشد بیارزشتر میشود مگر اینکه حجم تولید به همان میزان بیشتر شود. و هر چه تولید بیشتر مصرف هم بیشتر و هر چه تولید بیشتر، رشد اقتصادی هم بالاتر. کنت بولدینگ اقتصاددان میگوید: کسی که معتقد باشد رشد اقتصادی یک کشور میتواند تا ابد ادامه یابد یا دیوانه است یا اقتصاددان. پولی که هر دولتی از بانکش قرض میگیرد به همراه حجم عظیمی از بهرهای که در طول سالیان ایجاد شده را باید با مالیات گرفتن از مردم عادی جبران کند و این باعث بدهی ابدی دولت به بانکهای خصوصی میشود.
ربا
در صدههای گذشته گرفتن ربا در تمام ادیان مسیحیت و اسلام و یهودیت و بودایی حرام بود اما اکنون مجوزهایی به آن دادهاند و اما هیچ کس فکرش را نمیکرد که روزی بانکها از پول، پول دربیاورند. حالا ببینیم چطور ربا میتواند یک اقتصاد سالم پایدار را نابود کند.
تغییر سیستم
اگر یک سیستمی دارای یک اشکال ذاتی باشد هرگز نمیتوان آن را تعمیر کرد. بلکه خود سیستم میبایست تعویض شود. عدهای فکر میکنند که طلا بهترین چاره است و عدهای هم نقره را به دلیل فراوانی بیشتر بهتر میدانند. اما عدهای هم هستند که میگویند اساس حرص و طمع انسان است که سیستم اقتصاد کشورها را معیوب میکند.
تنها رازهای کوچک را باید نگاه داشت، رازهای بزرگ آنقدر بزرگ هستند که هیچ کس آنها را باور نخواهد کرد. نوع گردش مالی کشورهای جهان اکنون جزو رازهای بزرگ است
منبع: صوت المستضعفین
پول شکل جدید و امروزی بهرهبرداری است. تفاوت اصلی این مدل از بهرهبرداری با شکل تاریخی خود در نبودن ارتباط مستقیم بین ارباب و برده است. مقدار قرض های حکومت، شرکتها و مردم عادی به اعدادی نجومی رسیده است. این همه پول و قرض از کجا آمده است؟ اساسا پول به معنای قرض است و اگر قرضی نباشد پولی هم وجود نخواهد داشت. این مستند که ساخته پاول گریگنان است به صورتی زیبا و ساده سیستم منحرف و معیوب پول و قرض را توضیح میدهد.
چرا بانکها این همه پول دارند و بقیه قرض؟ قانون اول: هر وقت هر بانکی یک وام به کسی داد یعنی، یک اعتبار جدید، یک پول جدید، و یک سپرده جدید تولید (خلق) شده است. البته در یک فرآیند بسیار ساده تا حدی که ذهن انسان آن را پس میزند. یک سوال ساده: پول از کجا میآید؟ از محل چاپ اسکناس؟ توسط دولت تولید میشود؟ بله اما فقط تا حدی. جواب اصلی این است که اساسا خود پول فلزی و کاغذی محدود است و فقط بانکها به صورت روزانه آن را تولید میکنند. اما چگونه؟ در حقیقت بانکها پولی که وام میدهند را نه از طریق سپردههای مشتریان بلکه مستقیما از تعهد شخص وام گیرنده به او قرض میدهند. امضای وام گیرنده تعهدی است برای بازگشت پول که اگر آن را برنگرداند، خانه یا اتومبیلش ضبط میشود. بعد بانک به همان امضای مشتری یا به بیان سادهتر خانه و اتومبیلش که یک تعهد است اعتماد کرده و در حساب یکسری عدد تولید میکند. مطمئنا این حرف باورکردنی نیست. اما با متن همراه باشید. بانک چگونه به متولد شد؟ زمانی مردم معامله پایاپای میکردند یعنی هرچیزی میتوانست پول باشد. از یک تکه سنگ زینتی گرفته تا پر یک پرنده. اما طلا و نقره از همه راحتتر و مطمئنتر بود. کسی که سکهها را زرگری میکرد به جایی مطمئن برای نگهداری آنها نیاز داشت. مردم هم به در خانه او میرفتند و از او میخواستند تا طلاهایشان را نگاه دارد تا جایی که زرگر دیگر جایی برای اجاره دادن به همسایه هایش نداشت. از سویی صاحبان طلاها به ندرت به دنبال اصل طلای فیزیکی خود میآمدند و هرگز هم همه با هم نمیآمدند. زیرا زرگر برای هر مقدار معینی طلا یک رسید کاغذی درست کرده بود و به صاحبان طلا میداد تا با آن در بازارهایی که این کاغذ را میشناختند و قبول داشتند خرید کنند؛ که البته حملش هم سادهتر بود. از سوی دیگر، زرگر که آدم سودجویی بود، طلاهای امانتی را به مردم وام میداد و صد البته در ازای بهره. دنیا، صنعت، بازرگانی و … رشد کردند و هر روز تعداد درخواستکنندگان وام بیشتر شد. این کثرت درخواست یک ایده بهتر به زرگر داد: او میدانست که تعداد بسیار کمی از صاحبان طلا، طلای خود را برداشت کردهاند و او به راحتی میتواند در ازای طلاهای موجودش، رسید را به صورت وام بهرهدار به دست مردم بدهد و کسی هم متوجه نشود. در این بین این زرگر که دیگر بانکدار شده بود بسیار سود میکرد چرا که فقط و فقط رسید چاپ میکرد و در ازایش بهره میگرفت. اما کمکم مردم پی بردند که احتمالا او دارد به پشتوانه طلاهای آنان پول چاپ میکند که اینگونه ثروتمند شده بنابراین به سراغش رفتند و گفتند که اگر شفافسازی نکند، طلاهایشان را خارج میکنند. زرگر بانکدار این قصه هم طلاهایشان را به آنها نشان داد و خیالشان را راحت کرد. اما صاحبان طلا بانکدار را مجبور کردند که درصدی از بهرهها را به آنها بدهد و آنها را سهامدار بانک یا همان گاوصندوق خود کند. در همین جا بود که بانک متولد شد. بانکدار به نرخ سود پایینی را به مردم میداد و بعد آن را با نرخ سود بیشتری به مردم وام میداد. درآمدش هم هزینههای اداره بانک را تامین میکرد: یک منطق ساده. اما بانکهای مدرن چگونه متولد شدند؟ امروزه بانکها با آن روش کار نمیکنند. زرگر-بانکدار ما از سود کمی که پس از تقسیم سود اصلی با سهامداران برایش میماند راضی نبود و با توجه به زیاد شدن تعداد اروپائیان ودرخواستهای وامهای بیشتر از سوی مردم و کم بودن رسیدهایش، ایده جدیدتری به ذهنش رسید. او میدانست که غیر از خودش کسی میزان دقیق موجودی طلا را نمیداند. لذا رسیدها–پولهایی را چاپ کرد که اصلا برایش هیچ طلایی در خزانه خود نداشت. این نقشه به خوبی جواب داد و اینگونه بانکها با کمک بهره وامهای بیپشتوانهای که میدادند ثروتمندترین سرمایهداران و صاحبان زیباترین ساختمانها در جهان شدند. اینکه بانکدارها از هیچ پول خلق میکنند برای هیچ کس باورپذیر نبوده و نیست؛ هرچند کسانی که باور نمیکنند تنها به خود آسیب میزنند. به هر حال، بانکدارها متوقف نشدند. تا اینکه باز هم عدهای شک کردند و از بانکها به جای اسکناس و رسید و سکه، طلا و نقره خواستند. همین هجوم منطقی مردم و ثروتمندان به بانکها باعث ورشکست شدن بسیاری از بانکهای خصوصی در جهان شد. در اینجا بانکها مجبور شدند که فقط در یک حد خاصی وام بدهند اما این حد خاص، خودش بسیار بالاتر از موجود طلایشان بود. همچنین در قوانین کشورها مقرر شد که به هنگام هجوم مردم برای دریافت طلا، بانک مرکزی با تزریق طلا به آنها کمکشان کند. و به این ترتیب تنها اگر یک هجوم سراسری در یک کشور به همه بانکهای آن کشور صورت بگیرد، آن وقت حباب بانکها میترکد و همه آنها ورشکست میشوند و سیستم اداری و اقتصادی کشور از هم خواهد پاشید. با توجه به فیلم بالا حتی نسبت ذخیره میتواند بالاتر از نه به یک باشد، حتی تا بیست به یک و یا سی به یک. عموما فقط 5 درصد کل پول درجریان اقتصاد کشور در دست مردم است و بقیه توسط کسانی تولید شده که از بانک وام گرفتهاند. رئیس بانک میدلند انگلستان میگوید: مردم دوست ندارند باور کنند و باور هم نمیکنند که سرنوشت خودشان و دولتشان و حکومتشان در دستان خالی بانکهایی است که به آنان وام میدهد. همکاری شدید بانکها و دولت ابتدا دولت قوانینی میگذارد که مردم مجبور به استفاده از پول رایج مملکت میشوند و بعد مردم را به سوی بانکها فرامیخواند. در گام سوم، دادگاهها بدهیهای بانکها را از مردم وصول میکنند. در نهایت دولت به مردم اطمینان میدهد که پولی که بانکها تولید میکنند درست و سالم است درحالی که هیچ چیزی راجع به اینکه این پولها از کجا میآید به ایشان نمیگوید. در دنیای واقعی ما نمیتوانیم چیزی را که نداریم به مردم قرض بدهیم اما بانکها میتوانند پولی که ندارند را به من و شما قرض بدهند زیرا دولت پشت اوراق و اعتبارهای بانکها را امضا کرده است. درواقع بانکها به شخص وام گیرنده وعده و قول میدهند که پول او را تامین کنند هرچند که واقعا آن را ندارند. و از آنجایی که بدهی به صورت بالقوه نامحدود است پس میزان وام دادن بانکها هم نامحدود است. بدهی ابدی هرچه پول بیشتر باشد بیارزشتر میشود مگر اینکه حجم تولید به همان میزان بیشتر شود. و هر چه تولید بیشتر مصرف هم بیشتر و هر چه تولید بیشتر، رشد اقتصادی هم بالاتر. کنت بولدینگ اقتصاددان میگوید: کسی که معتقد باشد رشد اقتصادی یک کشور میتواند تا ابد ادامه یابد یا دیوانه است یا اقتصاددان. پولی که هر دولتی از بانکش قرض میگیرد به همراه حجم عظیمی از بهرهای که در طول سالیان ایجاد شده را باید با مالیات گرفتن از مردم عادی جبران کند و این باعث بدهی ابدی دولت به بانکهای خصوصی میشود. ربا در صدههای گذشته گرفتن ربا در تمام ادیان مسیحیت و اسلام و یهودیت و بودایی حرام بود اما اکنون مجوزهایی به آن دادهاند و اما هیچ کس فکرش را نمیکرد که روزی بانکها از پول، پول دربیاورند. حالا ببینیم چطور ربا میتواند یک اقتصاد سالم پایدار را نابود کند. تغییر سیستم اگر یک سیستمی دارای یک اشکال ذاتی باشد هرگز نمیتوان آن را تعمیر کرد. بلکه خود سیستم میبایست تعویض شود. عدهای فکر میکنند که طلا بهترین چاره است و عدهای هم نقره را به دلیل فراوانی بیشتر بهتر میدانند. اما عدهای هم هستند که میگویند اساس حرص و طمع انسان است که سیستم اقتصاد کشورها را معیوب میکند. تنها رازهای کوچک را باید نگاه داشت، رازهای بزرگ آنقدر بزرگ هستند که هیچ کس آنها را باور نخواهد کرد. نوع گردش مالی کشورهای جهان اکنون جزو رازهای بزرگ است.
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، جلوی عابربانک تقریبا شلوغ است. چند دقیقهای صبر میکند تا نوبتش شود. کارت را وارد دستگاه خودپرداز میکند و وقتی گزینه دریافت وجه را فشار میدهد، عبارت «موجودی کافی نیست» ظاهر میشود.
مطمئن است که حقوقش را واریز کردهاند، چند بار امتحان میکند ولی جوابی نمیگیرد به ناچار وارد بانک میشود و موضوع را با کارمند بانک مطرح میکند؛ کارمند بانک بعد از بررسی شماره حساب میگوید: «حساب شما به علت ضمانت آقای … مسدود شده است. ایشان 15 قسط معوقه دارند!»
این ماجرا و ماجراهایی از این دست قصه پرغصه و دنبالهدار ضمانت معلمان و کارمندانی است که چوب صداقت و بیآلایشی خود یا بلندپروازی و بیخیالی عدهای را میخورند که به جز خود و آرزوهای دور و دراز خود، ذرهای به دیگران نمیاندیشند.
در این آشفتهبازار وامهای ریز و درشت بانکی چه بسیار هستند، کارمندانی که به علت ضمانت از سر دلسوزی، مجبور به فروش مایملک خود شدند و یا ماهها بلکه سالها، اقساط عدهای را پرداخت کردند که با وجود تمکن مالی هیچگاه سعی نکردند خود را به زحمت بیاندازند و اقساط معوق خود را پرداخت کنند.
– See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13930826001704#sthash.my00yPTd.dpuf