بعدازآن که اندرو جکسون -رییسجمهور آمریکا- قدرت بانکها را در آمریکا محدود کرد و به قول خودش «بانک را کشت» و گامی مؤثر در جهت دموکراسی و حقوق مردم آمریکا برداشت، ۳ خدای تمدن غرب یعنی خانوادهی راکفلرها، روچیلدها و مورگانها تصمیم گرفتند که برای چاپ پول نهادی خصوصی ایجاد کنند تا دیگر دولت نتواند در آن دخالت کند. درنتیجه فدرال رزرو را راهاندازی کردند. فدرال رزرو یکنهاد خصوصی است و تحت فرمان هیچ ارگان دولتی و حکومتی قرار ندارد. هر بار که اعتراضات علیه سیاستگذاریهای منفعت طلبانهی فدرال رزرو بالا میگیرد، خیلی راحت مقامات آن اعلام میدارند که ما یک ارگان خصوصی هستیم و ملزم به رعایت دستورات و قوانین هیچکس حتی دولت و کنگره نیستیم!
حدود صدسال پیش سیاستمداران و متفکران دنیا به این نتیجه رسیدند که قدرت اصلی در دنیا، پول است. هر کس بتواند پول را کنترل کند، قدرت در دست اوست. همان موقع روچیلد آن جملهی معروف خود را بیان کرد که:
اختیار پول یک کشور را به من بدهید، دیگر برایم اهمیت ندارد که در آن کشور قانونگذار کیست.
فدرال رزرو نهادی است که در آمریکا چاپ پول را انجام میدهد. معادل بانک مرکزی در کشور ما. همانطور که اشاره شد انحصار قدرت در آمریکا متعلق به این نهاد است و به دلیل خصوصی بودن و مستقل بودن هیچ قانونی نمیتواند آن را محدود کرده و برای آن تعیین تکلیف کند. راکفلرها، روچیلدها و مورگانها اینگونه است که صدسال است تمام قدرت دنیا را در انحصار خود دارند و هر چه خواستهاند تابهحال انجام دادهاند. هرم قدرت در آمریکا و در دنیای امروز به اینگونه است که دولت، مردم را کنترل میکند، شرکتها دولت را، بانکها شرکتها را و فدرال رزرو بهعنوان نهاد چاپ کنندهی پول، بانکها را کنترل میکند. ماهیت لیبرال دموکراسی علیرغم تبلیغات فریبندهی خود اینچنین است. ازآنجاییکه مبنای معاملات جهانی دلار است، فدرال رزرو کنترلکنندهی پول در دنیا و درنتیجه صاحب اصلی قدرت در کل دنیاست.
تنها کسی که در آمریکا سعی کرده با فدرال رزرو مبارزه کند و قدرت آن را به مردم بازگرداند، جان اف کندی بوده که ظرف مدت کوتاهی با ترور کندی، او را از سر راه برمیدارند و پس از کندی، هیچ رییس جمهوری در آمریکا تاکنون جرأت درافتادن با فدرال رزرو را نداشته است.
حال سؤال اساسی اینجاست که چرا برخی در داخل کشور استقلال بانک مرکزی را فریاد میزنند؟ گفتیم که بانک مرکزی در کشور ما معادل فدرال رزرو در آمریکاست؛ یعنی چاپ پول به عهدهی اوست و اشاره کردیم که قدرت اصلی را کسی یا نهادی در هر کشور در اختیار دارد که پول را کنترل میکند. افزایش استقلال بانک مرکزی یکی ا ز اهداف اعلامشده توسط دولت یازدهم است. آقای نوبخت صریحاً سیاست دولت را استقلال بانک مرکزی عنوان میکند. همچنین این دغدغه از سوی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و برخی دیگر نیز عنوانشده است. حال جای سؤال اینجاست که اگر حتی خوشبینانه به قضیه نگاه کنیم و دغدغهی این گروه از سیاسیون را در جهت صلاح کشور و منافع ملی بدانیم، چه کسی بر بانک مرکزی بعد از استقلالش نظارت خواهد کرد؟
دستگاهی با این درجه از حساسیت را به حال خود رها کنیم؟ آیا اعضای آن وسوسه نخواهند شد که روش کار فدرال رزرو را در پیش بگیرند؟ از همه مهمتر آیا بعد از استقلال بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، دشمنان خارجی این ملت نقشهی نفوذ در آن را نخواهند کشید تا مهمترین رکن قدرت در ایران را در دست خود بگیرند؟
اینها همه سوالاتی است که این طیف از سیاسیون باید پاسخگو باشند و نباید از پاسخ به آن طفره روند. همچنین بر مردم عزیزمان و نسل جوان کشور لازم است که از سازوکار فدرال رزرو در آمریکا بهعنوان نهادی مستقل و تبعات استقلال نهاد کنترلکنندهی پول در هر کشوری اطلاع یابند. به نظر میرسد در شرایطی که اقتصاد کشور به تحولی اساسی نیازمند است تا فشار وارد بر زندگی مردم کاهش یابد، برنامهریزیهای تحول اقتصادی باید در جهت منافع ملی باشد تا … .
منبع: باشگاه استراتژیست های جوان