چند سالي ميشود که در ايران بانکها و موسساتي با نامها و عناوين مختلف ظهور و بروز پيدا ميکنند که بخشي از آنها داراي مجوز از بانک مرکزي هستند و برخي هم مجوزهاي لازم را ندارند و گاهي هم اين بانکها و موسسات فاقد مجوز، بحرانهايي در مقياس کوچک در اقتصاد کشور ايجاد ميکنند که بعضي اوقات بخش اعظم دارايي افرادي که در اين بانکها و موسسات مالي سپردهگذاري کردهاند، از بين ميرود. اما عمدتا اين بانکها و موسسات مالي با تبليغات اغواگرانه در مورد سود سپردهگذاري و ارائه تسهيلات پا بهعرصه اقتصاد کشور مينهند و در ادامه فعاليتهاي خود گاه با شکست و گاه با موفقيت مواجه ميشوند. در کنار اين موضوع چند دهه است که در کشور بحث اقتصاد اسلامي و بانکداري اسلامي مطرح شده که در اينباره نقد نظرهاي بسياري پديد آمده است. برخي معتقدند که در ميهن اسلامي، بانکداري اسلامي به محاق رفته و بايد راهکارهاي جديدي براي خلق يک سيستم بانکداري بر مبناي اقتصاد اسلامي ارائه کرد. شبههاي که در زمينه بانک و بانکداري مطرح ميشود و فقها هم در مورد آن بسيار بحث کردهاند، موضوع ربا در بانکداري است. بحث بانکداري ربوي و خود ربا از ديرباز در جوامع گوناگون مطرح بوده است. در اين زمينه حجتالاسلام والمسلمين حسين انصاريان طي مطلبي اشاره دارد: «گذشته از شرايع آسماني، در فکر ساده و بيآلايش ملل و اقوام پيشين يک نوع عمل ظالمانه و دور از انصاف بهشمار ميرفته ولي بهتدريج عادات زشت در آن تاثير کرده و بهقياس کالا يا خانه که به اجاره واگذار ميشده عنوان جديدي براي آن تراشيده و بنام اجرت و مالالاجاره متداول کردند. ولي با تغيير دادن عنوان نميتوان آثار شوم آن را از افکار عمومي و محيط اقتصادي بزدايند، مخصوصا در نظام طبقاتي وسيله قاطعي در دست سرمايهداران در از پا درآوردن بدهکاران بود. در تمدنهاي بعدي، سود و بهره را به درصدي اندک محدود و زايد بر آن را غير قانوني اعلام کردند و براي آن مجازات معين شد!»
به هر حال اديان مختلف به موضوع ربا پرداختهاند؛ مثلا منابعي که از مذهب زرتشت در دست است، نشان ميدهد که اين مذهب به قرضدهنده اجازه ميدهد براي پولي که قرض ميدهد، سود دريافت کند، ولي در عين حال تاکيد دارد که بهتر است در صورت تنگدستي بدهکار، چيزي از او نگيرد. بنابر شريعت زرتشت، قرضدهنده نميتواند منافعي را که بهعنوان سود از قرضگيرنده گرفته است، دوباره به کسي ديگر قرض بدهد و سود بگيرد. اگر يک نفر زرتشتي پول خود را قرض ميداد، نميتوانست بيش از 4/1 اصل پول را بهعنوان سود بگيرد و آن مقدار را هم بايد به مصرف خوراک اهل و عيال خود ميرساند. در ادامه گزارش سعي ميشود ريشه ربا و موضعگيري نسبت به آن در اديان مختلف با استفاده از نظر کارشناسان اين حوزه بهصورت اجمالي بررسي شود.
«برادر» در تورات کيست؟!
امروزه از تورات اصلي، اثري در دست نيست و نسخه فعلي آن، بعد از دوران اسارت و بهدست علماي يهود نوشته شده است. با وجود اين، وقتي به نصوص تورات فعلي مينگريم، به روشني پيداست که ربا در شريعت يهود، همانند ساير شرايع آسماني، حرام بوده است و رباخواران علاوه بر استحقاق کيفرهاي اخروي، محکوم به مجازاتهاي دنيوي، از قبيل روزه گرفتن، کفاره دادن و تازيانه خوردن ميشدند. در بخشي از تورات آمده است: «زماني که مالي را به يهودي فقير قرض دادي، رفتار تو با او همانند رفتار طلبکار ربادهنده نباشد و از وي مطالبه ربا نکن». يا در بخش ديگري ميخوانيم: «اگر برادرت فقير شد و دست نياز بهسوي تو دراز کرد او را ياري کن، خواه غريب باشد يا هموطن تو؛ او را کمک کن تا همراه تو زندگي کند و از او ربا نگير و از خداي بترس». همچنين تاکيد شده است: «از برادرت هيچ سودي طلب نکن، نه بر پول نقد و نه بر طعام و نه بر هر چيزي که قرض داده ميشود. فقط به بيگانه ميتواني قرض ربوي بدهي». از عبارت اخير، استفاده کرده و گفتهاند که گرفتن ربا از غير يهودي اشکال ندارد. رشيد رضا، از علماي اهل سنت، هنگام تفسير آيه شريفه «فبظلم من الذين هادوا حرمنا عليهم» نص فوق را آورده و از استاد خود شيخ محمد عبده، نقل کرده که نسخه اصلي تورات فاقد عبارت «به بيگانه ميتواني قرض ربوي بدهي» بوده است، اما در نسخه فعلي که بعد از دوران اسارت نوشته شده است، ظاهرا اين جمله را از مفهوم کلمه برادر ـ که گرفتن ربا از وي نهي شده بود ـ استفاده کردهاند؛ يعني ميتواني به غير برادر خود (غير يهودي) قرض ربوي بدهي. در کتاب سلمونيک و شولحان عادوخ که متون احکام دين يهودند، بعد از ذکر انواع ربا، آمده است: «شبهات رباخوار مردود است و عمل او در حد شرک و يک کار پست حيواني است».
در آيين يهود، علاوه بر تحريم ربا، احکام ربا، احکام و قوانيني در حمايت از بدهکاران وضع شده بود و گرفتن وثيقه جز با شرايط خاص، براي طلبکار جايز نبود. در تورات ميخوانيم: «چون به همسايه خود قرض دهي، براي گرفتن گرو به خانهاش داخل مشو بلکه بيرون بايست تا شخصي که به او قرض ميدهي، گرو را نزد تو بيرون آورد و اگر مرد فقير باشد، در گرو او مخواب و به هنگام غروب آفتاب، گرو او را به او پس بده تا در رخت خود بخوابد و تو را برکت دهد».
همه اين نصوص نشانه اين است که ربا در شريعت يهود حرام بود. بني اسرائيل مدت زيادي به اين احکام عمل ميکردند، اما بهتدريج، در اثر حرص و مال دوستي به معاملات ربوي دست يازيدند و کار بهجايي رسيد که هنگام فقر و بيچيزي بدهکاران، پسران يا خود آنان را بهجاي طلب خويش، ميگرفتند و به بندگي در ميآوردند.
در رابطه با بحث تحريم ربا در اديان مختلف و دين يهوديت حجتالاسلام والمسلمين حسني، کارشناس مسائل اقتصاد اسلامي، معتقد است: «در دين يهوديت و دين مسيحيت ربا تحريم شده است و آيات متعددي هم در تورات و هم در انجيل مبني بر حرمت ربا وجود دارد. يعني بحث تحريم ربا در سه دين يهود، مسيحيت و اسلام بوده و در هر سه گروه از اديان اينگونه نبوده است که همه متدينين آن دين پايبند به حکم شرعي باشند و آن را رعايت کنند. يکي از مسائلي که ما در هر سه دين شاهد هستيم بحث حيلههاي فرار از رباست. متاسفانه در هر سه دين ما اين موضوع را شاهد هستيم که برخي با انواع توجيهات و معاملات شبيه ربا حکم شرعي ربا را دور ميزنند و شرعي بودن آن را تحريف و راهکارهايي بهعنوان حيله ربا مطرح ميکنند».
وي ميافزايد: «در دين يهوديت هم حيلههاي ربا وجود داشته است. برخي از يهوديها با استفاده يا بهعبارت دقيقتر با سوءاستفاده از برخي واژههايي که در تورات آمده است، ربا را تحريف کردهاند. در تورات وقتي خداوند متعال ربا را تحريم ميکند، از واژه «برادر» استفاده کرده و فرموده است وقتي به برادرت قرض ميدهي از او ربا نگير. بخشي از يهوديها گفتهاند ما از اين چنين برداشت ميکنيم که تحريم ربا به قوم يهود اختصاص دارد و بنابراين اگر يهودي با غيريهودي بخواهد معامله ربوي انجام بدهد، اشکالي ندارد چون تورات گفته است که از برادرت حق نداري ربا بگيري، اما به ساير اديان و مذاهب و غيربرادر ميتواني قرض ربوي بدهي! بخشي از يهوديان با اين توجيه وارد شدند و البته بعدها به اين هم اکتفا نکردند و بيان کردند که تورات روي کلمه «برادر» تاکيد داشته و اگر منظورش غيريهودي بوده، بايد روي کلمه «يهودي» تاکيد ميکرده است! بعد از اين بود که بحث تحريم ربا را به «برادر» منحصر کردند و به خواهر، پدر، مادر، همسايهها و اقوام يهودي هم ربا ميدادند. با اين توجيه قلمرو حرمت ربا در تورات را در قدم اول به قوم يهود و بعد در ميان يهوديها به برادر منحصر کردند و اين باعث شد که ربا در قوم يهود گسترش پيدا کند و با اين راههاي دور زدن ربا و رباخواري از حرمت افتاد».
مسيحيان هم شريعت را دور زدند!
با مطالعه انجيل معلوم ميشود که بيشتر تعاليم و دستورهاي حضرت عيسي (عليهالسلام) جنبه پند و اندرز و نصايح اخلاقي دارد و بعد تشريعي آن کم است؛ بهعبارت ديگر، حضرت مسيح (عليهالسلام) احکام و قوانين کمتري آورد و بيشتر درصدد اجراي احکام تورات بود. آن حضرت در اينباره فرمود: «گمان مبريد که آمدهام تورات يا صحف انبيا (ع) را باطل سازم، بلکه براي تکميل آنها آمدهام». بنابراين، دستورهايي که از تورات درباره تحريم ربا نقل شده است، شامل آيين حضرت مسيح (عليهالسلام) نيز ميشود. در عين حال در بخشهايي از انجيل ميخوانيم: «اگر به کساني قرض بدهيد که انتظار پاداش از آنها داريد، چه فضيلتي براي شما متصور است». و همچنين بيان شده است: «اگر به کساني قرض دهيد که اميد بازگرداندن را از آنها داريد، چه فضيلتي براي شما دارد! گناهکاران نيز به همديگر قرض ربوي ميدهند تا آنها مثل آن را برگردانند».
تا عصر رنسانس، علماي مسيحيت همصدا با کتاب مقدس، ربا را تحريم کردند و کوشيدند با بيان حکمت تحريم ربا، مردم را از ارتکاب اين گناه باز دارند. قديس گريگوار دونين ربا را گرفتن مال ديگران ميدانست اما در قرن دوازدهم ميلادي، عدهاي از حقوقدانان با استناد به مجمعالقوانين ژوستي نيان به دفاع از تجويز بهره پرداختند، ليکن سومين شوراي لاتران مجددا گرفتن بهره را ممنوع و حکم کرد کساني که آشکارا رباخواري را پيشه خود ساختهاند، حق شرکت در مراسم ديني را نخواهند داشت و هيچ کشيشي صدقات آنها را قبول نخواهد کرد و اگر بدون توبه از دنيا بروند، اجازه دفن در گورستان عيسويان براي آنها صادر نخواهد شد.
قرنهاي زيادي ربا از سوي کليسا و قوانين مدني کشورهاي مسيحي، ممنوع اعلام شده بود. کليسا مسيحيان رباخوار را با يهوديان برابر ميشمرد و براي آنان مجازاتهايي اعمال ميکرد. از قرن 12 تا 15 ميلادي، به علت گسترش ارتباط بين شرق و غرب، تحولات بزرگي در تمام زمينهها از جمله در فعاليتهاي اقتصادي پديد آمد و بهتدريج، زمينه ترويج ربا در ميان عموم مردم فراهم شد. توسعه صنعت و بازرگاني مستلزم بهکارگيري پساندازهاي راکد جامعه در معاملات بود. براي کشورهايي که درگير جنگ يا مشکلات ديگري بودند، قرض کردن بسيار آسانتر از اخذ ماليات بود. اصناف، هم قرض ميگرفتند و هم قرض ميدادند و در هر دو صورت، بهره رکن اصلي معامله را تشکيل ميداد. مالکاني که مشغول توسعه املاک خويش يا عازم جنگهاي صليبي بودند، از وامدهندگان استقبال خوبي کردند. کليساها و ديرها که روزي پرچم مبارزه عليه رباخواري را برافراشته بودند، براي مقابله با افزايش روزافزون قيمتها يا رهايي از پيامدهاي مالي، دست نياز بهسوي يهوديان ـ که بزرگترين منابع مالي در اختيارشان بود ـ دراز کردند.
در اينباره حجتالاسلام حسني به خبرنگار پنجره ميگويد: «در مسيحيت تا قرون ششم و هفتم ميلادي با شدت و حدت در مقابل ربا مقاومت ميشود ولي بعد از آن توجيهات ربا شروع ميشود و بعد از صنعتي شدن اروپا و پديده رنسانس ميبينيم که بحث ربا و قرض دادن ربوي به اوج خود ميرسد و باعث بهوجود آمدن انواع حيلههاي فرار از ربا ميشود. بعد از رنسانس شاهد هستيم که بين Usury و Interest يعني «بهره» و «ربا» فرق قائل ميشوند و ميگويند اگر نرخ بهره در حد عادلانه و متعارف باشد، اين بهره است و ربا نميشود اما اگر فاحش و بالا باشد و شامل نرخهاي ناعادلانه شود، رباست و روي نرخهاي بالا و نرخهاي پايين فرق ميگذارند و بعد زمينه گسترش بانکداري را براساس بهره بهوجود ميآورند و بيان ميکنند چون نرخ سود و بهره بانکها هميشه نسبت به نرخ بازار عادلانه است بنابراين بهره بانکي ربا نيست و اشکالي ندارد. با اين توجيه که اصطلاحا بين بهره و ربا فرق ميگذارند زمينه براي گسترش ربا فراهم ميشود».
اعلان جنگ با خدا و رسول!
ربا در دين مبين اسلام نيز با جديت و مکرر تحريم شده و آيات و احاديث و روايات متعددي در حرمت اين فعل در دسترس است. از آن جمله سوره مبارکه بقره، آيه شريفه 279 که خداوند ميفرمايد: «فَإِن لمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ منَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکمْ رُووسُ أَمْوَالِکمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ/ پس اگر نميکنيد اين کار را و دست از ربا نميکشيد اعلام کنيد به جنگ با خدا و رسول خدا و اگر توبه کنيد از ربا پس از براي شماست مايه و اصل اموال شما نه سود آنکه رباست، ظلم نکنيد و مظلوم هم نشويد». در آيات ديگري هم منجمله آيه 39 سوره روم، آيات 275، 276 و 278 سوره بقره و همچنين آيه 130 سوره آل عمران بر حرمت ربا تاکيد شده است. با وجود اين، برخي از همان آغاز، با موضوع حرمت ربا به مخالفت برخاستند و بعدها برخي از مسلمين راههايي براي رهايي از تحريم ربا ايجاد کردند. در اين رابطه حجتالاسلام حسني معتقد است: «در دين اسلام هم، شبيه دين يهوديت و مسيحيت، در همان ابتدا که ربا تحريم شد، گروهي از مسلمين در برابر حکم خداوند ايستادگي ميکردند. در برابر اين بيان خداوند که ميفرمايد «انماالبيع مثل الربا و احل الله البيع و حرم الربا» مخالفت ميورزيدند و معتقد بودند که قراردادهاي بيع و ربا شبيه هم هستند چرا خداوند بايد يکي را حرام کند و ديگر را حلال؟ و چه تفاوتي بين اينها وجود دارد؟! بعد هم که آيات قرآن آمد و با شدت و حدت ربا را تحريم کرد راههايي براي فرار از ربا بهوجود آوردند و قراردادهايي شبيه ربا طراحي کردند که تفاوت ماهوي با ربا نداشتند و همان ربا محسوب ميشدند».
در يک جمعبندي اجمالي ميتوان چنين برداشت کرد که در عرصه اقتصاد دستهايي وجود دارند که با وجود حرمت فعل ربا، همچنان راههايي براي فرار از اين کار حرام دست و پا کردهاند اما بايد توجه داشت که خداوند ميفرمايد: «وَ أَسِروا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنهُ عَليمٌ بِذاتِ الصدُورِ/ و [اگر] سخن خود را پنهان داريد، يا آشکارش کنيد، در حقيقت وي به راز دلها آگاه است»
محمود ابراهیمی سعید
منبع: پنجره